پنجشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۸

سفر با طياره

در دبيرستان دبيري داشتيم در شهرستان هميشه ميگفت بچه ها اگر وسعتان رسيد حتما حداقل يكبار با طياره سفر كنيد ارزش دارد قضيه مربوط به سالهاي دهه 50 ميباشد . سه روز پيش به هواپيما به تهران رفتم در رفتن طياره كوچكتر از برگشتن بود . در برگشتن نزديك اقايي نشسته بودم كه كتاب جهانگردي داخل كيف صندلي را كه ميبايست مورد استفاده عموم مسافران مشتري ان صندلي قرار گيرد به ميل خود صفحاتي را پاره و در جيب قرار ميداد جالب اينكه سواد هم داشت چون ميديدم كه روزنامه ميخواند . صندلي من كنار پنجره بود نگاه كردن به ابرها را دوست دارم بمانند كسي كه براي اولين بار سوار طياره شده باشد مسير ابرها را تعقيب ميكردم و زير چشمي بغل دستي را ميپاييدم با حالت نگه كردن عاقل اندر سفيه به من زير چشمي نگاه ميكرد كه مثلا من دهاتي و ايشان شهريست ولي من كه دهاتي بودم هيچ صفحه اي از كتاب داخل زنبيل پشت صندلي را پاره نكردم . و روزنامه ها را هم با خودم از هواپيما خارج نكردم !بعلت بد بودن شرايط جوي و تراكم ابرها برگشتن با تكانهاي شديدي همراه بود كه خلبان هم توضيح داد من نميدانم چرا عده اي سوار طياره كه ميشوند يكمرتبه نازك نارنجي ميشوند در فاصله 50 دقيقه پرواز اب ميخواهند - بالش ميخواهند - و .................. بابا فقط يكساعت صبر كن ...داريم ميرسيم چطور وقتي سوار اتوبوس - ميني بوس - جيب - لندرور - سواري - گاري - درشكه - فايتون - الاغ - اسب ميشدي هيچكدام را نميخواستي . تا حالا نشده يك نفر كه 10 -12 ساعت با اتوبوس سفر ميكند اينچيزها را بخواهد .
يارب اين نودولتان را بر خر خودشان نشان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند