یکشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۸

ملا

حدود سالهاي 40 تا 41 بود من 5 تا 6 ساله بودم در شهر ملاهاي زيادي بودند از مذاهب تسنن و تشيع
چون شهر سني نشين بود اكثرا ملاهاي سني بودند چند نفري هم از ملاهاي تشيع كه تبعيدي بودند حضور داشتند خاطره اي كه از ان دوران يادم مانده است شرح ميدهم ملايي بود اسم و قيافه اش اصلا خاطرم نمانده است ولي يادم هست كه هر موقع كه از كوچه رد ميشد و كودكان او را ميديدند دنبالش مي افتادند و دستشان را بطرفش دراز ميكردند ايشان هم دست در جيب ميكرد و به اولين نفر يا پر روترين يا كوچكترين يا بزرگترين نفر از انان در هر صورت نميدانم به يكي از كودكانيك عدد يكريالي يا يك سكه ده شاهي كه منات ميگفتند و زرد رنگ بود و نصف ريال بود ميداد و رد ميشد در هر صورت اگر زنده است خداوند عمربيشترش بدهد واگر مرحوم شده است خداوند اورا بيامرزد . اگر در قيد حيات باشد بايد بالاي 70 سال سن داشته باشد
اين هم خاطره اي ديگر از دوران كودكي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند