پنجشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۸

افسانه

خيال روی تو در هر طريق همره ماست
نسيم موی تو پيوند جان آگه ماست

به رغم مدعيانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست

ببين که سيب زنخدان تو چه می‌گويد
هزار يوسف مصری فتاده در چه ماست

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پريشان و دست کوته ماست

به حاجب در خلوت سرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشينان خاک درگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
هميشه در نظر خاطر مرفه ماست

اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست

كمردرد

سه روزكمردرد شديد دارم بطوريكه نميتوانم راست بياستم دكتر رفتم گفتم كه وارفارين ميخورم با اين همه تمام داروهايي كه نوشته از قبيل روباكسين -دي كلوفناك - ناپروكسين كلا با وارفارين متضادند و اثر انرا تشديد ميكنند اين را از مطالعه كتابهاي داروشناسي كه دارم فهميدم چاره اي نيست مصرف كردم خدابزرگ است

دوشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۸

حافظ

سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در اين خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنايی نه غريب است که دلسوز من است
چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت

چون پياله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت

سياست نامه خواجه نظام الملك

و اندر پادشاهي مگذار كه ;كسي فرمان تو را خوار دارد، كه تو را خوار داشته بود؛ كه اندر پادشاهي همه راحت در فرمان دادن است كه پادشاه به صورت با رعيت راست است .فرق ميان پادشاه و رعيت آن است كه او فرماند ه است و اين فرمانبردار.
شنيدم ، اي پسر، كه به روزگارِ جدتو، سلطان محمود رحمه ا... الله، عاملي بود، وي را ابوالفرج بستي گفتند ي . عامِل َنسا و با ورد بود . مردي را بگرفت در َنسا و نعمتي ازو بِسَتد وَاملاك او موقوف كرد و هر چه وي را بود، به دست فرو گرفت و مرد را به زندان كرد . پس به چندگاه اين مرد حيلتي كرد و از زندان بگريخت و به غزنين رفت . چون روزِ مظالم بود، از اين عمل گِله كرد . سلطان وي را نامة ديواني فرمود. نامه بسَتد و به َنسا رفت و نامه به عامل رسانيد.
عامل انديشه كرد كه اين مرد ديگرباره به غزنين نرود . تغافل كرد و بر آن نامه كارنكرد . مردِ مظلو م ديگرباره به غزنين رفت و اندر ر اهي بايستاد كه سلطا ن به خلوت از باغ بيرون همي آمد . مرد باز نفير هم ي يك بار آمدم و تظلم كردم ، » كرد و دادخواست واز عامل َنسا بناليد . سلطان باز وي را نامه اي فرمود . مرد گفت :. مگر سلطان تنگ دل بود به سببي از سبب ها، اندر آن « سلطان نامه فرمود، i برد م و بدادم ، بر نام ه كار نكرد
ا ي » . مظلوم گفت : « بر من نامه دادن است ، اكنون اگر كار نكرد، شو خاك بر سر كن » دل مشغولي گفت :
نه ، اي خواجه ، غلط كرد م كه » سلطان گفت : « خداوند، رهي توبر نامة تو كار نكند، خاك مرا بر سر بايد كرد؟
. اندر وقت دو غلام سراي به راه كرد با فرمان ها به شِحنگان نواحي ،تا ضِيا ع و عقارِ « مرا بايد كردن نه تو ر ا
اين سزاي آ ن » آن مرد باز دادند و عامل را بر دار كردند و نامة سلطان برگردن او آويختند ومنادي كردند كه :
. بعد از آ ن كس را زهره نبود كه بر فرمان كار نكردي ، و امر نافذ « كس است كه بر فر مان خداوند كار نكند

هماتولوژي - پلاكتها

پلاکتها (Plackets)
اجسام کروی یا بیضوی کوچکی به قطر 4 - 2 میکرون هستند که از قطعه قطعه شدن سیتوپلاسم سلولهای بزرگی به نام مگا کاریوسیت (Mega karyocytes) در مغز استخوان حاصل می‌شود، فاقد هسته‌اند. با وجود این در مهره داران پست سلولهای هسته داری به نام ترومبوسیت معادل پلاکت می باشد. پلاکتها را ترومبوسیت نیز می نامند. تعداد پلاکتها 400 - 200 هزار در هر میکرولیتر خون می باشد. و عمر آنها 11 - 8 روز می باشد. هر پلاکت توسط غشایی غنی از گلیلو پروتئین محصور شده و بررسیها بیانگر وجود آنتی ژنهای گروههای خونی ABO در غشای پلاکتها می باشد.کار اصلی پلاکت جلوگیری از خونریزی است. که این عمل با چسبیدن پلاکتها به همدیگر و محل آسیب دیده رگ و ترشح مواد دخیل در انعقاد انجام می‌گیرد. تحریک پلاکتها در محل آسیب عروقی باعث ترشح ADP می‌گردد که ADP چسبیده به سطح پلاکت موجب چسبیدن پلاکتها بهم و تشکیل توده پلاکتی را می‌کند که به صورت درزگیر عمل کرده و از ادامه خونریزی جلوگیری می‌کند. همزمان با ترشح ADP ، سروتونین و ترومبوبلاستین پلاکتی نیز ترشح می‌گردد. که اولی باعث انقباض عروق و دومی باعث تبدیل پروترومبین به ترومبین می‌شود. ترومبین ، فیبرینوژن محلول پلاسما را به فیبرین غیر محلول تبدیل می‌نماید که سلولهای خونی در لابه‌لای توری ظریف حاصل از فیبرین گرفتار شده و لخته تشکیل می‌گردد

هماتولوژي- گويچه هاي سفيد خون

گویچه‌های سفید خون =لکوسیتها یا گویچه‌های سفید خون بر اساس حضور یا عدم حضور گرانولهای اختصاصی در سیتوپلاسم خود به دو دسته گرانولوسیتها یا دانه‌دارها و آگرانولوسیتها یا بدون دانه‌ها تقسیم بندی می‌شوند. لکوسیتها در مقایسه با اریتروسیتها سلولهایی هسته‌دار و متحرک هستند. گرانولوسیتها بر اساس رنگ پذیری گرانولهای اختصاصی آنها به سه دسته نوتروفیلها ، اسیدوفیلها و بازوفیلها تقسیم می‌گردند. آگرانولوسیتها به دو دسته لنفوسیتها و مونوسیتها تقسیم می‌شوند.نوتروفیلها فراوان‌ترین لکوسیتها در خون می‌باشند و در عفونتهای باکتریایی مقدار آنها افزایش می‌یابد. اسیدوفیلها یا ائوزینوفیلها بیشتر پاسخهای آلرژیک را کنترل می‌کنند. لنفوسیتها که به دو دسته لنفوسیت B و A تقسیم می‌شوند نقش عمده‌ای در دستگاه ایمنی بدن دارند. تحت شرایط بالینی از جمله التهابات عفونی و غیر عفونی ، بیماری سل و بیماریهای قارچی و برخی از سرطانها تعداد مونوسیتهای خون افزایش می‌یابد

خونشناسي- اريتروسيتها

گلبول‌های قرمز (Erthrocytes)
به سلولهای قرمز خون مشهورند. و بیشترین سلولهای خونی را تشکیل می‌دهند. سلولهایی بدون هسته و مقعر‌الطرفین هستند. در شرایط طبیعی قطر آنها بطور متوسط 7.5 میکرون می‌باشد. اگر اندازه سلول کوچکتر از 6 میکرون باشد میکروسیت و اگر بزرگتر از 9 میکرون باشد، ماکروسیت نامیده می‌شوند. حضور گویچه‌های قرمز با اندازه‌های مختلف در خون را آنیزوسیتوزیس Anisicytosis و حضور گویچه‌های قرمز با اشکال متفاوت در خون را پوی کیلو سیتوزیس Poikilocytosis می‌نامند. که در حالات مرضی دیده می‌شوند.تعداد گویچه‌های قرمز در حالت طبیعی در خون زنان 3.6 تا 5.5 میلیون در هر میکرولیتر و در خون مردان 4.1 تا 6 میلیون در هر میکرولیتر می‌باشد. نسبت حجم سلولهای خون به کل خون برحسب درصد را هماتوکریت می‌نامیم. هماتوکریت در زنان سالم و بالغ 45 - 35 درصد و در مردان سالم و بالغ 50 - 40 درصد می‌باشد.
ساختمان و کار گلبولهای قرمز
گلبولهای قرمز سلولهایی مقعرالطرفین و قابل انعطاف هستند که ضمن عبور از مویرگها بهم چسبیده و به صورت میله‌ای استوانه‌ای درمی‌آیند که رولکس (Rouleaux) نامیده می‌شود..اریتروسیتها سلولهایی هستند که در انسانها و جانوران خونگرم دارای پروتوپلاسم هموژن اما بدون هسته هستند.

. در حدود 5.5 میلیون گلبول قرمز در میلیمتر مکعب خون یک مرد سالم و 4.5 میلیون گلبول در میلیمتر مکعب خون در یک زن سالم وجود دارد.

مشخصات گلبولهای قرمز
قطر گلبولهای قرمز بین 7.5 - 7.2 میکرون و حجم متوسط هر یک از آنها 90 - 88 میکرون مکعب است. ضخامت آنها در ضخیم‌ترین قسمت 2 میکرون و در وسط یک میکرون است. از روی اندازه هر اریتروسیت و تعداد کل آنها با مساحت کلی گلبولهای قرمز را در بدن می‌توان محاسبه نمود. چون جذب و آزاد شدن اکسیژن یعنی تبادلات آن در این سطح صورت می‌گیرد از این نظر این رقم واجد اهمیت است. زیرا تبادل اکسیژن عمل اصلی فیزیولوژیک گلبولهای قرمز است.مجموع کل مساحت گلبولهای قرمز در خون انسان بطور متوسط 3500 - 3000 متر مربع است که این مقدار 1500 برابر سطح بدن می‌باشد. شکل خاص گلبول قرمز به وسیع بودن این سطح کمک می‌کند. گلبولهای قرمز انسان پهن و در مرکز مقعرالطرفین هستند با این شکل هیچ نقطه‌ای از سلول بیشتر از 85 درصد میکرون از سطح آن فاصله ندارد در صورتی که یک شکل کروی 2.5 میکرون از سطح فاصله دارد و کل سطح 20 درصد کمتر می‌شود. این نسبت واقعی بین سطح و حجم اجزای گلبولهای قرمز عمل انتقال اکسیژن را از اندامهای تنفسی به سلولها آسانتر می‌سازد.خون 7 الی 8 درصد وزن بدن را تشکیل می‌دهد و حجم آن در یک فرد بالغ بطور متوسط 5 لیتر می‌باشد. خون به واسطه گردش در داخل رگهای خونی عامل اصلی توزیع مواد غذایی ، اکسیژن و حرارت در بدن و انتقال دی‌اکسید کربن و مواد زاید حاصل از فعالیت سلولها از بافتها به ارگانهای دفعی است. خون همچنین هورمونهای مترشحه از غدد داخلی را به ارگانهای مورد نظر حمل می‌کند.خون در خارج از بدن منعقد شده و سلولها و مواد غیر محلول آن به صورت توده‌ای نسبتا سفت به نام لخته خون (Blood clot) درمی‌آید. و قسمت محلول آن به صورت مایعی زرد و روشن به نام سرم (Serum) از آن جدا می‌گردد. برای جلوگیری از انعقاد خون ، به منظور مطالعات خونی ، مقداری هپارین (یک ماده ضد انعقاد) یا سیترات به آن افزوده می‌شود. در این حالت اگر اجازه داده شود سلولهای خونی ته نشین شوند ، ملاحظه خواهد شد از نظر حجمی حدود 55 درصد خون از پلاسما و 45 درصد آن از سلولهای خونی تشکیل شده است. سلولهای خونی شامل گویچه های قرمز ، گویچه های سفید و پلاکتها هستند.
پلاسمای خون :اگر 10ccخون از شخص طبیعی بگیریم و نمونه خون او را داخل یک لوله آزمایش تمیزحاوی ماده ضد انعفاد بریزیم. سپس محتوی لوله را با ملایمت مخلوط کنیم و بعد لوله خون را داخل دستگاه سانتریفیوژ ( دستگاه گریز از مرکز) قرار دهیم . وبرای مدت 5 تا 10 دقیقه لوله حاوی خون را سانتریفیوژ کرده . حالا اگر لوله خون را مورد بررسی قرار دهیم . مطابق شکل فوق می بینیم خون به سه قسمت تقسیم شده است قسمت روئی همان قسمت آبکی خون برنگ زرد شفاف که پلاسمای خون نامیده می شود
تر کیبات پلاسمای خون: پلاسما ی خون91 درصد آب دارد , 7 درصد پروتئین دارد , 2 درصد مواد شامل آمینو اسیدها , قندها, لیپیدها , هورمون ها از جمله اریتروپویتین وانسولین وغیره .الکترولیت ها شامل سدیم و پتاسیم و کلسیم وغیره می باشد . قسمت میانی خون مطابق شکل یک لایه باریک که بافی کت نامیده میشودتر کیبات بافی کت: شامل گلبول های سفید و پلاکت هاست.در ته لوله گلبول های قرمز قرار می گیرند.
پلاسما 55 درصد خون را تشکیل می‌دهد. مایعی است که 91 درصد آن را آب ، 7 درصد آن را پروتئینها ، یک درصد آن را املاح معدنی و یک درصد بقیه را ویتامینها ، مواد قندی و مواد لیپیدی ، هورمونها و اسیدهای آمینه تشکیل می‌دهند.

-مواد تشکیل دهنده پلاسما : آب - یونهای معدنی - پروتئینهای پلاسما - گلوکز و چربی - مواد دفعی-

یکشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۸

عصباني

مطلب زير را درجايي خواندم جالب بود
چرا وقتي عصباني هستيم فرياد مي‌زنيم؟


طبيعي است كه وقتي دونفر از يكديگر عصباني هستند، خشمگين شوند و آرامش و خونسردي خود را از دست بدهند، اما چه دليلي باعث مي‌شود با وجود اينكه آن دونفر كنار يكديگر قراردارند، با لحن آرام و ملايم صحبت نمي‌كنند و فرياد مي‌زنند؟به نوشته همشهری شايد شما هم متوجه شده باشيد كه بين علاقه قلبي و فرياد و بدخلقي رابطه متقابل وجود دارد. اگر به رفتار خود بيشتر دقت كنيد متوجه مي‌شويد با كساني كه عميقا ابراز علاقه مي‌كنيد و از تمام وجود دوستشان داريد بيش از سايرين مدارا مي‌كنيد. معمولا با آنها به نرمي سخن مي‌گوييد، سعي مي‌كنيد تا از شما نرنجند. كمتر از دستشان عصباني مي‌شويد و كمتر اشتباهات آنها را به دل مي‌گيريد. هيچگاه صدايتان را براي آن‌هايي كه از اعماق وجود دوستشان داريد بلند نمي‌كنيد.در واقع شما كساني را كه از صميم قلب به آنها عشق مي‌ورزيد و در قلب و ذهنتان جا دارند، به معناي واقعي دوستشان داريد نه از روي تظاهر، اجبار يا عادت. بنابراين فاصله قلب شما با قلب او بسيار كم است و همين امر موجب مي‌شود تا ناخودآگاه رفتار خود را در برابر او كنترل كنيد و از زاويه ديد بهتر و زيباتري او را قضاوت كنيد و از جايگاه بخشنده‌تري مورد سرزنش قرارش دهيد.شما كسي را كه وابستگي خاصي به او نداريد به راحتي مورد انتقاد و سرزنش( بسته به نوع رفتار اجتماعي شما) قرار مي‌دهيد و هنگام عصبانيت بر سرش فرياد مي‌زنيد يا به تندي برخورد مي‌كنيد، حتي در مقايسه با عزيزانتان، زودتر از او عصباني و كلافه مي‌شويد. اين موضوع به اين دليل است كه فاصله قلبي شما با او بسيار زياد است و هيچ وابستگي وجود ندارد كه درصد محبت شما را به وي افزايش دهد، بنابراين هنگام عصبانيت فرياد مي‌زنيد يا برخورد تندي از خود نشان مي‌دهيد.اما در مقابل كساني كه قلبشان به شما نزديك است ملايمت بيشتري از خود نشان مي‌دهيد، رفتارتان را كنترل مي‌كنيد و با او نرم و آرام سخن مي‌گوييد. هرچه رابطه قلبي بين طرفين بيشتر باشد و آنها بيشتر به يكديگر عشق بورزند تن صدا آرام‌تر مي‌شود و سخنان آرام‌تر بيان مي‌شود و تنها در گوش يكديگر نجوا مي‌كنند. حتي اين علاقه تا جايي پيش مي‌رود كه طرفين ديگر با يكديگر سخن نمي‌گويند از طريق ارتباط چشمي و مشاهده يكديگر با هم ارتباط برقرار مي‌كنند و اين در حالتي است كه ديگر بين قلب آنها هيچ فاصله‌اي وجود ندارد.لازم است بدانيد كه اين نوع ارتباط‌ها شايد دائمي نباشد و به‌صورت مقطعي در شرايط خاص بروز كند؛ امكان دارد براي يك زوج در لحظه‌اي كوتاه به اوج برسد و براي زوجي ديگر در درازمدت دوام داشته باشد. اين ارتباط زماني رخ مي‌دهد كه در آن لحظه قلب هر دو نفر كاملا به هم رسيده باشند و به قول معروف يك روح در قالب دوجسم باشند.هدف از بيان اين مطالب آن بود كه با تمرين و آزمون بتوانيم با ديگران به ملايمت رفتار كنيم و با آرامش سخن بگوييم، از فرياد زدن و بي‌احترامي كردن به آنها اجتناب كنيم. با اين روش علاقه خود را به اطرافيان افزايش مي‌دهيم و فاصله قلبي خود را با آنها كم و كمتر مي‌كنيم. به‌علاوه متوجه مي‌شويم كه چه زماني به اوج علاقه و عشق‌ورزي در زندگي زناشويي رسيده‌ايم و دليل و مدت آن را مي‌شناسيم و با همت و ممارست، وقوع و ماندگاري آن را بيشتر مي‌كنيم.
خون یک بافت پیوندی است که ماده بین سلولی آن پلاسما نامیده می شود
خون از مغز استخوان منشاء میگیرد. مهمترین اجزاء تشکیل دهنده خون عبارتند از
1- گلبولهای قرمز یا Red blood cells
2 -گلبولهای سفید یا white cells
3- پلاکتها یا PLATELETS
4 - پلاسما یا plasma
گلبول های قرمز , گلبول های سفید ها , پلاکت ها سلول های خون محسوب می شوند . این سلول ها در مایع پلاسما شناورند

خون مایعی لزج است که بخشی از آن را مایعی به نام پلاسما و بخش دیگر را عناصر جامد معلق در پلاسما تشکیل می‌دهد. بخش جامد خون شامل اریتروسیتها (گلبولهای قرمز خون) ، لوکوسیتها یا گلبولهای سفید و پلاکتها است.

بهداشت مواد غذايي تست

بهداشت مواد غذايي

- در كدام روش نگهداري شير ضمن حفظ تقريبي تركيبات آن باعث نابود شدن همه ميكروبهاي بيماري‏زا، غير بيماري‏زا و هاگ آنها در شير مي‏شود؟
1) استريليزاسيون 2) اوپريزاسيون
3) پاستوريزاسيون در حرارت پائين L.T.L.T 4) پاستوريزاسيون در حرارت بالا H.T.S.T
گزينه 2 درست است. هدف‏هاي پاستوريزاسيون = از بين بردن كليه ميكروب‏هاي بيماري‏زا موجود در شير، نقصان ميكروب‏هاي ساپروفيت به حداقل ممكنه در نتيجه بالا بردن خاصيت نگهداري شير، ايجاد حداقل تغييرات فيزيكي و شيميايي در شير.
معمولاً باكتري‏هاي مقاوم به حرارت و اسپرها، پس از پاستوريزاسيون در شير باقي مي‏مانند و توده ميكروبي باقيمانده همواره خالص‏تر از توده ميكروبي شير خام مي‏باشد و قسمت اعظم آن را استرپتوكوك‏ها (استرپتوكوكوس، دورانس، استرپتوكوكوس بوويس، استرپتوكوكوس ترموفيلوس) را تشكيل مي‏دهند. از بين بردن كليه ميكروب‏هاي بيماري‏زا و غير بيماري‏زا و اسپر آن‏ها را در شير استريليزاسيون مي‏نامند. صفحه 228 ميكروبيولوژي شير دكتر حسن لامع.
شدت كشته شدن موجودات زنده در پاستوريزاسيون شير به مقدار موجودات زنده شير خام و در عين حال به ميزان درجه حرارت مصرفي و مدت زمان تأثير حرارت بستگي دارد. براي از بين رفتن موجودات زنده بهر نسبتي كه درجه حرارت اضافه شود. بهمان نسبت مدت تأثير آن كم مي‏شود.
طريقه‏اي كه با حرارت بسيار بالا (و در نتيجه با مدت زمان بسيار كم) كار مي‏كند طريقه سويس اوپريزاسيون است كه مخفف اولترا پاستوريزاسيون مي‏باشد. شير اوپريزه بعد از عبور از دستگاه عاري از موجودات زنده بوده و از لحاظ فيزيولوژيكي تقريباً معادل شير پاستوريزه و بهتر از شير استريل مي‏باشد. صفحه 204 اصول تهيه شير دكتر مجيد حكمتي

ئاوات

ئاوات

حه زده كه م ئه وه نده بچوو ك ببمه وه
تا هينده ي بالنده يه كم لي دي
ئه و كاته بده م له شه قه ي بال
و بيم بو لاي تو

خونشناسي

خون یک بافت گردش‌کننده متشکل از پلاسمای مایع و یاخته‌است. کار اصلی خون رساندن مواد تغذیه‌کننده (اکسیژن، گلوکز) و سازنده به بافت‌ها و برطرف کردن مواد اضافی و زباله‌ای (همچون دی‌اکسید کربن و اسید لاکتیک) از بافت‌های بدن است..
خون بافت پیوندی تخصص یافته‌ای است که سلولهای آن در داخل ماده زمینه‌ای مایعی به نام پلاسما شناورند. خون ۷الی ۸ درصد وزن بدن را تشکیل می‌دهد و حجم آن در یک فرد بالغ بطور متوسط ۵ لیتر است.
حجم خون ( ميليليتر در كيلوگرم وزن بدن در دامهاي مختلف بشرح زير است )
گونه حجم خون
اسب 7/71
بز 70
سگ 5/92
گاو 4/57
گربه 7/66
گوسفند 58
ماكيان 74

خون به واسطه گردش در داخل رگهای خونی اصلی، مواد غذایی و حرارت را در بدن توزیع کرده و اکسیژن و دی‌اکسید کربن را بین سلولها و ریه‌ها انتقال می‌دهد و مواد زاید حاصل از فعالیت سلولها را به ارگانهای دفعی می‌رساند. خون همچنین هورمونهای مترشحه از غدد داخلی را به ارگانهای مورد نظر حمل می‌کند.
اعمال مختلف خون در بدن عبارتند از
1- حمل اكسيژن به بافتها و خارج كردن دي اكسيدكربن از بافتها
2- حمل مواد غذايي به بافتها
3- انتقال فراورده هاي متابوليسمي براي دفع به كليه ها – كبد – ريه – روده وپوست
4- تنظيم اب داخل و خارج سلولي
5- تنظيم حرارت بدن با انتشار خون در بافتها
6- توزيع هورمونها وساير مواد
7- دفاع بدن وايجاد ايمني بطوريكه سلولهاي سفيدخون با خاصيت بيگانه خواري و پروتئينهاي ويژه اي در خون بدن را در برابر ميكروارگانيزمهاي بيگانه ومواد سمي محافظت ميكنند
خون يك بافت است ولي داراي ويژه گيهايي است كه انرا از ساير بافتها متمايز ميكند اين ويژه گيها عبارتند از الف خون اسانتر از ساير بافتها بدست مي ايد ب- دومين ويژگي اين است كه ميتوان مكررومتعدد ازاين بافت برداشت نمود ج- سومين ويژگي اين است كه خون تابلواست بطوريكه بسياري از بيماريها كه ساير بافتها را تحت تاثير قرار ميدهند اثار خود را در خون نشان ميدهند
خون در محیط خارج از بدن منعقد شده و مواد غیر محلول آن به صورت توده‌ای نسبتاٌ سفت به نام لخته خون (Blood clot) در می‌آید و قسمت محلول آن به صورت مایعی زرد و روشن به نام سرم (serum)، از آن جدا ميگردد

ارزو

اي كااااااااااااااااااااااااااااااااااش كه جااااااااااااااااااااااااااااااااااااي آرميدن بودي
اين رااااااااااااااااااااااااااااااااااااه نرفته را رسيدن بودي
كاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش از پس صدهزار ساااااااااااااااااااااااااااااااال از دل خاك
چون سبزه اميدبردميدن بودي

شنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۸

گيرم پدر تو بود فاضل

گيرم پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تورا چه حاصل
دهبکری
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
دهبکری نام یکی از معتبر ترین و مهمترین ایل‌های در استان آذربایجان غربی ایران است. که می‌توان گفت سرزمین پهناوری (بخش بزرگی از استان آذر بایجان غربی) را تحت مالکیت داشتند(در شهرستانهای مهاباد- میاندوآب- نقده و بوکان).
گرچه تا کنون سر شماری رسمی از آنان صورت نگرفته است اما جمعیت آنان در حدود 25 هزار نفر می‌باشد.افراد این ایل از نژاد آریایی و قوم کرد هستند. دهبکری ها برای میهمان احترام زیادی قائلد. آنان همگی پیرو دین مبین اسلام و شافعی مذهبند.

بیرم آقا
اعلی جد عشایر دهبکری می‌باشد، بنا به گفتهٔ برخی از سالخوردگان شاه انورآقا و پسرش حال انور آقا، وبرخی دیگر اظهار می‌دارند شانزرآقا و پسرش محمد نزر آقا. کسانی هم می‌گویند احمد آقا و پسرش عرب آقا بوده. ولی کسی که آمدنش به این منطقه ازسرزمین کردستان یعنی موکریان برای ما مسلم و محرز است و عشایردهبکری از نسل ایشانند بیرم آقا بوده است. بیرم آقا در سال 1175هجری قمری در اواخر حکومت نادر شاه افشار همراه ایل اشکوتی از محال ممیوند زرین کمر دیاربکر(شمال کردستان که هم اکنون تحت حاکمیت ترکیه است) کوچ نموده و به منطقهٔ موکری آمده اند(اکنون از اعقاب ایل اشکوتی عده زیادی در قراء قزل قوپی وقره قشلاق زندگی می‌کنند). البته خود بیرم اقا از ایل قهرمانی بوده است(و نسل وی نیز قبل از اینکه به دهبکری معروف شوند قهرمانی خوانده می‌شدند). اولین جایی که وارد می‌شوند جایی است به نام بیرمو که درنزدیک قریهٔ شاولی واقع است. مدتی در آنجا به سرمی بردند و سپس در قریهٔ دهبکر که درحدود 25 کیلو متری غرب مهاباد واقع است ساکن شدند و از ان هنگام به ایل دهبکری اشتهار یافتند. این که مهاجرت بیرم اقا از دیار بکر به منطقهٔ موکری به چه منظور انجام گرفته است بر ما معلوم نیست. مقبرهٔ ایشان در بین قریهٔ دهبکر وقریهٔ قاضی اباد در جایی به نام پیروبایز قرار دارد. با اینکه قریهٔ دهبکر قبل از اصلاحات ارضی تحت مالکیت ایل منگور بود اهالی قریهٔ مذکور و ان سامان تا کنون نیز برای ارامگاه بیرم اقا احترام فراوان قائلند. بیرم اقا دارای سه پسر بود ولی معلوم نیست که ایا در دیاربکر متولد شده اند ویا بعد از مهاجرت ودر دهبکر تولد یافته اند. نام سه پسر بیرم اقا بدین قرار است: رسول اقا - سلیمان اقا - شیخ اقا.

رسول اقا
رسول اقا نیز دارای چهار پسر بوده است بدین:عباس اقا - محمد اقا - معروف اقا - عبداله اقا.
محمد اقا پسر رسول اقا نیز دارای نه پسر بوده است: رسول اقا - بایزید اقا - احمد اقا - حسین اقا - حسن اقا - عزیز اقا-اسمعیل اقا - محمود اقا - عبداله اقا.
معروف اقا پسر رسول اقا دارای هفت پسر بوده است: حاجی محمد اقا ایلخانی - احمد اقا ایلخانی - ابراهیم اقا - سلیمان اقا - گلابی اقا - مامند اقا - سلطان اقا
سلیمان اقا
سلیمان اقا پسر بیرم اقا دارای پنج پسر بوده: خضر اقا - اقا فتاح - کامل اقا - محمد اقا - معروف اقا
شیخ اقا
شیخ اقا پسر بیرم اقا پنج پسر داشته: ابراهیم اقا - محمود اقا - اسمعیل اقا - سواره اقا - مامه سور اقا
طوایف دهبکری
در حال حاضر ایل دهبکری به پنج طایفه ی؛ معروف اقا،محمد اقا،طایفهٔ عباس اقا،طایفه سلیمان اقا، و طایفهٔ شیخ اقا؛ تقسیم می‌شوند و هر طایفه به چند تیره تقسیم می‌شود.
1 - طایفهٔ معروف اقا: علی یار- معروفی - ایلخانی زاده - مهتدی - گلا بی - پیروتی - رسولی - حمیدی - دیموکری
2- طایفهٔ محمد اقا : عزیزی - محمدی - کریمی(قم قلعه) - فتاحی - صدیقی - دهبکری - مظفری - حمزه زاده - میهنی - مجرد
3- طایفهٔ عباس اقا : کریمی(دایماب) - عباسی - قادری - شهابی - فرید - امیر امینی
4- طایفهٔ سلیمان اقا : قهرمانی - سلیمانی - بایزیدی - احمدی - محمدی - دانشمند - فتاحی - پور اقدم - ابو بکری
5- طایفهٔ شیخ اقا : شیخ اقایی - حقیقی
منابع
مردوخ کردستانی، شیخ محمد، تاریخ کرد و کردستان.
صمدی،سید محمد، تاریخ مهاباد.

رباعي خيام نيشابوري با ترجمه مرحوم هه ژار

بيهوده ي بير و خه م دلت خوش كه برا
پرسيار نه كرا به شت درا هه ر چي درا
تو هيشته نه هاتوويه جيهان روژي به ري
ئه و روژه ده بوو بچيته ده ر دياري كرا

Tanakvra マハーバード

در سالهايي دور سريالي ژاپني از تلويزيون ايران كه انزمان فقط دوشبكه داشت و هنوز شبكه هاي سه و چهار و پنج و استاني و تهران و اموزشي پيدانشده بود و گيرنده هاي ماهواره هم نبود پخش ميشد به نام سالهاي دور از خانه كه چون رل اول ومهم ان در دست خانمي به نام اوشين بود به نام سريال اوشين مشهور شده بود در قسمتي از اين سريال كه هفته اي يك شب از تلويزيون پخش ميشد و انزمان هنوز اگهيهاي بازرگاني وسط فيلمها را تلويزيون از كانالهاي خارجي يادنگرفته بود بازاري ايجاد شد به نام تاناكورا . فرداي انروز در محله ميدان اهنگران در پشت بانك سپه مهاباد نزديك كوچه جوله كان يا كوچه جهودان يك گوني پر از پوشاك دست دوم خارجي را از پشت وانت برزمين انداخت و داد زد تاناكورا – هرچه برداري و سواكني ده تومان به عبارتي يكصدريال مردم به دور او جمع شدند و شروع به جداكردن پوشاك خارجي داخل در گوني كردند و در مدت بسيار كوتاهي محتويات كيسه گوني بفروش رفت و خريداران و فروشنده راضي به خانه هايشان برگشتند خريداران راضي بودند كه اجناس خوب و ارزاني خريده اند وبه واقع هم چنين بود پوشاك خارجي از ماركهايي مشهور جهاني انهم با قيمت بسيار نازل ده تومان يعني همان يكصد ريال فعلي و فروشنده هم چون در مدت كمي جنس خود را فروخته بود و سود مناسبي هم كرده بود اگرچه اندكي از محتويات گوني بفروش نرفته بود و دورانداختني بود ولي بازهم راضي بود چون انروز چيزي را دشت كرده بود فرداي انروز فروشندگان و خريداران بيشتر و بيشتر شدند ابتدا فقط ضعفا و افراد كم درامد از اين اجناس ميخريدند بعد كه اوازه مرغوبيت اين اجناس پخش شد و نقل محفل مردم شد متمولان هم بيدارشدند كه چه نشسته ايد كه اجناس خارجي باقيمت ارزان بفروش ميرسد و ما غافليم - مشتريان بيشتر شدند عده اي در هنگام ورود به بازار كه همان ميدان اهنگران بود سر خود را بلند نميكردند كه مبادا كسي انها را بشناسد و بعد تعريف كند كه فلاني هم در تاناكورا بوده اگرچه بعدا عده اي از افرادي كه دستشان به دهنشان ميرسيد دم فروشندگان را ميديدند و از او ميخواستند كه با گرفتن پول اضافي گوني ( تا ) را در خانه انها بازكند كه انها بتوانند از اول گوني جنس سواكنند . كم كم در جماعت مشتريان خانواده هاي اعيان و اشراف هم پيداشدند كه دنبال اجناس خارجيي ميگشتند كه در سفرهاي خارجي كه رفته بودند بعلت وزن بالاي اجناس خريداريشان نتوانسته بودند بيشتر از اين بخرند . كارمندان در ساعات اداري مرخصي ساعتي گرفته و با قرار قبلي با زن و بچه به تاناكورا ميرفتند جاي سوزن انداختن نبود ريز ودرشت پير و جوان – پالتوهاي زرد و قهوه اي سيصد تومان – در اوايل فقط پوشاك بود هنوز از كفش – پوتين ساك كيف عروسك خبري نبود ولي اخيرا متاسفانه دستكش اشپزخانه و لباسهاي زير هم اضافه شده است . محل ميدان اهنگران كنجايش سيل خريداران را كه از شهرهاي اطراف هم اضافه شده بودند نداشت محل تاناكورا به محله مجبوراباد در كنار پل يرغو منتقل و تابلوي بزرگي توسط شهرداري در ابتداي خيابان براي راهنمايي خريداران با متن تاناكورا نصب كه بعد ديدند بد است انرا برداشتند در اين فاصله بازاريان به تكافو افتادند چون فروش خود را در خطر ديدند و از طرف بهداشت هم كارشناسان مصاحبه و مناظره ترتيب دادند در ارتباط با ضررهاي اين لباسها از نظر انتقال و انتشار بيماريهاي پوستي و ............بازار تاناكورا كم كم وسعت پيداكرده و شعباتي هم در ساير شهرستانها و حتي گويا در خيابان وليعصر تهران دائر نمود ه بود بتدريج ماشين هاي اخرين سيستم فروشندگان در كنار ماشينهاي اخرين مدل خريداران در دور و اطراف تاناكورا پارك شد و تاناكورا مدتي بعد اتش گرفت و در نهايت به محل فعلي در جنب ترمينال منتقل شد افراد زيادي به نان و نوا رسيدند و در كليه شهرستانها هم شعبا تي دائرنمودند . در سالهايي دور هم كت و شلوارهاي خارجي در مهاباد بفروش ميرفت با قيمت ارزان كه انزمان به كت و شلوارهاي عراقي مشهور بود حالا هم هست . در اخرين باري كه به تاناكوراسرزدم جاي سوزن انداختن نبود و 2روز قبل از ان از اخبار بيست و سي شبكه دوم خبر ادامه فعاليت تاناكوراي مهاباد پخش شد . در حال حاضر تاناكورا شامل دوقسمت است قسمت چادري و قسمت مغازه اي يكطرف ان گل و لاي دارد و طرف ديگر اسفالت است همچنان مشتريهايش هست .همچنان خطر ابتلا به بيماريهاي جلدي .

حافظ

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من اين کارها کمتر کنم

من که عيب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از می وقت گل ديوانه باشم گر کنم

عشق دردانه‌ست و من غواص و دريا ميکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم

لاله ساغرگير و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی يا رب که را داور کنم

بازکش يک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم

من که از ياقوت و لعل اشک دارم گنج‌ها
کی نظر در فيض خورشيد بلنداختر کنم

چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم

عهد و پيمان فلک را نيست چندان اعتبار
عهد با پيمانه بندم شرط با ساغر کنم

من که دارم در گدايی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم

گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشيد دامن تر کنم

عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم

دوش لعلش عشوه‌ای می‌داد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی اين افسانه‌ها باور کنم

اصطلاحات پزشكي در زبان كردي

section Caesarean (نه‌شته‌رگه‌ری قه‌یسه‌ری (سیزارین)
: ( بزماره : Callus
ددانی كه‌ڵبه : Canine, Cuspid
ده‌زووله خوێنیه‌كان : ‌‌Capilair
شینه‌ده‌مار، ڕه‌هچك : Capillary
په‌یوه‌ندیدار به دڵ، دڵی : Cardiac
زمانه‌ی دڵ : Cardiac valve
سه‌كته، دڵوه‌ستان : Cardiac arrest
گره‌ری دڵ : Cardiad valve
كاردیۆگراف، نه‌خشه‌كاری دڵ : Cardiograph
كاردیۆگرافی، تۆماركردنی جووڵه و لێدانی دڵ :
Cardiography پسپۆڕی نه‌خۆشیه‌كانی دڵ، كاردیۆلۆژ : Cardiologist
دڵناسی، كاردیۆلۆژی : Cardiology
كلۆر (بوون)، ددان كونی، ڕزیانی ددان : Caries, [tooth] decay
شیرپه‌نجه‌زا، كانسه‌رزا : Carcinogenic
ده‌ماری لامل : Carated artery
ئێسكی جومگه‌ی مه‌چه‌ك : Carpus
به‌گه‌چگرتن (ی ئێسكی شكاو)، جیپس كردن‌ : Cast
ئه‌خته كردن، خه‌ساندن : Casteration

بهداشت گوشتSANITATION IN THE ABBATOIR

بهداشت در کشتارگاه
SANITATION IN THE ABBATOIR

بهداشت گوشت از كشتارگاه شروع نمي شود .يك برنامه موء ثر درخصوص بهداشت گوشت از فارم پرورشي شروع گشته و طي نقل وانتقال دام كشتاري و نيز مراكز جمع آوري دام ها و كشتارگاه ادامه مي يابد اين برنامه تا لحظه مصرف گوشت در خانه مصرف كننده به طول مي انجامد .
بسياري از كشورها داراي ضوابط خاصي در خصوص ضرورت شستشو و ضدعفوني مستمر وسايط نقليه و حمل ونقل دام هاي كشتاري را دارا مي باشند اين موضوع نه تنها درمورد بهداشت دام بلكه از نظر ممانعت از انتقال احتمالي بيماري هاي واگير نيز بسيار مهم مي باشد بررسي هاي انجام شده در خصوص منابع آلوده كننده با منشاء باكتريايي نشان مي دهد كه حتي در صورت استريليزاسيون مداوم ومنظم ابزارها و وسايل كار وبكار بردن تكنيك هاي بهداشتي مناسب و مطلوب ونيز شستشوي مستمر دست و لباس هاي مورد استفاده كارگران وكار كنان باز هم موضوع انتقال آلودگي هاي ميكروبي به لاشه ها در مقادير بسيار بالا وقابل توجه منتفي نمي گردد . بعد از پوست كني ميزان آلودگي بافت هاي سطحي لاشه به انواع باكتري ها در هر سانتيمتر مربع از 10000 تا 100000 قابل حصول مي باشد بيشترين ميزان آلودگي در لاشه مربوط به ناحيه مورد برش مي باشد .
بار آلودگي تيغه چاقوي مورد استفاده در پوست كني وساير عمليات كشتار از 80000 الي 40 ميليون باكتري مي تواند تغيير كند روپوش چرمي كارگران سلاخ بعد از پوست كني 100 لاشه طي 6 ساعت داراي بار آلودگي به ميزان 109×3 باكتر ي براي هر گرم از زوايد چربي چسبيده به روپوش مي باشد.
دستان كارگران حامل گوشت در كشتارگاه مي تواند تا دو ميليون باكتري آلودگي داشته باشد .
آلودگي هايي كه در كشتارگاه بروز مي كند بطور عمده به علت ورود دام به كشتارگاه مي باشد .
تجمع دام هاي كشتاري در اصطبل انتظار احتمال آلودگي لاشه ها را عليرغم اعمال اقدامات لازم در خصوص ضدعفوني ونظافت محيط كشتارگاه بالا مي برد .
به رغم اينكه دام هاي كشتاري مدت كوتاهي را بعنوان استراحت قبل از كشتار به منظور بالا بردن كيفيت گوشت استحصالي در كشتار گاه بگذرانند ولي در صورت به طول انجاميدن مدت مذكور احتمال آلودگي ثانويه لاشه ها افزايش يافته ودر نتيجه آلودگي با سالمونلا نيز مطرح مي گردد .
بنابر اين نگه داشتن بار آلودگي اوليه در حد مينيمم وحداقل در دام ها واقدامات لازم در خصوص مراقبت هاي بهداشتي در تمام مراحل كشتار در كشتارگاه بسيار با اهميت مي باشد .
علاوه بر مسايل فوق الذكر بهداشت خود كشتار گاه بستگي به فاكتور هاي زيادي از جمله محلي كه كشتارگاه در انجا بنا گرديده است ساختمان كشتارگاه ‏‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏, نوع وسايل وابزارهاي مورد استفاده در كشتارگاه , امكانات مورد استفاده در شستشو ونظافت و ضد عفوني كشتارگاه و افراد شاغل در كشتارگاه دارد.







ساختمان و تاسیسات کشتارگاه
BUILDINGS


تمام ساختمان ها وتاسيسات كشتارگاه بايد در برابر حشرات موذي ومگسها محافظت شده ومحوطه اطراف كشتارگاه به گونه اي باشد كه حشرات ومگسها امكان حضور وتكثير وورود به تا سيسات را نداشته باشند .
سطوح وديوارهاي كشتارگاه بايد از مواد مقاوم ونفوذ ناپذير در برابر رطوبت بوده وگوشه ها داراي انحنا باشند.
در صورت لزوم در بعضي نواحي وسطوح بهتر است از كاشي هاي سراميك استفاده نمود ضمن اينكه از رنگ هاي آپوكسي كه يك سطح صاف ومحكم و قابل شستشو را ايجاد مي كنند مي توان استفاده كرد .
تركيب حاصل از فايبر گلاس glass fibre ورنگهاي آپوكسي ديواره هاي بسيار مفيدي جهت استفاده در كشتارگاه مي باشند . به طوركلي تمام سطوح وديوارها بايد قابليت شستشوي آسان ودر عين حال كامل را داشته با شند .
تعمير ونگهداري وسايل كشتارگاه بايد در سطح بالاي استاندارد باشد مانند رنگرزي واستفاده از روكشهاي غير مستهلك وتازه ايده الترين مواد مورد استفاده در وسايل كشتارگاهي مواد استيل و ضد زنگ مي باشد .

نظا فت
CLEANSING
قبل از پرداختن به موضوع و بحث معيارها و ضوابط تعيين كننده در كاهش بار آلودگي باكتريايي كشتارگاه و تا سيسات جنبي ان بهتر است به تعريف چند اصطلاح پرداخته شود
ــ ا ستريليزا سيون : Sterilization
هر پروسه اي كه (اعم از فيزيكي و يا شيميايي) طي ان كليه ميكروارگانيسم هاي زنده از بين برده مي شوند استريليزاسيون ناميده ميشود اين يك اصطلاح مطلق ناميده ميشود واستريليتي به معني عد م وجود هرگونه موجود زنده مي باشد .
ــ ضد عفو ني كننده Disinfectant :
يك عامل (معمولا” شيميايي )از بين برنده باكتري را ضد عفوني كننده مي نامند البته اين به معني از بين بردن اسپورهاي باكتري ها كه در برابر عوامل ضد عفوني كننده خيلي مقاوم مي باشند نيست .
ـــ انتي سپتيك Antiseptic :
انتي سپتيك ماده اي است كه بر روي رشد ميكروبها اثر متوقف كننده و باز دارنده داشته يا فعاليت ان را جلوگيري كرده و يا از بين مي برد.


ــ جرمي سا يد Germicide :

جرمي سايد ماده اي است كه سلولهاي باكتري زنده ودرحال رويش را از بين مي برد البته اين بمعني از بين بردن اسپورهاي باكتري نمي باشد بدين ترتيب اثر ان مشابه اثر ضدعفوني كنند ه ها مي باشد . مواد جرمي سايد اصولا و معمولا به منظور از بين بردن باكتريهاي پاتوژن و بيماريزا بكار برده مي شوند.
ــ شو يند ه ها Sanitizer
مواد شيميايي ميباشند كه تعداد وميزان باكتري هاي آلوده كننده محيط وسطوح مورد تماس با مواد غذايي را به پايينتر از حد استاندارد كاهش ميدهندبسياري از شوينده هاي مورد عرضه در بازار داراي تركيبي از ديتر جنتها و مواد پاك كننده مي باشند.

ــ مواد پاك كننده ( د يترجنت ها ) Detergents

ديترجنت ها مواد پاك كننده اي مي باشند كه به منظور شستشوو برداشت لكه ها و كثافات سطوح مورد استفاده قرار مي گيرند
اين مواد بصورت طبيعي يا مصنوعي بوده و ممكن است به شكل مايع , خمير, گرد يا پودر مورد استفاده قرار گيرند
معموليترين ماده پاك كننده يا ديترجنت طبيعي آب مي باشد اگر چه اطلاق ديترجنت به آب بسيار نادر و بندرت مورد استفاده قرار مي گيرد .
آب به تنهايي اثر نفوذ كنندگي خوبي ندارد چرا كه در تماس با سطوح به آساني پخش گرديده و در نتيجه انچنان كه بايد اثر بخشي خاصي روي سطوح نمي گذارد.
يك ديترجنت يا ماده پاك كننده با كاهش دادن نيروي كشش سطحي آب , ذرات تشكيل دهنده لكه هاي روغني را از هم پاشيده و موجب تعليق ذرات مورد بحث مي شود و به جابه جا شدن انهاونيروي الكتريسيته داخلي ذرات كمك مي كند.
ديترجنتهاي مصنوعي ممكن است از تركيبات شيميايي ساده معدني مانند كربنات سديم و يا از تركيبات مواد آلي مانند صابونها يا مواد پاك كننده سنتتيك مركب و مواد شيميايي توليد كننده كف كه به صورت صابون مايع وپودرهاي پاك كننده توليد شده اند ,ساخته شوند .
ديترجنت ها ي معدني شامل كربناتها, فسفاتها , سولفاتها وسولفونات سديم وپتاسيم بوده ومهمترين ديترجنت آلي صابونها مي باشند كه بر اساس تركيب اسيدهاي چرب مشتق شده از روغنها وچربي ها متعدد بدست مي آيند در اين ميان مواد آلكالي ( قليايي) سود سوز آور (محرق) ( Caustic soda ) وكربنات دو سودنيز بعنوان ديترجنت هاي قليايي مورد استفاده قرار مي گيرند
) Surface _active agents ديترجنت هايا عوامل موثردر سطح (
اين دترجنت ها به4 گروه اصلي تقسيم مي شوند
1) د يترجنت هاي انيو نيك anionic detergents :
كه توليد يون هاي مثبت الكتريكي در محلول مي كنند مانند صابون ها وپودرهاي سنتيك مدرن
2) د يترجنت هاي كا تيو نيك cationic detergent :
كه توليد يون هاي منفي الكتريكي در محلول مي كنند همچنين خاصيت نفوذ پذيري وتوليد كف وايجاد محلول جامد در مايع ( خاصيت به تعليق در آوردن يا معلق سازي ذرات ) داشته وديترجنت هايي نا پايدار و سست مي باشند ( اثر زود گذر دارند )
3) د يترجنت هاي غير يو ني non__ ionic detergent :
توليد يون هاي الكتريكي خنثي در محلول مي كنند بعضي از اين ديترجنت ها ممكن است سبب توليد كف زايد و اضافي شوند

4) د يترجنت هاي آمفولتيك و آمفو تريك
ampholytic or amphoteric detergents :
اين نوع ديترجنت ها بسته به PH محلول مانند ديترجنت هاي انيونيك و كاتونيك عمل نموده وكاربرد چندان وسيعي در صنايع غذايي ندارد .

ويژگيهاي يك پاک کننده مو ثرو مفيد :
1) د يترجنت بايد قدرت تميزكنندگي قوي برروي لكه هاي موجود در سطوح داشته باشد .
2) داراي قابليت اثر ماكزيمم براي معلق سازي ذرات ويا رتيكولهاي لكه ها باشد ومانع از تجمع انها گردد.
3) در سيستم هاي آب سخت داراي قابليت پيشگيري كننده از شكل گيري پوسته ها باشد.
4) بااطمينان خاطر بتوان در شستشوي سطوح از ان استفاده نمود.
5) داراي ويژگي حفظ ميزان اسيدي ويا قليايي بطور نسبتا ثابت باشد .
6) درصورت مخلوط نمودن با ساير مواد پاك كننده اثر بخشي بيشتري داشته باشد.
7) خاصيت سمي نداشته باشد .
8) گوشت وآلايش را فاسد نكند
9) مصرف ان مقرون به صرفه باشد.
10) داراي خاصيت زنگ زدگي بر روي سطوح و بويژه فلزات نباشد.
11 ) اثر آلوده كننده در محيط نداشته باشد.
ديتر جنت هاي مدرن توليد شده عمد تا داراي الكل هاي چرب قابل تركيب با اسيد سولفوريك بوده وداراي موادي از جمله كربنات ها , سيليكات ها و فسفات ها مي باشند .
مواد پاك كننده ُ
SANITIZING AGENTS

مواد پاك كننده اي كه معمولا” در تامين بهداشت صنايع غذايي مورد استفاده قرار مي گيرد به 4 گروه اصلي تقسيم مي شوند :
1) هالوژنها halogen-based formulation
2) تركيبات چهار تايي آمونيومquaternary ammonium compounds
3) تركيبات آمفوتريكamphoteric compounds
4) اسيد ها ومواد قليايي معدنيacids and alkalis
تامين بهداشت مورد نظر بااستفاده از مواد پاك كننده صرفا با در نظر گرفتن غلظت محلول مورد استفاده , درجه حرارت و زمان استفاده از محلول , ميزان اسيدي ويا قليايي محلول و بالا خره حضور مواد آلي ميسر مي گردد پس از استفاده از يك ماده ضد عفوني كننده يا پاك كننده بهتر است يك نظافت عمومي نيز صورت پذيرد .
به منظور تامين استاندارد بهداشتي مناسب در تاسيسات وصنايع گوشت نظافت بايد بصورت يك پروسه مستمر و ادامه دار اعمال گردد .

1) ها لو ژنها Halogens

امروزه در بسياري از صنايع توليد كننده مواد غذايي از كلرين ( Chlorin ) براي ضدعفوني و بهداشتي نمودن محيط ونيز براي ضد عفوني نمودن آب ( آب اشاميدني و آب مورد مصرف در خط توليد ) وآب كاناليزاسيون و فاضلاب ( جلبكها و كنترل بو ) و نيز جهت پاك سازي و ضد عفوني ابزار آلات مورد استفاده در بيمارستانها , صنايع دارو سازي و توليد دارو , استفاده مي گردد .
شكل عرضه كلرين در تجارت يا شكل گازي ان ميباشد يا به صورت محلولهاي هيپوكلرايت Hypochlorite ) كه نسبتا ارزان قيمت مي باشند وبالاخره به صورت نمك غذا به شكل كلريد سديم عرضه مي گردد .
مقدار مورد نياز براي بهداشتي نمودن محيط معمولا بين P.P.M 130ـ200 بوده وبراي شستشوي لاشه P.P.M 100 ميباشد .
يك محلول سديم هيپوكلريد حاوي P.P.M 250 كلرين ميتواند بطور موثري در ضد عفوني و تميز نمودن وسايل و ابزار الات مورد استفاده قرار گيرد .
2 ) تركيبات چهار تايي آمونيوم Quaternary Ammonium Compounds
اين تر كيبات در محيط هايي با PH نزديك ويا بالاتر از 7 ( PH طبيعي و خنثي ) بسيار موثر ميباشد انها بوسيله مواد آلي بي اثر مي شوند اما به آساني هيپوكلريتها بي اثر نشده و تا مدتي اثر خود را حفظ مي كنند . اين تر كيبات با ايجاد يك لايه پايدار اثر باكتريو استاتيك خود را ايجاد كرده و اثرات تخريبي روي فلزات ندارند اثر تركيبات چهار تايي آمونيوم توسط آب سنگين كاهش يافته ودر مقايسه با هالوژنها گران قيمت مي باشند .

3) تركيبات آمفوتريك Amphoteric Compounds

اين تركيبات يا از بتا ئين ها و يا از آمينو اسيدها ي زنجيره بلند مي باشند اثر انها تو سط آب سخت كاهش نمي يابد و با همه ديتر جنتها ومواد پاك كننده سازگار مي باشند واثر انها از نوع Surface Active يا فعال در سطح مي باشند
4 ) ا سيد ها ومواد قليا يي معد ني Inorganic Acids Alkalis اين تركيبات مانند اسيد بنزوئيك آلي , اسيد بريك , سود محرق يا سوز آوربطورنادروبندرت در عمليات ضد عفوني رايج ومتداول مورد استفاده قرار مي گيرندبعضي از انواع ويژه مانند هيدر اكسيد سديم و كربنات سديم در ضد عفوني هاي اختصاصي مورد استفاده قرار مي گيرند.
ترجمه از كتاب meat hyegien
قابل استفاده براي كارشناسان علوم ازمايشگاهي دامپزشكي و كاردان بهداشت گوشت و دامپزشكي


پنجشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۸

كردي پزشكي

ئێسكی پشت، گرێی پشت --- بڕبڕه‌ی پشت : Back bone
سه‌رڕووتاوی، گه‌ڕی : Baldness
بانداژ، له‌فافه، پێچان : Bandage
نه‌خۆش كه‌وتن، ناساز بوون : Become (fall, be taken) ill
بێزیان، خۆشگه‌د، خۆشخوو : Benign
ماسولكه‌ی دووسه‌ر، بی‌سێپس : Biceps muscle
سه‌ر به جگه‌ر و زراو : Biliary
بایۆسپی، هه‌ڵگرتنی شانه‌ یان ماده‌ی تر له له‌ش بۆ مه‌به‌ستی لێكۆڵینه‌وه‌ : Biopsy
ددانی خرێ : Biscuspid tooth
مێز‌ڵدان : Bladder
خوێنبه‌ر بوون، خوێنڕێژی، خوێنپژران : Bleeding
خوێنبه‌ربوون كه ده‌بێته هۆی مردن، تا مردن خوێنڕێژی كردن : Bleed to death
ئاوسانی پێڵۆی (پێست) چاو، بلێفاریت : Blepharitis
شیرپه‌نجه‌ی خوێن، كانسه‌ری خوێن : Blood cancer
خڕۆكه‌كانی خوێن : Blood cells
گرێ خوێن، خوێن مه‌یین، لوو، په‌ڵه خوێن : Blood clot
كۆمه‌ڵه‌ خوێن، گرووپ خوێن : Blood group
خوێنده‌ر، خوێنبه‌خش : Blood donor
ژاراویی بوونی خوێن : Blood poisioning
په‌ستانی خوێن، پاڵه‌په‌ستۆی خۆێن، زه‌خت : Blood pressure
ریخۆڵه‌(كان) : Bowel
خوێن تێچزاو، چاو سۆر بوو : Bloodshot
گواستنه‌وه‌ی خوێن : Blood transfusion
كۆئه‌ندامی ده‌مار --- ده‌مار : Blood- vessel
كوان : Boil
ئێسك، پێشه : Bone
مێشك، مۆخ : Brain
په‌‌رده‌ی مێشكپۆش : Brain membraine
مه‌مك --- سینگ : Breast سمت : Breech
باڵی شكاو : Broken arm
بۆریچه‌ی هه‌ناسه : Bronch
ئاوسانی سیه‌كان، برۆنشیت، هه‌وكردنی سیه‌كان : Bronchitis
كوتراویی، شین و مۆر بوونی پێست، كه‌ووگ بوونی پێست : Bruise
نه‌خۆشیی تێرنه‌خوه‌ری، برسیه‌تیی هه‌ڵپی، ئاوڕایی : Bulimia
سواوی، هێوژاوی، هیلاكی مێشك : Burnt out
سمت، پاشۆل : Buttock
نه‌شته‌رگه‌ری بای‌په‌س : By pass

منابع مفيد براي هماتولوژي( خونشناسي)

منابع درسي
روشهاي آزمايشگاهي هماتولوژي دامپزشكي انتشارات دانشگاه تهران تاليف دكتر مهرداد عامري مهابادي
روشها و تكنيكهاي نوين آزمايشگاهي در تشخيص باليني دامپزشكي انتشارات سالار تاليف ويهان ترجمه دكتر ايران زاد
كلينيكال پاتولوژي دامپزشكي انتشارات سازمان دامپزشكي كشور تاليف پروفسور ساستري ترجمه دكتر مجابي
كلينيكال پاتولوژي دامپزشكي انتشارات دانشگاه تهران تاليف دكتر قدسيا ن

خواجه نظام الملك

پس اگر پادشاهي باشي ، پادشاهي پارسا باش و چشم و دست از حريم مردمان دوردار، و اندر هر كاري رأي را فرمان بردارِ خردكن ، و اندر هر كاري كه بخواهي كردن ، نخست با خرد مشورت كن ، كه وزيرالوزراي پادشاه خِرداست و تا از و ي درنگ بين ي شتا ب مكن . و به هر كاري كه بخواهي كردن ، چون در او خواهي شدن ، نخست بيرون رفتن آن كار نگر، و تاآخر نبيني ، ا ول مبين . به هر كاري اندر، مدارا نگه دار . هر كاري كه به مدارا برآيد، جز به مدارا پيش مبر. و بيدادپسند مباش و همة كارها و سخن ها را به چشم داد بين و به گوش داد شنو،تا در هم ه كار ي حق و باط ل بتوان ي ديدن . پادشا ه كه چشم داد و خردمندي گشاده ندارد،طريق حق و باط ل بر و ي گشاد ه نگردد. و هميشه راست گوي باش ، ولكن كم گوي و كم خند ه باشد، تاكِهتران بر تو دِليرنشوند، كه گفته اند :. و « بدترين كاري پادشاه را دليري رعيت و بي فرماني حاشيت است ،و عطايي كه ببايد، به مستحِّقان نرسد »عزيزديدار باش تا بر چشم رعيت و لشكر خوار نگردي . و زينهارخوار مباش . و بر خلقان خداي تعالي ’ رحيم باش و بر بي رحمتان رحمت مكن و بخشايش مكن ، ولكن با سياست باش خا ّ صه با وزيرِ خويش . البته خويشتن به سليم اْلقلبي به وزير منماي . يك باره محتاج رأي او مباش ، و هر سخني كه وزير بگويد، در باب تا بنگرم ، آنگه چنان كه بايد كرد، » كسي و طريق ي ك ه باز نمايد بشنو، اما در وقت اجاب ت مكن ، بگوي :
. بعد از آن jتجسس و تفحص آن حال بفرماي كردن ، تا در آن كار صلاح تو همي جويد يا منفعت « بفرمايم خويش ؟ چو ن معلو م كردي ، آنگ ه چنا ن ك ه بين ي جوا ب ده ، تا تو را زبون رأي خويش نگيرد.و هر كسي را كه وزارت دادي ، وي را در وزارت تمكيني تمام كن ، تا كارهاي تو وشغل مملكت تو براو بسته نباشد و ب ه اقرِبا و پيوستگان او نيكوي ي كن ، و ب ه معا ش دادن و خوبي كردن تقصير مكن ؛ اما خويشان و پيوستگان وي را عمل مفرماي ، كه يكباره پيه به گربه نتوان سپردن ، كه وي به هيچ حال حساب پيوستگان خويش به حق نكند و از بهرِ مال تو خويشان خويش را نيازارد، و نيز كسان وزير صد بيداد بكنند بر خلقان ، كه بيگانه از آن صد يكي نيارد كردن ، و وزير از كسان خويش درگذارد و از بيگانه درنگذارد . و بر دزدرحمت مكن و عفو كردن خوني روامدار . اگر مستحق خوني را عفو كني ، تو نيز بدان خون به قيامت شريك باشي و
گرفتار . اما با چاكران خويش برحمت باش ، و ايشان را از بد، نگهبان باشد كه خداو ندان چون ُ شبا ن باشند و كهترا ن چو ن رمه . اگر شبا ن بر رم ة خوي ش برحم ت نباشد،ايشا ن را از سِباع نگه ندارد ...
چون كسي را شغل دهي ، نيك بنگر و شغل به سزاوارِ مرد ده ، تا زبان طاعنان بر تو گشاده نشود و
خلل اندر شغل تو پديدار نيايد، كه اگ ر وي را كار ي فرماي ي ك ه نداند، به هيچ حال نگويد كه ندانم ، همي كند
از بهرِ منافع خويش را، ولكن آن شغل با فساد باشد . پس كاربه كاردان سپار تا از دردِسر رسته باشي ... پس اگر تو را در كارِ چاكري عنايتي باشد و خواهي كه وي را محتشم گردا ني ، بي عمل تواني وي را محتشم كردن و نعمت دادن ، بي انكه به ناواجب او را شغلي فرمايي ، تا بر ناداني خويش گواهي نداده باشي .

چهارشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۸

محمد ماملي

در زمان تشييع جنازه مرحوم محمد ماملي در شهرستان مهاباد در استان اذربايجانغربي بدون اغراق در خود شهرستان مهاباد كسي زير سقف نمانده بود همه و همه از خانه هايشان بيرون امده بودندو در خيابان در صف مشايعت بودند جدا از انكه از ساير مناطق داخل و خارج هم امده بودند طول مشايعت كنندگان به اندازه طول شهر مهاباد از شمال به جنوب بود . محمد ماملي خواننده خوش صدا متين و بسيار نجيب متولد مهاباد بود كه از سالهايي دور مردمان كردزبان را با صوت دلنشين خود مشعوف و مسرور ميكرد اگر موسيقي مردم كردزبان را در جنوب استان اذربايجانغربي به پرنده اي تشبيه كنيم دوبال اين پرنده يكي محمد ماملي و ديگري حسن زيرك است . اواز و ترانه هاي مرحوم محمد ماملي از شاعران و ترانه سرايان نامدار كرد بود . از اين خواننده بزرگ اهنگهاي زيادي بجا مانده كه اشعار ان در كتابهاي متعددي چاپ شده است و بصورت نوار كاست و سي دي صوتي و تصويري بفروش ميرسد مانند كاني ئاسكان-ئاي خودا ئاگربارانه – مينا – فوزيه – ديده كم – مريم – دميك ساقي – نازداري مدرسه – فاطمه-فاطمه سلطان گه رده گه رده – مستوري مستان- خه نه به ندان- تعداد اهنگها و ترانه هايي كه توسط اين هنرمند خوش صدا جاودانه گشته بيش از چهارصد است هيچيك از منازل جنوب استان اذربايجانغربي را نميتوان پيداكرد كه چندين كاست اين هنرمند بزرگ را نداشته باشد روانش شاد باد ارامگاهش در شهرستان مهاباد واقع است در كنار نامداراني چون هيمن – هه ژار – محمد قاضي – خاله مين

پزشكي كردي

زبان كوردي از نظر اصطلاحات علمي زباني كامل ميباشد براي نمونه چندين اصطلاح كه در رشته پزشكي هست مثال زده ميشود علاقمندان بهتر است به سايتهاي مربوطه مراجعه فرمايند
هورگ، زگ : Abdomen
كورتاج، له بار بردن (-ی ساوا)، منداڵ له‌به‌ر هاوێشتن : Abortion
كوان، پزرك، په‌نمیانی كێمی : Abscess
بسته‌باڵایی، كورته‌باڵایی : Achondroplasia, Dwarfism
سه‌ری ئه‌ندامی زایه‌نه‌ی پیاو، پۆپكه : Acorn
ترسی/ فۆبیای به‌رزایی : Acrophobia ئه‌كوپه‌نكچه‌ر، میتۆدێكی چینی كه به چه‌قاندنی ده‌رزی له جێگاگه‌لێكی تایبه‌تی له‌شدا هه‌ندێ نه‌خۆشیی پێ چاره‌سه‌ر ده‌كێرت‌ : Acupuncture
كه‌له‌بابه‌ی گه‌روو : Adam's apple
خووگری، راهاتووی، فێربووی، هۆگری : Addiction
پزدان : Afterbirth
ترسی/ فۆبیای شوێنی گشتی : Agoraphobia
ئه‌یدز (نه‌خۆشیێكی ڤایروسیه كه به‌رگری له‌ش لا‌واز ده‌كات و ورده ‌ورده ده‌یفه‌وتێنێت) : AIDS
هۆڵی، سپی پێستی، ئالبینیزم، شڵی : Albinism
ئالێرژی، هه‌سته‌وه‌ری، هه‌ستیاری : Allergy
سه‌رڕوتاوی، وه‌رینی موو، ڕوتبوونی سه‌ر : ‌‌Alopecia
نه‌خۆشیی ئالزامیر : Alzheimer´s disease
نه‌خۆشی تاریی بینایی : Amblyopia
ئامبوڵانس، ئاوتۆفریا : Ambulance
فه‌رامۆشی : Amnesia
ئاواڵ منداڵ، منداڵدان : Amnion
شله‌ی نێو منداڵدان : Amniotic fluid
ئه‌مپووڵ : Ampule كه‌م خوێن، ئانیمیا : Anaemia, Low Haemoglobin
زۆنك، ماسولكه‌ی كۆم : Anal muscle
زانستی پێكهاته‌ی له‌ش، ئه‌ناتۆمی، تۆێكارزانی : Anatomy
‌‌‌‌ده‌مارئاوسان، ئانوریسم : Aneursym
بێهۆشی، سڕی، هۆشبڕی، له‌هۆشچوون : Anesthesia
‌‌ده‌رمانی سڕكه‌ری، ده‌رمانی بێهۆشی : Anesthetic
گۆزینك، مه‌چه‌كی پێ : Ankle
خرتكه، گرێی گۆزینگی پێ : Ankle joint
بێ‌ئه‌شتیایی ناساق، ئانۆرێكسیا : ‌Anorexia
بێ‌بۆنایی، نه‌بوونی هه‌ستی بۆن : Anosmia, Loss of smell
په‌شۆكاوی، په‌رێشانی، بژاڵی ‌، په‌ژاری : Anxiety
شڵه‌ژانی په‌شۆكاوی : Anxiety disorder
مێزه‌چۆڕكێ، پچڕینی میز : Anuria
شاده‌مار، ئاورت، شاخوێنبه‌ر : Aorta
زمان به‌ستران، ناته‌وانیه‌تی ئاخافتن، ئافازی : Aphasia
میكرۆبكۆژ، پاكژكه‌ره‌وه : Antiseptic
ده‌رمانی دژخه‌مۆكه : Antidepresent
ئه‌نتی هیستامین، ده‌رمانی دژ هه‌سته‌وه‌ری (ئالێرژی) : Anti histamine
دژه‌ته‌ن (ماده‌یه‌كی پاراستنیه كه له گیانه‌وه‌ركاندا دژ به هه‌وكردن (Infection )
دروست ده‌بێت) : Antibody
كۆم : Anus
ڕیخۆڵه‌كوێره، ئه‌پاندیكس : Appendex
ئاوسانی (هه‌وكردن) ڕیخۆله‌كوێره : Appendicitis
لابردنی ریخۆڵه‌كوێره : Appendectormey
تێستی (تاقیكردنه‌وه) لێوه‌شاوی : Aptitude test
باسك، باڵ، قۆڵ، ده‌ست : Arm
كه‌ژۆك، ده‌مار توند بوون : Arteriosclerosis
خوێنبه‌ر، شاده‌مار : Artery ئاوسانی جومگه‌كان، ئارتروز : Arthris
لاوازی له‌شی، پووكاوی : Atrophy
ته‌نگه‌نه‌فه‌سی، ئاستما، نه‌خۆشیی به‌رهه‌نگ : Asthma
ئه‌ستیگماتیزم، چاوگێژی، كه‌موكۆڕی له سیسته‌می بینای چاودا :
Astigmatism توێكاری، ئۆتۆپسی : Autopsy

واحد

بخش عمده اي از انتقال و نقل افراد در شهر از جايي به جايي قاعدتا بايد برعهده دستگاهها و ارگانهايي باشد كه از ترافيك صدمه ميبينند و هزينه صرف ميكنند از جمله شهرداريها . مسئله مهم تردد افراد در خودروهاي عمومي از هر نظر باصرفه تر است بشرطي كه برنامه ريزي و مديريت گردد در حال حاضر شركت واحد اتوبوسراني در هر يك از شهرهاي كشور فقط در خدمت قشري كم از مردم همان شهر است و تعداد انبوه مسافرين و ميهمانان وارده از اين خدمات ارزان و مفيد محرومند مگر اينكه به همراه ميزبان به خيابان امده باشند . در اين راستا اطلاع رساني صحيح و دقيق ميتواند راهگشا باشد بطوريكه مبدائ و مقصد و ايستگاههاي مهم در هر مسير از طريق شيشه هاي اتوبوس و تابلوهاي ايستگاهها به اطلاع مردم رسانيده شود بطور مثال در روي خط واحد مسير ميدان انقلاب ميدان ازادي فقط به ذكر انقلاب – ازادي اكتفا نشود بلكه ايستگاههاي اذربايجان – بهبودي – شادمان و ... نيز هم در روي شيشه اتوبوس وهم در روي تابلوي هريك از ايستگاهها نوشته شود و نقشه مسير نيز در ايستگاه نصب شود كاريكه كشو.رهاي اروپايي در مسير عبور مترو انجام ميدهند . مسئله مهم بعدي زمانبندي توقف اتوبوس در هر يك از ايستگاهها ميباشد بطوريكه هر يك از اتوبوسها سر زمان مشخصي از ايستگاه مبدائ حركت كرده ودر هر ايستگاهي هم زمان مشخصي مثلا دو دقيقه توقف كند و اين مطلب نيز در تابلوي ايستگاه درج شود كاريكه در پاره اي از ايستگاههاي خط واحد تهران ديده ميشود در هرصورت با مديريت و برنامه ريزي و سپردن كار به كاران ميتوان عموم افراد اجتماع را از نعمات و خدمات موجود بهره مند كرد و خدمات عمومي را خصوصي نكرد . واين يك موضوع اجتماعيست

سه‌شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۸

قاطر

قاطر یا اَستَر حیوانی است که از جفت‌گیری اسب ماده و خر نر ایجاد می‌شود. قاطر یک گونه به حساب نمی‌آید زيرا توانایی تولید مثل را ندارد و برای به وجود آوردن قاطر دیگری باید حتما یک اسب ماده را با یک خر نر آمیزش داد.این حیوان معمولاً به عنوان بارکش استفاده می‌شده‌است. جثهٔ قاطر ها معمولاً از خر ها برزگ تر بوده و سری بزرگ و کشیده با گوش های نسبتاً بلند دارد. توانایی جسمی و مقاومت آن در برابر بیماری ها به مراتب از خر ها بیشتر است
اسب و استر به هم لگد نزنند.»
«استر را گفتند پدرت کیست؟ گفت آقادائیم مادیان است.»
«قاطر قصاب‌خونه کارد خونی زیاد دیده.»
«قاطرپیشاهنگ آخرش توبره‌کش میشه.»

آن گربه مصاحب بابا از آن تو// وان قاطر چموش لگدزن از آن من»
وحشی بافقی
«اشتر و استر فزون کردن سزاوار است اگر// بار عصیان تورا بر اشتر و استر برند»
سنایی
«اگر اشتر و اسب و استر نباشد// کجا قهرمانی بود قهرمان را»
ناصرخسرو
«تو چه‌دانی که که بود آن خرک لنگت// که همی بر اثر استر او رانی»
ناصرخسرو
«چو استر سزاوار پالان و قیدی// اگر از پی استر و زین حزینی»
ناصرخسرو
«دستار خز و جبه خارا نکوست لیک// تشریف وعده دادن استر نکوتر است»
خاقانی
«روز از برای ثقل کشی موکب بهار// پالان به توسن استر گرما برافکند»
خاقانی
«گر خاتم دست تو نشاید// هم حلقه نشاید استران را»
خاقانی
«لگام فلک گیر تا زیر رانت// کبوداستری داغ برران، نماید»
خاقانی
«نژاد تو، تو خود دانی كه چون است// به هنگام بلندی سرنگون است// تو از گوهر همی‌مانی به استر// چو پرسند ازتو، فخرآری به مادر»
فخرالدین اسعد گرگانی
«هست مامات اسب و بابا خر// تو مشو تر چو خوانمت استر»
سنایی
«یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان// کین همه ناز از غلام و اسب و استر می کنند»
حافظ
«ز هرکدام پژوهش کنی ز باب و نیا// جواب ندهد جز به نام مادر و خواهر// بدان صفت که تفاخر به نام مام کند// کس ار ز باب پژوهش نماید از استر»
قاآنی شیرازی
. [۲]

بدون شرح!


این استر چموش لگدزن از آن من
آن گربهء مصاحب بابا از آنِ تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از بام خانه تا به ثریّا از آن تو
این دیگ لب شکستهء صابون پزی از آن من
آن چمچهء هریسه و حلوا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کن از آن من
مهمیز کلّه تیز مطلاّ از آن تو

حافظ

دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست

که شنيدی که در اين بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پيش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست

مست بگذشتی و از خلوتيان ملکوت
به تماشای تو آشوب قيامت برخاست

پيش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست

حافظ اين خرقه بينداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست

بهداشت مواد غذايي در قديم قسمت اول

در حال حاضر به بهداشت مواد غذايي و كنترل فراورده هاي خام دامي اهميت زيادي داده مي شود ويكي از وظايف عمده دانشگاههاي علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني وسازمان دامپزشكي كشور نظارت وكنترل بر مواد غذايي از نظر بهداشتي مي باشد چون كشور عزيز ما ايران از تمدن كهن و والايي برخور دار بوده و دين مبين اسلام نيز تاثير بسيار شگرفي بر اين تمدن داشته است در مورد بهداشت مواد غذايي نيز در كتابهاي قديم نكات ارزنده اي ذكر گرديده كه از اكثر اين ضوابط بهداشتي در حال حاضر در سازمانهاي بهداشتي استفاده مي شود وشايد به جرات مي توان گفت كه پايه گذار سيستم HACCP در جهان و ايران منبعث از تمدن اسلامي باشد در زير به مواردي از بهداشت مواد غذايي در كتب تاريخي اشاره مي شود.
از جمله كتابهايي كه به مسائل مربوط به تغذيه و خورد و خوراك مردم از جهت منافع عمومي توجه شايان كرده و ضمن توصيف يكايك كسبه و پيشوران از كساني كه متصدي فروش مواد غذايي بوده اند به تفصيل سخن گفته است , كتاب آيين شهرداري تاليف ابن اخوه (648ــ729 ق ) مي باشد ابن اخوه در باب دوازدهم كتاب خود مي نوسد علافان و آسيابانان نبايد گندم بد را به خوب و كهنه را به تازه بياميزند زيرا اين كار تدليسي به مردم است و آسيابان موظف است كه غله را پيش از آرد كردن غربال كند تا از خاك وگل وغبار پاك شود.
محتسب بايد هر سه ماه يا كمتر آسيابان را به تعويض غربال وادارد چه ممكن است سطح مشبك غربال سست شود همچنين محتسب بايد آرد را بررسي كند , زيرا گاهي آرد نخود يا باقلا براي افزودن بر سفيدي , بدان مي آميزند و اين كار خيانت است وهركه چنين خيانتي ورزد محتسب بايد اورا بازدارد و تاديبش كند

سلام سينما

سلام سينما
در يكي از خيابانهاي اصلي شهر در كنار ديوار جنب قهوه خانه مشهور شهر مجاور فروشگاه كفش ملي روبروي تنها سينماي شهر در سالهاي دهه چهل مرد ميانسالي بساط خود را پهن كرده و چيزهايي از قبيل تصنيفهاي خوانندگان – حلقه هايي از فيلمهاي سينمايي را هم ميفروخت ما كه در سنين ده دوازده سالگي بوديم اين تصنيفها را به قيمت يك ريال ميخريديم و با هم كه جمع ميشديم انها را ميخوانديم انهايي كه در خانه راديو داشتند بهتر ميتوانستند صداي خوانندگان تصنيفها را تقليد كنند و انهايي كه راديو نداشتند همينطوري اشعار متن ترانه ها را زمزمه ميكردند . حلقه هاي فيلم را هم گاهي عددي و گاهي متري ميخريديم و در كوچه به خانه يكي از دوستان كه اطاق كوچك تاريك داشت ميرفتيم و با استفاده از يك قوطي مقوايي و يك چراغ قوه در ديوار روبروتصوير روي فيلمرا انداخته و ساعاتي را با همسن و سالان خوش بوديم اشنايي كودكان هم سن من با سينما از اين راه ميسر ميشد . شهر ابتدا داراي يك سالن سينما بنام سينما اميد بود كه هر دو سه روز يكبار فيلمش عوض ميشد . بليط سينما در صندليهاي جلو ده ريال معادل يكتومان و در صندليهاي وسط و بالكن پانزده ريال و در صندليهاي ته سالن كه ميتوانستي فيلم را مستقيم ببيني دوتومان بود . صندليهاي جلو چون زير پرده بود ميبايست گردن را بطرف بالا ميگرفتي . تا هيجده سالگي يكبار نشد بليط دوتوماني بخرم وسعم نميرسيد روزهاي جمعه سانسها از هفت صبح شروع ميشد هر دوساعت يك فيلم وتا ساعت يازده شب سينما دائر بود . در انزمان در روزهاي جمعه با يك تومان ميشد سه فيلم ديد . بعضي از دوستان بي انصافي ميكردند و از ساعت 7 صبح تا 7 شب يكسره با يك بليط در سينما فيلم تماشا ميكردند كاري كه من ارزوي انجام انرا حتي براي يك نوبت داشتم و نتوانستم .يكي از فاميلهاي بنده كه معلم اموزش و پرورش بود تمام فيلمهاي سينما ي شهر را ميرفت مگر اوقاتي كه در مسافرت بود . بعضي از دوستان كه دستشان به دهانشان ميرسيد بعضي فيلمه را دوبار ميرفتند . عموزاده اي دارم كه براي ديدن بعضي فيلمها از شهرستان پاشده به تهران ميرفت بطوريكه از خانه به ترمينال بعد تهران سپس سينما و در نهايت مسير سينما-ترمينال تهران – ترمينال شهرستان و خانه را طي ميكرد . در تابستانها كه كاري نداشتيم راحتتر به سينما ميرفتيم ولي در طول سال تحصيلي بخصوص ايام برگزاري امتحانات سينمارفتن مشكل ميشد و خودم هم عذاب وجدان پيداميكردم كه چرابجاي درس خواندن به سينما ميروم دنياي نوجواني بود و يك سر و هزار سودا صداي فيلمها را از بلندگوي سينما براي بيرون هم پخش ميكردند . شنيده بودم كه ميشود يكربع بعد از شروع سئانس اخر كه بليط فروش بساطش را جمع ميكرد و به خانه ميرفت با پرداخت 5 ريال به كنترلچي بليط وارد سينما شد كاريكه نتوانستم حتي يكبار انرا تجربه كنم چون لازمه اش بيرون از خانه ماندن بعد از غروب افتاب بود كه در خانه ما از محالات بود . گاهي وقتها در كنار تابلوي عكسهاي تبليغاتي فيلمها تابلويي به اين متن هم بود تماشاي اين فيلم براي افراد كمتر از هيجده سال ممنوع است . كه ما بچه هاي ان دوره معني انرا نميفهميديم و به تماشاي اين فيلمها هم راهمان نميدادند .در فاصله دوسانس كه چراغها روشن ميشد از بلندگوي سينما اهنگهاي خوانندگان روز پخش ميشد . بعد اگهيهاي بازرگاني و بهداشتي پخش ميشد مانند تبليخ براي روغن نباتي – تلويزيون بلر جام جهان نما – دوتاسه بچه بهتره حلقه و قرص بيضرره- بعد تيزر فيلمهايي كه در اينده از همان پرده اكران ميشد پخش ميشد انزمان تيزر نميگفتند و پيش پرده ميگفتند . قبل از شروع هر سئانس فيلم سرودي پخش ميشد و تماشاييان فيلم برميخاستند نقل است كه يك نفر روستايي ساده دل كه براي اولين بار در هنگام شروع سرود وارد سالن شده بود تصور كرده كه مردم به احترام ايشان برخاسته اند و با صداي بلند تقاضا كرده كه رحمت خدا برشما باد بفرماييد بنشينيد ! برپاخاستن در بين ما اهميت و جايگاه ويژه اي داشته ودارد رسم است كه هر بار كه فرد مسنتري وارد ميشود به پا ميخيزند . يك بار كه چندسال پيش به سميناري در تهران دعوت شده بودم وقتي كه يكي از بزرگان وارد سالن چند هزار نفري محل برگزاري سمينار شد حاضرين به احترام ايشان به پا خاستند و ايشان برجاي خود نشستند و مردم هم نشستند و ان بزرگوار دوباره به احترام مردم برپاخاسته و نشستند و اين منظره سالهاست از نجابت ان شخصيت بزرگ و والامقام در ذهنم مانده است . در هنگام تماشاي فيلم اگر ارتيست فيلم حضوري بموقع داشت ويا كار بزرگي انجام ميداد مردم و اكثرا جوانان كف ميزدند .ميشد با يك بليط چندين سئانس را نشست و محدوديتي نبود گاهي صحنه هايي در فيلم بود كه مطلوب عده اي خاص بود دويا سه بار ان فيلم را پشت سرهم ميديدند و بعد از پايان ان صحنه صداي پاشدن از صندليها و بهم خوردن انها براي دقايقي ازار دهنده بود سالها بعد سينماي ديگري هم در شهر افتتاح شد . فيلمهايي كه از انزمان به يادم مانده اند رام و شام – تلاش – رگبار – قيصر – گاو- اميرارسلان –ليلي و مجنون – يوسف و زليخا– كتاب افرينش – دالاهو – دونده- شهرموشها- فيلمهايي كه ايرج در انها در حنجره هنرپيشه ديگري اواز ميخواند فيلمهاي هندي خانوادگي تر وطرفداران بيشتري داشت بعضي وقتها اشك از چشم تماشاگران خارج ميكرد .فيلمهاي جنگي و كاراته هم طرفداران خود را داشت خانواده ها اكثرا سئانسهاي اخر از ساعت 7تا9 و 9تا11 را به سينما ميرفتند . فيلمها اگر خانوادگي بود خانواده ها ميرفتند و اگر نبود نميرفتند مثل سريال دائئ جان ناپلئون كه چون پاره اي حرف و حديثهاي ان متين نبود عده اي از خانواده ها انرا نگاه نميكردند و هيچ نيازي هم به سانسور و يا پخش پارازيت نبود .چند وقت پيش هم به سينما رفتم سالن را دوقسمت كرده اند يك قسمت مخصوص مذكرها و قسمتي ديگر مخصوص هر دوجنس . . نقل است كه در زمان قديم مردي به خدمت عارف رباني عرب باغي ميرود و عرض ميكند حاج اقا چرادستور نميدهيد كه بساط زنان انچناني را جمع كنند راوي حكايت كند كه حاج اقا كه قبل از شنيدن اين سوال خاكستر سيگارش را در زير سيگاري ميريخت بعد از شنيدن اين پرسش خاكستر را خارج از زيرسيگار روي ميز ميريزد . سول كننده منتظر ميشود تا جواب بشنود و سوال خود را به گمان اينكه حاج اقا نشنيده تكرار ميكند . حاج اقا ميفرمايند ببين پسرم من جواب تورا دادم اگر اين افراد در محلي محدود باشند مثل خاكستر سيگاريست كه در زيرسيگاري تخليه ميشود و توديدي ولي اگر بساط انها را جمع كنند مثل خاكستر سيگاري است كه خارج از زير سيگار پخش شود كه همه جا را الوده ميكند . پسرم بگذاريد اين مسئله محدود بماند و پخش نشود .

دوشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۸

حافظ

چل سال بيش رفت که من لاف می‌زنم
کز چاکران پير مغان کمترين منم

هرگز به يمن عاطفت پير می فروش
ساغر تهی نشد ز می صاف روشنم

از جاه عشق و دولت رندان پاکباز
پيوسته صدر مصطبه‌ها بود مسکنم

در شان من به دردکشی ظن بد مبر
کلوده گشت جامه ولی پاکدامنم

شهباز دست پادشهم اين چه حالت است
کز ياد برده‌اند هوای نشيمنم

حيف است بلبلی چو من اکنون در اين قفس
با اين لسان عذب که خامش چو سوسنم

آب و هوای فارس عجب سفله پرور است
کو همرهی که خيمه از اين خاک برکنم

حافظ به زير خرقه قدح تا به کی کشی
در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم

تورانشه خجسته که در من يزيد فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم

بهداشت گوشت

بیماری مخاطی گاوها
Mucosal Disease of Cattle
علایم
زخم شدن مخاط دهان و دستگاه گوارش – تب اسهال
قضاوت
ضبط کلی

بربادرفته

بربادرفته
وقتي مارگارت ميچل نويسنده كتاب بربادرفته به مدرسه قدم گذاشت دائما از پدرش ميشنيد كه :كتاب بخوان دختر جان تاريخ بخوان دست قلب و فكرت را به كاوش بيانداز از همين كاوشهاست كه نقش انسان برعرصه زمين جاويد ميشود تاريخ بخوان كه رگ حيات تمدن ماست
برگرفته از صفحه 11 كتاب بربادرفته نوشته مارگارت ميچل ترجمه پرتواشراق

مهاباد

فلكه هاي مهابادشهر مهاباد يكي از شهرستانهاي جنوب استان اذربايجانغربي داراي فلكه هاي زيادي ميباشد يكي از اين فلكه ها فلكه هه ژار است اين فلكه در ابتداي ورود به شهرمهاباد قراردارد در وسط اين فلكه مجسمه اي شبيه به مجسمه هاي فلاسفه يونان باستان قرار دارد اين مجسمه هه ژار است هه ژار از شعرا و نويسندگان بسيار بزرگ كرد است كه اثار زيادي به زبانهاي كردي و فارسي دارد از ترجمه قران كريم گرفته تا ترجمه قانون ابن سينا و بيوگرافي چيشتي مجيور و ديوان اشعار و چندين و چند اثر بسيار ارزشمند ووزين ديگر . فلكه ديگر فلكه هيمن است كه در انتهاي خروج از شهر مهاباد در ابتداي جاده مهاباد مياندواب واقع است اين فلكه داراي مجسمه هيمن شاعر و نويسنده تواناي كرد است كه داراي ديوان اشعار و كتابهاي چندي است . اخيرا نرسيده به ساختمان دانشگاه ازاد اسلامي مهاباد فلكه اي را ايجاد و مجسمه نويسنده و مترجم توانا و طراز اول ايران مرحوم محمد قاضي را زينت بخش ان كرده اند محمد قاضي يكي از معدود مترجمان ايران است كه كتابهاي چندي را از زبانهاي مختلف بخصوص فرانسه به زبان فارسي ترجمه كرده است اين مترجم كردزبان را در خارج از كردستان بيشتر از داخل كردستان ميشناسند .بزرگترين فلكه در شهر مهاباد فلكه ملاجامي است ملاجامي يكي از بزرگان اييني منطقه است كه ارامگاهش در اين فلكه زيارتگاه مسلمانان است . در زمانهاي قديم كه بچه بوديم به همراه خانواده به زيارت اين مقبره ميرفتيم و سنگي هم به نيت براوردن حاجات به مقبره ان ميچسبانديم و ممكن بود شمعي هم روشن كنيم . فلكه ملاجامي قبلا بسيار باصفاتر از حالابود . در مناسبتهايي در غروب فشفشه هايي از ان به هوا پرتاب ميشد و چه صفايي داشت دوران كودكي و قدم زدن در دور فلكه و راندن ارابه دستي كه از تاير ماشين درست شده بود و يا داستان گوجه فرنگي و بادمجان لهيده و دويدن و فرارهاي انچناني و......فلكه ديگر كه در كنارش ساختمان شهرداري واقع است فلكه شهرداري نام دارد اين فلكه را افراد تازه وارد و غير بومي فلكه چهارشير مينامند كه داراي چهارمجسمه شير است . اين فلكه از نظر تاريخ كردستان داراي اهميت فراواني است در جنوب شهرمهاباد منطقه اي است كه از قديم به نام ميدان حيوانات معروف بوده چون بازار خريد و فروش روزانه دواب در ان منطقه قرار داشت اخيرا در اين قسمت فلكه اي ايجاد و ساعتي را در ان نصب كرده اند و نام انرا فلكه ساعت گذاشته اند در سر راه مهاباد به سردشت از كنار شهر دو فلكه قرار دارد فلكه مادر و فلكه فرمانداري كه دريكي از جوانب فلكه فرمانداري ساختمان فرمانداري واقع شده است . اخيرا در نزديكي مسجد جامع يا مسجد سرخ مهاباد فلكه اي ايجاد و مجسمه بلال حبشي را بر ان نصب كرده اند هنگام خروج از شهر مهاباد بعد از فلكه شهرداري و قبلاز زسيدن به فلكه هه ژار فلكه اي قرار دارد بنام فلكه توحيد كه در يكي از جوانب ان مسجد محمود كان قرار دارد محمود كان يكي از زيارتگاههاي قديمي است كه در زمانهاي گذشته مردم شهر براي براوره شدن حاجات به زيارت ان ميرفتند . در شهر مهاباد جاي مجسمه هاي محمد ماملي و .... در چهار راهها و فلكه هاي باقيمانده شهر خاليست . خوب بود براي تكميل اين قسمت به كتاب تاريخ مهاباد اثر ارزشمند سيد محمد صمدي كه از ادباي شهر مهاباد است مراجعه ميشد كه اين امكان متاسفانه فراهم نشد

یکشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۸

خاطرات سربازي

بعد از فارغ التحصيلي از دانشگاه دفترچه اماده به خدمت گرفتم و سرموعد خود را به پادگاني در تهران در شهريور 61 معرفي كردم . از كل كشور در سطح دكترا و ليسانس و متخصص 81 نفر بوديم كه يك نفر متخصص زنان و زايمان و سي نفر دكترا و بقيه كارشناسي مدرك تحصيلي داشتند ما را تقسيم كردند من نيروي هوايي افتادم شش هفته انجا اموزش ديدم و بعد به وزارت دفاع منتقل شدم و در نهايت سر از روستاي انبارالوم در گرگان – استان گلستان فعلي و مازندران قبلي در اوردم كه 21 ساعت با خانه خودم فاصله داشت حالا فارغ التحصيلان در خيابان محل زندگيشان از دانشگاه فارغ التحصيل ودر كوچه بغلي خدمت نظام را گذرانده و در خيابان مجاور شروع بكار ميكنند . بنده در يك استان متولد در استان ديگري درس خوانده و در استان ديگري به خدمت رفته ام و خوشحال هم هستم چون تجربه كسب كرده ام اگرچه امكان خرج كردن تجارب را ندارم . مدت دوسال خدمت نظام به من خيلي خوش گذشت چون حسابي كار ميكردم و كارم هم ارزش داشت هم خودم ميدانستم و هم مقامات مافوق هربار كه از گاوداريها مرغداريها و جوجه كشي و ..... بازديد – ويزيت و معاينه ميكردم و نسخه اي مينوشتم هم كاري انجام داده بودم و هم شبش مطالعه ميكردم در هفته يك شب هم افسر نگهبان بودم . اوايل ميخواستند طپانجه اي هم به مابدهند ولي بعد خوشبختانه پشيمان شدند دكتر دامپزشك را چكار به اسلحه . اسلحه ما سرنگ و گوشي و لواشه بوده و هست و خواهد بود. يادش بخير سالهاپيش كه داستانهاي شب راديو ارج و قربي داشت وتلويزيون تا اين حد وارد خانه ها نشده بود يكي از داستانهايي كه در دهه 50 از راديو در قالب داستان شب در شش شب پخش شد داستان وداع با اسلحه ارنست همينگوي بود . قسمتهايي از ان از همان زمان در خاطرم مانده است راديويي داشتم توشيبا كه چهار باطري بزرگ ميخورد و چهار موج داشت بسيار راديوي خوبي بود داستان شب را از ان گوش ميكردم . تا سال 64 كه تلويزيون خريدم با اين راديو حال ميكردم حتي زماني بود كه سريالهاي تلويزيون را از جمله سلطان و شبان از راديو گوش ميكردم . اگر يادتان باشد در سالهايي دور كه سريالهاي خارجي از تلويزيون پخش ميشد زبان اصلي سريال از راديو پخش ميشد بطوريكه اگر صداي تلويزيون را كم و صداي راديو را زياد ميكردي ان فيلم را با زبان اصلي تماشا و گوش ميكردي كاش دست اندركاران تلويزيون ايران حالا هم از اين كارهاي خوب ميكردند . در طول دوسال خدمت نظام وظيفه كه خانه سازماني هم داشتم و ماهي سه هزار تومان در 18 ماه خدمت و بعد 5500 تومان در شش ماه اخر احتياط ميگرفتم پس انداز هم داشتم دو اطاق و يك اشپزخانه با هال مربوطه و يخچال و كولر و اجاق گاز داده بودند محوطه منازل سازماني درختهاي بزرگ اكاليپتوس داشت كه ميشد برگهاي انرا براي بخور در پيشگيري و بهبود علايم سرماخوردگي استفاده كرد در تابستان مارهايي هم در محوطه و روي اسفالت مشاهده ميشد مارهايي بزرگ ولي بي ازار انها راه خود را ميرفتند و ما راه خود را . جوجه تيغي هم بود . مثل حالاي پارك جنگلي كه جوجه تيغي دارد . اولين بار جوجه تيغي را در سال 46 در شهرستان در منزل يكي از اقوام ديدم ميگفتند ميخواهند گوشت ان را بخورند من خودم نخورده ام . دروغ چرا !1 تا قبر آآآا آآا ياد مش قاسم دايي جان ناپلئون بخير . هنرمند ارزشمند و توانا پرويز فني زاده كه در جواني ناكام شد و مرحوم . يادم مياد زماني ميخواستند به او در جشنواره اي جايزه بدهند چون كراوات نداشته او را به مراسم راه نداده بودند و انزمان مجله اطلاعات هفتگي خبرش را با اب و تاب چاپ كرده بود .. مجله اطلاعات هفتگي مجله اي بود كه هر موقع داداشم ان را در اولين ساعت ورود به مطبوعاتيها ميخريد و به خانه مي اورد در سرسفره در هنگام غذاخوردن داستانهايش را ميخواند ياد ايرج مستعان و ارونقي كرماني و ر اعتمادي و امشب دختري ميميرد – گلين – قتل در كمتر از يك دقيقه بخير .

نمايشگاه كتاب

هفته سوم مهر 88 در پارك جنگلي اروميه نمايشگاه كتاب در دو سالن بمدت يكهفته دائر بود به همراه دخترم در يكي از روزها عصر به بازديد غرفه ها رفتيم شلوغ بود كيفيت كتابهاي عرضه شده پايين تر از استقبال مردم بود اكثرا تيپ دانش اموز و دانشجو بودند ميزان خريد كم بود كتابها اكثرا چاپ قديم بودند اكثر انتشاراتيها شركت نكرده بودند شايد تصور ميكردند مردم استقبال نكنند در صورتيكه ميزان استقبال مردم به حدي بود كه خط واحد و تاكسيهاي مسير كاملا شلوغ بود حتي يك خط تاكسي از ابتداي پارك جنگلي دائر شده بود . صف خريد بن تاحدي در اوايل شروع نمايشگاه شلوغ بود در حد بيست نفر در صف . يك كتاب سه بعدي خريديم با عينك مخصوص بعد متوجه شديم چهار صفحه ان كم است مثل اينكه بايد ياد بگيريم كه كتابهاي نمايشگاهي را در محل كنترل كنيم كه كم نباشد با ديدن عينك ياد عينكي افتادم كه در دهه 50 ماهنامه توفيق در هر شماره تقديم خوانندگان ميكرد براي ديدن عكسهاي سه بعدي روي جلد ماهنامه . شماره هاي زيادي از ماهنامه توفيق داشتم از روي سادگي و شايدم ترس در سال 59 در تنور مطبخ انداختم و سوخت . چه گنجي را از دست دادم كه انزمان نميفهميدم جواني بود و جهالت و شايدم ترس و يا محافظه كاري . ديگران كتابهاي جلد سفيد را ميسوزاندند ومن مجلات جلد رنگي را چون هيچ موقع كتاب جلد سفيد نداشته و اساسا علاقه اي هم به اين مقوله نداشته ام در هر صورت براي ان مجلدات نازنين ماهنامه توفيق كه انها را طي سالياني دراز خريداري مطالعه و جمع و جلد كرده بودم ودر اخر سوزاندم متاسفم . از صندوق نظرخواهي در نمايشگاه خبري نبود ولي ابتكار تازه اي كه به خرج داده بودند امكان ثبت نام و عضويت رايگان يكساله درهريك كتابخانه هاي استان بود . كاش مسئولين محترم برگزاري نمايشگاه امسال .امار بازديدكنندگان و نه امار خريد را در سطح انتشاراتيهاي تهران پخش ميكردند كه سال ديگر انتشاراتيهاي بيشتري حضور پيداكنند.

تست هاي بهداشت مواد غذايي

هرازچندگاهي تستهايي كه در كنكورهاي علوم دامپزشكي برگزار شده مي اورم جهت ياداوري شاغلين و اموزش مشتاقان ورود به دوره هاي كارشناسي مرتبط با دامپزشكي . اين تستها قبلا در كنكورها داده شده است
در كدام روش نگهداري شير ضمن حفظ تقريبي تركيبات آن باعث نابود شدن همه ميكروبهاي بيماري‏زا، غير بيماري‏زا و هاگ آنها در شير مي‏شود؟
1) استريليزاسيون 2) اوپريزاسيون
3) پاستوريزاسيون در حرارت پائين L.T.L.T 4) پاستوريزاسيون در حرارت بالا H.T.S.T
گزينه 2 درست است. هدف‏هاي پاستوريزاسيون = از بين بردن كليه ميكروب‏هاي بيماري‏زا موجود در شير، نقصان ميكروب‏هاي ساپروفيت به حداقل ممكنه در نتيجه بالا بردن خاصيت نگهداري شير، ايجاد حداقل تغييرات فيزيكي و شيميايي در شير.
معمولاً باكتري‏هاي مقاوم به حرارت و اسپرها، پس از پاستوريزاسيون در شير باقي مي‏مانند و توده ميكروبي باقيمانده همواره خالص‏تر از توده ميكروبي شير خام مي‏باشد و قسمت اعظم آن را استرپتوكوك‏ها (استرپتوكوكوس، دورانس، استرپتوكوكوس بوويس، استرپتوكوكوس ترموفيلوس) را تشكيل مي‏دهند. از بين بردن كليه ميكروب‏هاي بيماري‏زا و غير بيماري‏زا و اسپر آن‏ها را در شير استريليزاسيون مي‏نامند. صفحه 228 ميكروبيولوژي شير دكتر حسن لامع.
شدت كشته شدن موجودات زنده در پاستوريزاسيون شير به مقدار موجودات زنده شير خام و در عين حال به ميزان درجه حرارت مصرفي و مدت زمان تأثير حرارت بستگي دارد. براي از بين رفتن موجودات زنده بهر نسبتي كه درجه حرارت اضافه شود. بهمان نسبت مدت تأثير آن كم مي‏شود.
طريقه‏اي كه با حرارت بسيار بالا (و در نتيجه با مدت زمان بسيار كم) كار مي‏كند طريقه سويس اوپريزاسيون است كه مخفف اولترا پاستوريزاسيون مي‏باشد. شير اوپريزه بعد از عبور از دستگاه عاري از موجودات زنده بوده و از لحاظ فيزيولوژيكي تقريباً معادل شير پاستوريزه و بهتر از شير استريل مي‏باشد. صفحه 204 اصول تهيه شير دكتر مجيد حكمتي

راز

جمله زير را از يك متخصص روانشناسي باليني شنيدم

توبه اندازه ي اسراري كه در خود نگه ميداري بيماري ؟!

خرنامه

هر شخص پستي كه به رتبه عالي رسيد دوار تجمل و تجلل براي او پيدا نميشود مگر وقتي كه متحلقين ( افرادي كه به دور كسي حلقه ميزنند ) اطراف او را ميگيرند و او را به انچه ندارد مي ستايند
صفحه 106 كتاب خرنامه از محمد حسن خان اعتمادالسلطنه انتشارات كتاب چهره

شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۸

سهولان

غار «سُهولان» در روستای «سهولان» 42 کیلومتری شمال شرق مهاباد در استان آذربایجان غربی واقع شده ‌است.
سهولان به زبان کردی به معنی یخبندان است و مردم محلی غار را «کونه کوتر» یعنی لانه کبوتر نیز می‌نامند. دلیل این نامگذاری وجود تعداد زیادی لانه کبوتر درون غار است.
این غار در فهرست آثار طبیعی ملی ایران قرار دارد.
محي الدين خالدي كه از افراد معتمد روستا است در مقاله اي مينويسد
اثر طبیعی و ملی غار سهولان - اثر طبیعی ملی غار سهولان این منطقه که با مساحت بالغ بر 2 هکتار در سال1379 طی مصوبه شماره 169 مورخ 11/3/79 شورایعالی محیط زیست به مجموعه مناطق تحت مدیریت سازمان پیوست.موقعیت جغرافیایی: اثر طبیعی ملی غار سهولان با مختصات 4056264 عرض جغرافیایی و584916 طول جغرافیایی در 30 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان مهاباد در استان آذربایجان غربی واقع گردیده است.ویژگیهای منطقه: این غار دارای یک حوضچه بزرگ و دالانهای متصل به هم با آبی زلال، عمق متوسط 11 متر، عرض 2 متر و طول 250 متر است. وجود استالاکتیتهای آهکی جلوه خاصی به غار بخشیده است. شکوه و عظمت غار و سرسبزی دره سهولان، زمینه ساز جلب گردشگران به منطقه شده است. به دلیل نبود نور هیچ نوع گیاهی در این غار نمی روید.از گونه های جانوری میتوان از کبوتر چاهی و خفاش نام برد.
در43كيلومتري شرق شهرستان مهاباد وسرراه جاده مهاباد-بوكان موسوم به جاده برهان قراردارد.بازديدكنندگان غار بايستي ازكنارروستاي عيسي كند عبوركنند تابه روستاوغارسهولان برسند.مقدمه اي درمورد غارسهولان:هرچندازنظرآغازپيدايش به دوره دوم زمين شناسي (كرتاسه) برمي گردد اما درهيچ يك ازكتب معتبرفارسي.كردي.تركي وعربي نامي ازآن برده نشده است.تنها"ژاك دمورگان"جهانگردفرانسوي بين سالهاي1896-1892ميلادي كهدرايران مشغول نوشتن كتاب جغرافياي غرب ايران بوده غارراديده وباكمك ساكنين روستا بوسيله كلك ازراه آبي وارد غارگشته وازراه خشكي بالايي خارج گشته است.كروكي دمرگان 60%باواقعيت كنوني همخواني دارد.درسال 1350ه.ش يك هيئت غارنوردازدانشگاه آكسفورد باتجهيزات كامل ازغارديدن كرده ودرباره ي آن نوشتند كه غارسهولان يكي ازعجيب ترين غارهاي آبي جهان به شمار مي رود. سرانجام درسال1370ه.ش هياتي براي شناسايي از غار ديدن كرده واقداماتي اوليه رابراي بازگشايي مسيرانجام دادنكهدرسال1376 انرا تكميل نموده ودرنهايت شهرداري مهاباد انرا براي استفاده عموم آماده نموداماهنوز براي كشف مسيرهاي ديگرغار بايد كاركرد.هم اكنون اين غارتوسط شركت تعاوني گردشگري وتفريحي غارسهولان وشهرداري مهاباد اداره مي شود.سهولان ازنظرتاريخي:به گفته كارشناسان اين غار ازقديم الايام مورداستفاده مردم قرار گرفته ودراين رابطه سفال هايي مربوط به دوره ي اشكاني وجام مسي ايلخاني كشف شده است.مردم روستاي مجاور- كه غار بانام روستايشان "سهولان" شناخته شده است- به ياددارند كه درقسمت خشك غار گورهايي وجودداشته كه به زمان حمله روس ها به منطقه وپناه گرفتن مردم به ان جا برمي گردد.مشخصات فيزيكي غار:غارازدوبخش آبي باسه حوضچه به هم چسپيده وبخش خشكي مجاورآن درست شده است غار آهكي است بنابراين داراي قنديلهاي زيبا وفراواني است كه برهركدام از آن ها نامي نهاده اند مثل:هشت پا-لاك پشت- ستاره دريايي-خوشه انگور و... . عميق ترين قسمت آبي غار52متر وميانگين عمق آن20متر مي باشد غارفعال بوده ودليل فعاليت آن رشد قنديل هااست.ارتفاع بخش خشكي غار به250متر ميرسدكه مزين به قنديل هاي بسيا زيباست كه بابرق رساني انجام شده براي بازديدكنندگان ملموس است .موجوداتي زنده درداخل غار وجوددارند كه عمده آنها كبوتروخفاش استوهمچنين نوعي سخت پوست شبه آرتيميا درداخل آب يافت شده كه مستلزم شناسايي بيشتراست.درمحل اتصال قسمت آبي با خشكي درعمق غار يا شيب تندوجودداردكه درانتهاي ان تونلي كنده شده وجودداردكهبه عقيده ي كارشناسان مربوطه راهي مخفي براي رسيدن به قلعه ي بالاي كوه بوده كه براثر مرورزمان مسدود گشته استمختصات سنگها وآب داخل غار:جنس سنگها: آهك دولوميتي ورسوبي .فشارهوادرغار:892ميلي بار.رطوبت:70%الي80%.ارتفاع آب از سطح دريا:1780متر.دماي هواي داخل:13درجه بالاي صفر.دماي آب غار:متغيردرفصول مختلف بين7الي10درجه.هدايت جريان الكتريكيec :576PH :8/6

اين غار آبي با جلوه‌هاي طبيعي و با قنديل‌هاي منحصر به فرد ويژه‌اي كه دارد در دامنه رشته كوه‌هايي بنام كوتر قرار دارد كه بلندترين نقطه آن از سطح درياهاي آزاد داراي ‪ ۲۲۰۰متر ارتفاع است. اين غار دو دهانه دارد كه ارتفاع دهانه اصلي آن در حدود ‪ ۱۷۶۵متر و به نام "كونه كوتر" (لانه كبوتر) به دريچه‌اي به عمق ‪ ۳۰متر راه دارد. دهانه دوم كه در فاصله نه چندان دور از دهانه اصلي واقع شده در حدود ‪ ۱۷۹۵متر ارتفاع داشته و به نام "كونه مالان" بصورت يك چاه طبيعي تا ساحل اين درياچه ‪ ۵۰متر ارتفاع دارد. محوطه ورودي مدخل اين غار از سطح جاده بصورت قطعه زميني هموار و نعلي شكل پوشيده از چمن است كه چندين درختچه نيز در دل صخره‌هاي غار از آن بيرون زده است. با گذر از محوطه بيروني به دهانه غار مي‌رسيم كه ارتفاع آن از كف محوطه حدود ‪ ۳۰متر مي‌رسد. محوطه غار به وسيله دالاني كه آن نيز يكي از شگفتي‌هاي طبيعت است به درياچه باز مي‌شود كه دراين دالان نقش‌هايي از دوران ماقبل تاريخ را مي‌توان مشاهده كرد. اين دالان با ارتفاعي حدود ‪ ۵۰متر بالاتر از اولين درياچه غار قرار گرفته كه با پله‌هاي سيماني طي مسير ممكن مي‌شود. درياچه اول حدود ‪ ۲۰۰متر مربع وسعت دارد كه در واقع اسكله غار هم محسوب مي‌شود.اين درياچه نيز توسط دالان‌هايي به عرض يك تا دو متر به درياچه‌هاي ديگري منتهي شود كه ديواره و سقف تالارهاي آن مجموعه‌اي از شگفتي‌ها و عوارض زيباي طبيعي است. اين پرندگان حيواناتي خجول و حساسي هستند كه بدون توجه به حضور انسانها مشغول زندگي خود هستند. در اطراف درياچه دوم علاوه بر يك خشكي ، شبه جزيره‌اي است كه مي‌توان به راحتي از قايق برروي آن پياده شد. اين درياچه داراي گلوگاه‌ها و ايوان‌هاي بلندي است كه انتهاي يكي از گلوگاهها به تونلي مي‌رسد كه تاكنون كشف نشده است. مطالعات غارشناسان نشان مي‌دهد كه اين غار بر اثر فعاليت‌هاي زمين شناسي اواخر دوره "كرتاسه" برمي‌گردد كه قدمت آن به ‪ ۷۰ميليون سال قبل باز مي‌گردد. اين غار يكصد سال پيش براي اولين بار توسط "ژاك دمرگان" فرانسوي مورد كاوش و بررسي قرار گرفت. پس از آن در سال‌هاي جنگ جهاني دوم نيز اين غار توسط يك هيات انگليسي مجددا مورد مطالعه قرار گرفت ولي از يادداشت‌ها و گزارش‌هاي اين گروه تا بحال مطلبي دردست نبود تا اينكه در مهرماه ‪ ۱۳۷۳توسط غارشناسان ايراني بخش‌هاي مهمي از اين غار شناسايي شد. در خرداد ماه سال ‪ ۷۶نيز يك كميته از اعضاي غارشناسي آذربايجان غربي اين غار را مورد بازديد و مطالعه قرار دادند. كارشناسان ميراث فرهنگي معتقدند به استناد لايه‌هاي سفالي كه از منطقه دالان اصلي و تالار بزرگ و دهليز ورودي كونه‌مالان بدست آمده است اين غار از هزاره‌هاي دوم و اول قبل از ميلاد تا دوره پارتي و اسلامي و حتي زمان‌هايي از قرون وسطي مورد سكونت انسانها قرار گرفته است. بگفته تعدادي از ريش سفيدان روستاهاي اين منطقه در طول جنگ‌هاي زيادي كه در كردستان به وقوع پيوسته و نيز در زمان حمله روس‌ها به اين منطقه ساكنين روستاهاي اطراف در اين غار پناه مي‌گرفتند. موجودات زنده اين غار به غير از كبوترهاي چاهي، خفاش‌ها مي‌باشند كه قسمت‌هايي از غار را به عنوان آشيانه انتخاب كرده‌اند. به دليل تاريك بودن و نبود نور هيچ نوع جلبكي در آب درياچه اين غار رشد نكرده و به غير از جانداران ميكروسكوپي هيچ موجوي ديگري زيست نمي‌كند. براساس تحقيقات انجام شده رطوبت داخل اين غار آبي ‪ ۷۵درصد و دماي آب آن نيز بين ‪ ۵تا ‪ ۱۰درجه سانتيگراد است. در زمان حاضر روزانه حدود يكهزار نفر از اين پديده طبيعي زيبا و شگفت انگيز بازديد مي‌كنند.


خبرنگاري مينويسد كه
ميليونها سال پيش نقاش هستي طبيعتي شگفت انگيز و زيبا را درميان رشته هاي کوه هاي بلند و سربه فلک کشيده شهر تاريخي مهاباد خلق کرده است که چشم و روح را مي نوازد و انسان را در مقابل عظمت آفرينش به تفکر و تعمق وا مي دارد.در عمق اين طبيعت زيبا، غاري سحرانگيز نهفته است که با هزاران رمز و راز خيل مشتاقان طبيعت را به سوي خود جذب ميکند غار آبي وتاريخي سهولان در 23 کيلومتري جنوب شرقي مهاباد و در مسير جاده ميان برمهاباد به بوکان نزديک به 35 کيلومتر فاصله دارد.براي رسيدن به اين غار از شهر سرسبز مهاباد ،بايدتپه ماهورهاي جاده برهان را پشت سر گذاشت تا در نقطه اي به روستاي عيسي کند رسيد.در روستاي عيسي کند جاده به دو مسير تقسيم مي شود که مسير مستقيم به بوکان و مسير دست راست گردشگران را به به غار سهولان مي برد.سهولان نام روستايي است که عنوان خود را به اين غارداده،ولي مردم محل به آن کونه کوتر يعني لانه کبوتر مي گويند.قرار گرفتن اين غار در ميان رشته کوه هاي سربه فلک کشيده ودره هاي عميق کاملا بکر و دست نخورده برعظمت و زيبايي اين پديده شگفت انگيز افزوده است.از محل پارکينگ خودروها تا دهانه غار حدود 100متر فاصله دارد که گردشگران غير از جانبازان و معلولين مجبورند اين مسيررا تا دهانه غار با پاي پياده طي کنند.غار سهولان داراي دو دهانه است که به سمت جنوب باز شده اند و چند درخت تنومند جنگلي که از ميان صخره ها سربرآورده اند سايه خود را بردهانه اصلي غار انداخته اند که علاوه برتامين سايه براي گردشگران به طبيعت خشن و سرد محيط،طراواتي دو چندان بخشيده اند.مقابل دهانه بزرگ که به کونه کوتر مشهور است محوطه اي به وسعت حدود 400متر مربع بصورت هموار درآمده که گردشگران مي توانند درآن محل استراحت کنند.آب و هواي اين محل بدليل قرار گرفتن در ارتفاع دوهزارمتري از سطح دريا و محاط شدن درميان قله هاي بلند در تابستانها خنک و در زمستانها بسيار سرد و يخبندان است.سهولان واژه اي کردي به معني يخبندان است که وجه تسميه خود را از آب و هواي کاملا خشن گرفته است.با پرداخت ده هزار ريال براي تهيه بليط مي توان زيبايي ها و شگفتي هاي غار را بازديد کردحرکت در قسمت آبي درياچه با قايق هاي پارويي امکان پذير است ولي بخش خشکي رابا پاي پياده نيز مي توان ديد.اسکله اي که گردشگران را به داخل تونلها، دالانها و درياچه هاي غار مي برد 45 متر پايين تر قرار دارد که با 106پله بتوني پيچ در پيچ به کف درياچه درون غار مي رسد.هواي درون غار بسيار مرطوب وتاريک است که با کار گذاشتن صدها نورافکن امکان ديد فراهم شده است.نورپردازي درون غار بسيار هنرمندانه انجام گرفته در اين غار تاريکي محض برآن حاکم است هنرمند نور پرداز توانسته است ضمن ايجاد امکان ديد،نگاره ها و پديده ها را به شکل برجسته اي به نمايش بگذارد.باايجاد هرموج کوچکي درسطح آب ، باپديده رقص نور، شگفتي ها بيشتر جلوه ميکنند.درجه حرارات در فصل تابستان و زمستان بين 10تا 13 درجه سانتيگراد درنوسان است و رطوبت حاکم برغار نيز بين 70تا 80 درصد متغيير است که در اثر رطوبت بالا روي سنگها و صخره هابا خزه هاي سبز و قهوه اي پوشيده شده و گاهي قطرات آب از بالاي ايوانها به روي سطح آب مي چکد در بدو ورود به درون غار بوي رطوبت همراه با بوي خفيف گوگرد به مشام مي رسد.در سفر آبي درون غار هريک از گردشگران پس از دريافت يک جليقه نجات در قايق ها قرار مي گيرندو حرکت آغاز مي شود.نخستين درياچه پيش روي گردشگران حدود 200 متر وسعت دارد که داراي آبي زلال و صاف است.دالان بالاي سر اين درياچه افزون بر 50 متر ارتفاع دارد و در انتهاي آن دو دالان باريک به عرض دومتر ديده مي شود که به درياچه ها و دالانهاي بعدي باز مي شوند.قايقرانان بيشتر از اهالي جوان روستاي سهولان هستند که براثر مراوده با گردشگران به زبانهاي فارسي و ترکي نيز مسلط هستند و برخي ازآنها چند کلمه اي انگليسي رانيز ميدانند.قايق به حرکت درمي آيد، انواع استلاگتيتها،استلاگميتها،نگاره هاي شگفت طبيعي يکي پس از ديگري در مقابل بازديدکنندگان قرار مي گيرد.قايقران در هرنقطه اي پديده ها و نگاره هاي طبيعي غار سهولان را معرفي ميکند،عروس دريايي، مارماهي، لاک پشت، توت فرنگي،دلفين،پاي فيل،سرشير،تاج خروس و...شباهت و ظرافت اين نگاره ها به جانداران به حدي است که گويي هنرمندي چيره دست سالها نشسته و اين آثار رابا صبر وحوصله آفريده است.سکوت و آرامشي مرموزبردورن غار حاکم است صداي پاروي قايقران، پرواز و بغبغوي کبوترهاست کبوترها ساکنان اصلي اين غارندو درتمام اطراف آن استراحت ويا جوجه آوري مي کنند وبراي يافتن غذا براي خود و جوجه هايشان به نوبت از غار خارج مي شوندو زماني نيز براي رهايي از رطوبت درون غار حمام آفتاب مي گيرند.کبوترها بدون ترس از حضور غريبه ها در قلمروشان گاهي در مکانهايي تخمگذاري ميکنند که بازديدکنندگان مي توانند به راحتي آنها را لمس کنند.تعدادي خفاش نيز در اين غار وجود دارد که با انجام اصلاحات و ايجاد روشنايي دردالانها ،قلمرو خود را به قسمتهاي تاريک غار منتقل کرده و کمتر در معرض ديد قرار مي گيرند.گردشگران در اين سفر پراز رمز و راز با گذشت از دالانهاي تنگ و باريک سه حوضچه آبي بزرگ و کوچک را پشت سر مي گذارند تابه چهارمين وبزرگترين درياچه برسند.اين درياچه حدود 500 مترمربع وسعت دارد و در 250 متري اسکله قرار گرفته و آخرين نقطه اي است که بازديدکنندگان بوسيله قايق طي ميکنند متوسط عمق آب اين درياچه 25متر است ودالاني با ارتفاعي بيش از 30 متر روي آن قرار گرفته که از چند تکه صخره عظيم يکپارچه تشکيل شده است.شبه جزيره اي که درسمت غربي اين درياچه وجود دارد، محل پياده شدن از قايقهاست،دراين محل تعدادي صندلي براي استراحت گذاشته شده تا گردشگران ضمن استراحت زيبايي هاي غار را نيز تماشا کنند.به گفته قايقران از درياچه چهارم به بعد حدود 200 متر ديگر نيز توسط غار نوردان کشف شده ولي بدليل تاريک بودن تونلها و نداشتن روشنايي ورود گردشگران به آن منطقه ممنوع اعلام شده است.درپايان سفر آبي گردشگران از ميان تونلها و دالانهاي تنگ و باريک راه خود را به دهانه فرعي (دهانه خروجي) غار ادامه مي دهند. دهانه فرعي که به کونه مالان مشهور است با ارتفاعي حدود 50 متر از سطح آبي غار با 170 پله سنگي پيچ در پيچ به همان محوطه باز مي شودکه دهانه اصلي نيز در آن قرار دارد. در اين مسير که داراي ايوانهاي بلند و تونلهاي تنگ و باريک و پستي و بلندي فراواني است آثاري از انسانهاي ماقبل تاريخ نيز ديده مي شوداين آثار شامل نقش و نگارهايي از تصاوير انسان و حيوانات است که به احتمال زياد انسانهاي دوره شکار آنها را خلق کرده اند.نخستين کسي که توانست بخشهاي ناشناخته اين غار را کشف کند ژاک دمورگان جهانگرد فرانسوي بود که در سال 1896 با راهنماي اهالي روستاي سهولان تا عمق 200متري غار پيش رفت و از دهانه دوم بازگشت پس از آن در چند نوبت ديگرغارنوردان خارجي و ايراني قسمتهاي ديگر غار را کشف کردند.غار سهولان پس از غار عليصدر همدان دومين غار آبي بزرگ ايران زمين است که تا کنون شناخته شده است

خاطره دوران دانشجويي

پارك لاله

خاطره اي كه از سالهاي دانشجويي در تهران برايم مانده موزه هنرهاي معاصر و پارك لاله ميباشد زمانيكه با اتوبوس خط واحد فاصله مابين ميدان انقلاب و خوابگاه اميراباد را طي ميكرديم و چشمم به دوحلقه جلو موزه هنرهاي معاصر مي افتاد . هر بار به هنر اين هنرمند خالق اين تنديس افرين ميگفتم من اين مجسمه را در سال 71 در يكي از پاركهاي شهر هامبورگ المان هم ديده ام حالا نميدانم كه ايا كدام مجسمه كپي ديگري است در هر صورت مجسمه خوبي است

حرم و حرامي

حکايت
شبى در بيابان مكه از بی خوابی پای رفتنم نماند . سربنهادم و شتربان را گفتم : دست بدار از من .
پاى مسكين پياده چند رود؟

كز تحمل ستوده شد بختى

تا شود جسم فربهى لاغر

لاغرى مرده باشد از سختى

ساربان گفت : اى برادر! حرم در پيش است و حرامى در پس . اگر رفتى ، بردى و گر خفتى مردى .
خوش است زير مغيلان به راه باديه خفت

شب رحيل ، ولى ترك جان ببايد گفت

حافظ

عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حريف همدم و شرب مدام

ساقی شکردهان و مطرب شيرين سخن
همنشينی نيک کردار و نديمی نيک نام

شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی
دلبری در حسن و خوبی غيرت ماه تمام

بزمگاهی دل نشان چون قصر فردوس برين
گلشنی پيرامنش چون روضه دارالسلام

صف نشينان نيکخواه و پيشکاران باادب
دوستداران صاحب اسرار و حريفان دوستکام

باده گلرنگ تلخ تيز خوش خوار سبک
نقلش از لعل نگار و نقلش از ياقوت خام

غمزه ساقی به يغمای خرد آهخته تيغ
زلف جانان از برای صيد دل گسترده دام

نکته دانی بذله گو چون حافظ شيرين سخن
بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام

هر که اين عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که اين مجلس نجويد زندگی بر وی حرام

واكسن طاعون گاوي

طریقه اماده کردن واکسن طاعون گاوی :
1- قبل از اضافه کردن حلال به واکسن خشک باید ظاهر واکسن بررسی گردد. واکسن باید بصورت یک قرص سفت – خشک – یک تکه – با رنگ بیسکویتی کمرنگ باشد اگر واکسن به این شکل نبود و حتی اگر ذره ای رطوبت در شیشه دیده شد باید واکسن را دور ریخت .

2- بطری حلال را از یخدان بیرون می اوریم و 5 سی سی از حلال را داخل یک سرنگ 10 سی سی استریل با استفاده از سرسوزن نمره 16 میکشیم . سپس یک فلاکن واکسن را از یخدان بیرون اورده و حلال را از درب پلاستیکی به داخل ان تزریق میکنیم در هنگام وارد کردن سرسوزن به درب پلاستیکی نباید به دسته سرنگ فشار وارد اورد بلکه باید بعد از وارد کردن سرسوزن – دسته سرنگ خودش بطرف داخل برود چون شیشه واکسن باید دارای خلائ باشد اگر شیشه واکسن دارای خلائ نبود باید دور انداخته شود .
3- چندین مرتبه فلاکن واکسن را برمیگردانیم تا قرص داخل ان کاملا در حلال معلق گردد. با همان سرنگ و سرسوزن واکسن حل شده را کشیده و در داخل بطری که قبلا 5 سی سی از ان را بیرون کشیده وارد میکنیم سرسوزن را بیرون کشیده و شیشه را چندین مرتبه برمیگردانیم تا واکسن کاملا بصورت سوسپانسیون یکنواخت در اید .
4- با استفاده از همان سرسوزن سرنگ تلقیح را پرکرده و حباب هوا را در سرنگ رد میکنیم
5- واکسن را به میزان یک سی سی در زیر جلد ناحیه گردن تزریق میکنیم .
6- قبل از رهاکردن حیوان یکی از گوشهای دام را با علامت پنس تکه برداری و علامت گذاری میکنیم .
طریقه اماده کردن حلال واکسن طاعون گاوی
1- طریقه ساختن سرم فیزیولوژی = مقدار 8 گرم کلرور سدیم خالص در یک لیتر اب مقطر استریل حل میگردد.
2- طریقه ساختن سولفات دومنیزی = مقدار 246 گرم از سولفات دومنیزی هیدراته در یک لیتر آب حل میگردد.
هریک از این حلالها باید توسط آزمایشگاه تهیه واکسن درست شود . در شرایط خیلی اضطراری مثل همه گیری طاعون گاوی در شرایطی که ذخیره ازمایشگاه تهیه واکسن تمام شده باشد میتوان از ابی که بدقت تصفیه شده و حداقل 10 دقیقه بجوشد بعنوان اب مقطر استریل استفاده کرد .
ایمنیت حاصله از واکسن طاعون گاوی حداقل سه سال دوام دارد ولی در موارد همه گیری تجدید مایه کوبی بعد از یکسال توصیه میگردد .
گوساله هایی که از ماده گاوهای ایمن بدنیا آمده و از ماک 24 ساعت اول تغذیه کرده باشند در 6 ماهگی باید مایه کوبی شوند ولی اگر گوساله ها از ماده گاوهای ایمن بدنیا نیامده باشند همان روز اول تولد باید مایه کوبی گردند .

واکسن پاستورلوز
ترکیب = پاستورلا مولتوسیدا سویه روبرتز تیپ 1 – فرمالدئید – هیدروکسید آلومینیوم – آب مقطر
موارد مصرف = ایمن سازی فعال علیه پاستورلوز در گاو و گاومیش
دوز و نحوه مصرف =تزریق زیر جلدی 2 سی سی در گوساله و 3 سی سی در گاو و گاومیش در یک طرف گردن یا پشت کتف . مصونیتی بمدت تقریبی 6 ماه ایجاد میکند . در مناطق الوده مایه کوبی دامها در سال دوبار توصیه میگردد.
موارد منع مصرف = در ماه اخر آبستنی استفاده نشود .
اثرات جانبی = گاهی ندول کوچک و دردناکی در زیر پوست محل تزریق ظاهر میشود . که به کندی و بدون اینک تولید دمل کند جذب میگردد. مواردی از شوکهای انافیلاکتیک در نژادهای حساس گزارش گردیده است . در این موارد استفاده از داروهای انتی هیستامین توصیه میگردد

حسن زيرك

حسن زيرك
حسن زيرك يكي از نامداران موسيقي در زبان كردي در مناطق كردنشين ايران و عراق است اين خواننده خوش صدا كه متاسفانه چندين سال است مرحوم شده و ارامگاهش در شهرستان بوكان در استان اذربايجانغربي است اگرچه سواد چنداني نداشته ولي اوازها و ترانه هاي بسيار زيباودلنشيني سروده و خوانده است كه اشعار ونت هاي ان در چندين جلد كتاب به زبان كردي به چاپ رسيده است صداي حسن زيرك كهنه نميشود و هميشه تازه است مانند غزليات حافظ هميشه بكر است ما را با طبيعت بكر كردستان و اداب ورسوم و ديدنيها ومناظر طبيعي و بعضا وقايع تاريخي اگاه ميكند انجا كه از 28 امرداد ميگويد يا از انقلاب شاه و مردم .خوانندگان زيادي تاكنون اهنگهاي حسن زيرك را خوانده اند ولي هيچكدام نتوانسته اند حق مطلب را ادا كنند چون صوت و اواي حسن زيرك چيز ديگري است از شب قدر ميگويد از كوه سلطان – از ناله شكينه – از يار – از كراس رش – از كه وابور . افراد زيادي در سايه فروش اهنگهاي حسن زيرك به نان و نوايي رسيده اند بدون اينكه تاكنون حتي بر گور ان خواننده فاتحه اي خوانده باشند . در سالهاي دور كه تلويزيون نبود و سرگرمي مردم گوش دادن به راديو بود اوازوترانه هاي حسن زيرك به راديوهاي كرمانشاه و بغداد اعتبار داده بود . در هريك از شهرستانهاي استان اذربايجانغربي حتما يك استريو يا فروشگاه وسايل صوتي وتصويري به نام زيرك يا حسن زيرك وجود دارد .يكي از ويژه گيهاي برجسته اين خواننده پراوازه اين است كه براي هر سن و طبقه اي اواز و سرود وترانه دارد – جوان – پير – عاشق – زن – مرد – كرد –ترك و فارس چون اهنگهايي هم به زبانهاي تركي و فارسي خوانده است - گل اندام اي طنافي گردنم زلفي پريشانت - علاجيك - چاره يك لوطفيك وره دستم به دامانت -----روانش شاد و يادش گرامي باد