پنجشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۸

سهولان


به استان اذربايجانغربي رفته در جنوب استان حد فاصل شهرستانهاي مهاباد و بوكان در جاده برهان بعد از روستاهاي قمطره و برهان و عيسي كندي روستاي سهولان رفته وارد غار كبوتر اين روستا شده و بعد از گردش با قايق در درياچه غار هواي بسيار زلال اين قسمت غار را تا با تمام وجود استشمام نكنيد نميدانيد چه خبر است
عظمت و جلال ذات احديت در داخل غار به مانند تمام دنيا متجلي است . قبل از رفتن به غار سهولان زيارت بارگاه شيخ برهان در روستاي خانقاه باعث زلالي روح و روان انسان ميشود امتحان كنيد

بهداشت گوشت بيماري سل

بیماری سل
Tuberculosis
عامل تولید
میکوباکتریوم توبرکولوزیس
علایم
وجود دانه های یکنواخت ارزنی شکل در سراسر بافت ریه – کلیه – کبد – طحال – اندامهای جنسی و استخوانها در سل ارزنی – ضایعات پنیری شکل یا اهکی در اندامهای مختلف و پرده های سروزی – تشکیل توده های پنیری شکل نسبتا بزرگ در سل مرواریدی
قضاوت
ضبط عمومی در سل عمومی حاد یا ارزنی – وجود ضایعات سلی در چند گره لنفاوی اصلی – وجود ضایعات گسترش یافته سلی – سل مادرزلدی – وجود ضایعات عودکننده و پیشرفت کننده – توام بودن سل با لاغری مفرط یا بالابودن درجه حرارت بدن دام در موقع ذبح – سل مزمن عمومی .
ضبط موضعی لاشه در صورتی که ضایعات سلی عقده های لنفاوی مزمن و محدود باشند .
برداشت اندامهای الوده و اصلاح لاشه – اجازه مصرف مشروط.

اب خضر

به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل

صلاح ما همه دام ره است و من زين بحث
نيم ز شاهد و ساقی به هيچ باب خجل

بود که يار نرنجد ز ما به خلق کريم
که از سال ملوليم و از جواب خجل

ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم
شديم در نظر ره روان خواب خجل

رواست نرگس مست ار فکند سر در پيش
که شد ز شيوه آن چشم پرعتاب خجل

تويی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نيستم ز تو در روی آفتاب خجل

حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل

حكايت

موسی عليه السلام ، درويشی را ديد از برهنگی به ريگ اندر شده . گفت : ای موسی دعا کن تا خدا عزوجل مرا کفافی دهد که از بی طاقتی بجان آمدم . موسی دعا کرد و برفت . پس از چند روز که باز آمد از مناجات ، مرد را ديد گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده . گفت : اين چه حالت است ؟ گفتند : خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته ، اکنون به قصاص فرموده اند . و لطيفان گفته اند :
گربه مسكين اگر پر داشتى

تخم گنجشك از جهان برداشتى

عاجز باشد كه دست قوت يابد

برخيزد و دست عاجزان برتابد

و لو بسط الله الرزق لعباده لبعوا فى الارض :
موسى عليه السلام به حم جهان آفرين اقرار کرد و از تجاسر خويش استغفار .
ماذا اخاضک يا مغرور فی الخطر
حتی هلکت فليت النمل لم يطر
بنده چو جاه آمد و سيم و زرش

سيلى خواهد به ضرورت سرش

آن نشنيدى كه فلاطون چه گفت

مور همان به كه نباشد پرش ؟

پدر را عسل بسيار است ولی پسر گرمی دارست.
آن كس كه توانگرت نمى گرداند

او مصلحت تو از تو بهتر داند

رباعي

اين کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمی‌ست که وامانده صد جمشيد است
قصريست که تکيه‌گاه صد بهرام است

كلاس يادگيري بيماري انفلوانزا

بيماري انفلوانزا يا انفولانزا را در كلاسي ديروز اموزش گرفتم كه متن ان از انگليسي به فارسي ترجمه شده بود و مدرس انرا به زبان توركي تدريس ميكرد تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل !

چهارشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۸

بيماري سل راههاي دفع ميكروب بيماري

راههای دفع میکروب سل
در گاو منشا اصلي آلودگــــي گاوهـاي آلوده مي باشــند . ميكــروب سـل از طـريق هــواي تنفســي ، خلط ، مدفــوع ( هم از طريق جراحـــات روده اي و هم از طريق خلط بلع شده از جراحات ريوي ) ، شــير ، ادرار ، ترشحات رحــمي و واژن و همــچنين از طريق ترشحــات عقــده هاي لنـفي باز شده به محيـط دفع مي شود . گاوهـاي با جراحت پيشـرفته بيماري ( كه باسيلها از طريق اين دســته دام ها به نوعي با جـريان هواي تنفسي ، پوست يا لومن روده در ارتباط هستند ) انتشار دهنده هـاي مشخص بيـماري هستند
راههای ورود میکروب سل
بطور معمول راه ورود ميكروب از طريق تنفسي يا گوارشي است .
تحت شرايط طبيــعي آبهاي آشاميدني راكد تا 18 روز پس از استفاده آب توسط يك دام مسلول ، ميتواند آلوده باقي بمانند. نوشيدن شير آلــوده بوسيله دام هاي جوان يكي از روشهاي معمـول انتشار بيماري سل است . آلودگي داخل رحمي ( از راه جفتگيري ) و آلودگي داخل پستاني ( با استفاده از سيفونهاي آلوده پستاني يا از طريق فنجانكهاي آلوده ماشينهاي شيردوش ) از راههايي هستند كه كمتر معمول مي باشند .
در دامداريهايي كه دام ها بطور متراكم نگهداري مي شوند احتمال انتقال آ لو دگي بيشتر مي باشد
بیماری سل در حیوانات
سیر بیماری مزمن است ابتلا ریه ها با سرفه تظاهر می یابد و بوسیله تغییراتی در درجه حرارت یا فشار دست بر روی نای تحریک گردد تنگی نفس در ابتلا ریوی وجود دارد در مواردپیشرفته غالبا غدد لنفاوی بزرگ و لوله مری را دچار اشکال می کند غدد لمفاوی سر و گردن نیز ممکن است بطور مشهودی عفونی شده و گاهی اوقات شکافته شده و مترشح باشند ابتلا لوله گوارش با اسهال و یبوست متناوب تظاهر می یابد . در خلال مراحل نهایی بیماری لاغری مفرط و اختلال تنفسی حاد ممکن است اتفاق افتد . در اثر جفتگیری گاو نر الوده و یا تلقیح مصنوعی با اسپرم الوده عفونت رحمی ایجاد می شود گاهی در گله های الوده سل مرواریدی یعنی سل پرده صفاق و یا پرده جنب دیده می شود . حدود یک تا دو درصد گاوهای سلی به ورم پستان سلی مبتلا هستند ورم پستان سلی از نقطه نظر بهداشت عمومی دارای اهمیت بوده و نیز منشائ عفونت برای گوساله هایی که از شیر تغذیه مینمایند میباشد .
بیماری سل در گاوهای شیری بیشتر از گوشتی دیده می شود چون زندگی اقتصادی گاوهای شیری طولانیتر و گاوهای شیری هنگام شیردوشی تماس بیشتری باهم دارند .

بهداشت مواد غذايي در قديم دنباله

در رساله توضيح المسائل حضرت امام خميني ( ره ) داز مسئله 2583ـــ2590 احكام سربريدن وشكار كردن حيوانات واز مسئله 2591ـــ2593 دستور سربريدن حيوانات ودر مسئله 2594 شرايط سربريدن حيوان و از مسئله 2595ــ 2598 دستور كشتن شتر , ذكر شده است .
احكام خوردنيها و آشاميدنيها از مسئله 2624 ـــ2635 ذكر شده است
در مسئله 2626 آمده است :
پانزده چيز از حيوانات حلال گوشت حرام است .
1ـ خون , 2ـ فضله , 3ــ نريه , 4ــ فرج , 5ــ بچه دان وبنابر احتياط واجب جفت , 6ـ غدد كه ان را دشول مي گويند , 7ــ تخم كه ان را دنبلان مي گويند , 8 ــ چيزيكه در مغز كله است وبه شكل نخود مي باشد , 9ــ مغز حرام كه درميان تيره پشت است , 10 ــ پيي كه در دو طرف تيره پشت است , 11ــ زهره دان ,12ــ سپرز( طحال ) ,13ــ بولدان ( مثانه ) , 14 ــ حدقه چشم , 15 ـــ چيزي كه در ميان سم است وبه ان ذات الاشاجع ميگويند .
در مساله 2636 چيزهايي كه موقع غذا خوردن مستحب است ذكر شده است ودر بند هجدهم ان ذكر گرديده كه ميوه را پيش از خوردن با اب بشويند .

حكايت

حکايت
يکی را از دوستان گفتم : امتناع سخن گفتنم بعلت آن اختيار آمده است در غالب اوقات که در سخن نيک و بد اتفاق افتد و ديده دشمنان جز بر بدی نمی آيد . گفت : دشمن آن به که نيکی نبيند .
هنر به چشم عداوت ، بزرگتر عيب است

گل است سعدى و در چشم دشمنان خار است

نور گيتى فروز چشمه هور

زشت باشد به چشم موشك كور

سگ و منجلاب

به يك ناتراشيده در مجلسى

برنجد دل هوشمندان بسى

اگر بركه اى پر كنند از گلاب

سگى در وى افتد، كند منجلاب

پرده بر دل خونين

خيال نقش تو در کارگاه ديده کشيدم
به صورت تو نگاری نديدم و نشنيدم

اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم
به گرد سرو خرامان قامتت نرسيدم

اميد در شب زلفت به روز عمر نبستم
طمع به دور دهانت ز کام دل ببريدم

به شوق چشمه نوشت چه قطره‌ها که فشاندم
ز لعل باده فروشت چه عشوه‌ها که خريدم

ز غمزه بر دل ريشم چه تير ها که گشادی
ز غصه بر سر کويت چه بارها که کشيدم

ز کوی يار بيار ای نسيم صبح غباری
که بوی خون دل ريش از آن تراب شنيدم

گناه چشم سياه تو بود و گردن دلخواه
که من چو آهوی وحشی ز آدمی برميدم

چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسيمی
که پرده بر دل خونين به بوی او بدريدم

به خاک پای تو سوگند و نور ديده حافظ
که بی رخ تو فروغ از چراغ ديده نديدم

سه‌شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۸

دل شمع

سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در اين خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنايی نه غريب است که دلسوز من است
چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت

چون پياله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت

عاشوراي 88

روزهاي عاشورا و تاسوعا در شهرستان تبريز بودم شهر صفاي ديگري داشت صميميت ساكنين شهر مانند صميميت ساكنين يك خانه بود انگار يك خانه شهر شده بود بي الايش و ساده فقير و غني دارا وندار همه در صف گرفتن نذورات بودند طرف با كلي كبكبه و دمدمه از ماشين پژو پرشيايش پياده ميشد و در صف گرفتن يك ليوان شيرنذري مي ايستاد . ميگرفت و مينوشيد و سوار ماشينش ميشد و ميرفت و يا ان ديگري در جلو خانه كسي كه نميشناسد مي ايستاد و يك ظرف غذا ميگرفت و ميرفت چه صفايي چه صميميتي رانندگان هم انگار بهتر ميراندند و از رانندگي پرخاشگرانه خبري نبود كاش اين فرهنگ ماندگار ميشد كاش ........

پنجشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۸

هماتولوژي دامپزشكي واژه ها

Hematologic system.دستگاه خوني كه يك بافت همبند سست است
Bone marrow. منشاء سلولهای خون درمغزاستخوان است
Erythrocytesگلبولهاي قرمز -تمام گلبولهاي قرمز موجود در خون
از ویژگی های مهم این سلول ها عدم وجود هسته در آنهاست.
گلبولهای قرمز ۵۰% - 40 % حجم خون را اشغال می کنند
RBC.Red blood cells.سلولهاي قرمز خون
Red Blood Cell Count (RBC). شمارش گلبولهای قرمز خون
RETICULOCYTE. رتیکولوسیت:گلبول قرمزنابالغ بدون هسته ولی دارای ریبوزومهای زیادی است 8 تا12 ميلي ميكرون – گرد نيم تا 5/1 درصد اريتروسيتها را شامل ميگردد
Hemoglobulin.پروتئين گرد خون
Morphology.شكل شناسي
Granulocyte.سلولهايي كه داراي گرانولهاي مخصوص در سيتوپلاسم خود ميباشند مانند نوتروفيلها- بازوفيلها و ائوزينوفيلها
گرانولوسیت ها: در داخل سیتو پلاسم این نوع گلبول های سفید دانه وجود دارد
نوتروفیلها Neutrophils - ائوزینوفیل ها Eosinophils - بازوفیل ها Basophils درگروه گرانولوسیت ها قرار دارند
آ گرانولوسیت ها : در سیتوپلاسم این نوع گلبول های سفید دانه وجود ندارند. مثل : لنفوسیت ها ومونوسیت ها
Spherocyte.سلولهاي گرد-گلبول قرمز كروي شكلي كه پر از هموگلوبين است ووسط ان مطابق معمول كمرنگ نيست وتيره تر از گلبولهاي قرمز معمولي است در حالت معمولي ديده نميشود

ANISOCYTOSIS .وجود گلبولهاي قرمز كوچك و بزرگ غير عادي در خون – نابرابري اندازه هاي گلبولهاي قرمز كمتر از ده درصد اريترسيتهاي خون عادي


Normochromia.گلبولهاي قرمز طبيعي
Microcytic.گلبولهاي قرمز كوچكت با اندازه كمتر از 6 ميلي ميكرون و به تعداد كمتر از ده درصد در خون نرمال ديده ميشوند ر

Macrocytic.گلبولهاي قرمز بزرگتر با اندازه 9تا12 ميلي ميكرون كمتر از ده درصد در خون نرمال ديده ميشوند
Hypochromia.گلبولهاي قرمز كمرنگتر
Hematopoiesis.خونسازي
Erythropoietin.هورمون سازنده گلبولهاي قرمز
PAPPENHEIMER BODIES.اجسام پاپنهايمر رسوب ذرات اهن در گلبولهاي قرمز اين اجسام اغلب اوقات پس از رنگ اميزي با رنگ رايت بشكل دانه هاي ارغواني ظاهر ميشوند
Leukocytes.سلولهاي سفيد.تمام گلبولهاي سفيد موجود در خون
گلبولهای سفید کار دفاع در برابر میکروب ها, قارچ ها, ویروس ها وانگل ها را عهده دارند گلبولهای سفید به دو گروه عمده تقسیم می شوند.
۱- گرانولوسیت ها -2آ گرانولوسیت ها مبنای این تقسیم بندی بر اساس وجود یا عدم وجود دانه (گرانول) در سیتوپلاسم گلبولهای سفید استوار است.
WBC.white blood cells.سلولهاي سفيد خون
WBC Neubauer counting chamber. منطقه شمارش گویچه های سفید در لام نئوبار
Blood sample. گیری از ورید در آزمایشگاه تشخیص طبیخون
Granulocyte.گلبولهاي سفيد دانه دار
Non granulocyte.گلبولهاي سفيد بدون دانه
Drumstick. زایده چوب طبلی شکل
Toxic granulation. گرانول های توکسیک
PELGER-HUET . ناهنجاری پلگر هیوت
Smudge cell. Basket cell. سلول سبدی شکل. در اثر ماندن خون در اي دي تي ا مورفولوژي لكوسيت شروع به تغيير ميكند واكوئل سيتوپلاسمي در منوسيت و نوتروفيل ظاهر ميشود در نهايت از دست رفتن سيتوپلاسم و هسته بيشكل تنها بقاياي سلول است كه اسماج سل نام دارد
Neutrophil.گلبولهاي سفيدي كه در رنگ اميزي علاقه اي به رنگ ندارند و خنثي هستند نوتروفيل نوعی گلبول سفید است . كه یک هسته چند لوبه دارد بطوریکه لوب ها توسط یک رشته کروماتین بهم وصل می شوند نوتروفیلها توانائی بیگانه خواری دارند. سیتوپلاسم این سلول دارای گرانول های بسیار ظریف صورتی کم رنگ می باشد نوتروفیلها در عفونت های حاد مانند آپاندیسیت حاد درخون افزایش می یابند




Basophil.گلبولهاي سفيدي كه در رنگ اميزي علاقه به رنگ بازي كه ابي است دارند
بازوفيل نوعی گلبول سفید است كه دارای هسته لبوله است داخل سیتوپلاسم سلول پر از دانه های آبی متمایل به سیاه که دانه ها حتی روی هسته را می پوشاند. کمترین درصد گلبولهای سفید را در یک گسترس خونی را دارا می باشند . بازوفیل ها دارای دانه های درشت آبی تیره در سیتوپلاسم خود هستند این دانه ها حاوی ماده هیستامین هستند. که نقش مهمی در واکنشهای آ لرژیک دارند.آزاد شدن ماده شیمیایی هیستامین در خون باعث ایجاد حساسیت وعوارض آن ازجمله التهاب و مخصوصا کهیر در پوست می گردد




BASOPHILIC (EARLY) NORMOBLASTS



BASOPHILIC STIPPLING .دانه هاي ابي عبارت است از اريتروسيتي كه در ان دانه هاي ابي بصورت پراكنده وجود دارد اين حالت بطور عادي در گلبولهاي قرمز گاو و گوسفند ديده ميشود .


CABOT'S RINGS.حلقه هاي كابوت رشته هاي نخي شكل و ارغواني رنگي به شكل حلقه در گلبول قرمز



CRENATED RED BLOOD CELLS
سلولهاي قرمز خون كنگره دار – كرينيتيد يعني كنگره



ELLIPTOCYTES (OVALOCYTES).Leptocyte.لپتوسيت گلبولهاي قرمز نازك كه حجم ان نسبت به قطرش كاسته شده و اغلب ان را در اشكال غيرطبيعي اريتروسيتها نام ميبرند بصورت كلاه لبه دار مكزيكي ديده ميشوند

ERYTHROBLASTS IN THE BLOOD
HOWELL-JOLLY BODIES . اجسام هاول جولي اجسامي گرد و پررنگ در اريتروسيتها ديده ميشوند كه گمان ميكنند از بقاياي هسته ميباشند


PROERYTHROBLASTS
پرواريتر.بلاست پيش ساز اريتروبلاست

Eosinophil. نوعی گلبول سفید است دارای هسته دولبه, داخل سیتوپلاسم سلول دانه های نارنجی دیده می شود ائوزينوفيل گلبولهاي سفيدي است كه در رنگ اميزي علاقه به رنگ ائوزين كه قرمزاست دارند تعداد ائوزینوفیل ها دربیماری حساسیتی وعفونت های انگلی درخون افزایش می یابد


Lymphocytes. نوعی گلبول سفید است .باهسته یک پارچه ,هسته90 درصد حجم سلول را اشغال کرده است
گلبولهاي سفيدي كه به تعداد زيادي در بافتهاي لنفاوي وجود دارند لنفوسیت ها : دارای هسته یک پارچه بزرگ و گرد با کروماتین فشرده هستند . سیتوپلاسم لنفوسیت ها آبی روشن وبدون گرانول است. لنفوسیت ها اولین سد دفاعی در برابر عوامل نفوذی به بدن از جمله باکتری ها ویروس ها قارچ ها محسوب می شوند. لنفوسیتها در عقده های لنفاوی و در مغز استخوان بوجود می آیند. لنفوسیت ها به دو گروه عمده تقسیم می شوند .1 - لنفوسیت های B که ازسلولهای سازنده خود در مغز استخوان مشتق می شوند . ودرتولید آنتی بادی نقش دارند. 2 - لنفوسیت های T : لنفوسیت های وابسته به غده تیموس* هستند . لنفوسیت هایی که در این غده تکامل یافته به سلول های تخصص یافته به نام لنفوسیت Tتبدیل میشوند. لنفوسیت های T در ایمنی یاخته ای مانند آلرژی د یر رس , مقاومت در برابر عفونت های مختلف پس زدگی بافتها (رد پیوند ) وازبین بردن یاخته های سرطانی رل مهمی را ایفا می کند. جای*غده تیموس : این غده در بالای قفسه سینه در جلوی نای در ( زیر ) پشت استخوان جناغ سینه قرار دارد.
Monocytes.گلبولهاي سفيدي كه داراي منو يعني يك هسته ميباشند
نوعی گلبول سفید است,هسته سلول بزرگ , کلیوی شکل , یا لوبیائی شکل است. کروماتین هسته ظریف است مونوسیت ها : بزرگترین گلبول سفید در جریان خون استهسته این سلولها کلیوی شکل یا نعل اسبی ویا به شکل مغزاست , دارای شبکه کروماتین ظریف واسفنجی شکل است .سیتوپلاسم مونوسیت ها شبیه به شیشه مات به رنگ خاکستری دارای گرانول های ریز فلفلی است. سیتوپلاسم ممکن است حاوی واکوئل باشد


MORPHOLOGY. مرفولوژی بمعنای شکل شناسی است, مطالعه روی شکل سلول های خون بر مبنای مقایسه با شکل طبیعی سلول های خون که طرح نرمال آنها درذهن مااز قبل نقش بسته است
Thrombocytes.ترومبوسيتها كه همان سلولهاي انعقادي يا ترومبوي خون ميباشند كه در انعقاد خون موثرند
Platelet.صفحه كوچك يا پلاكت از سلولهاي انعقادي است-در فرایند انعقاد خون نقش مهمی دارند ترومبوسیتها يا پلاکتها از تقسیم سیتوپلاسم *مگاکاریوسیت درمغز استخوان حاصل می شوند. اندازه پلاکتها4-1میکرون قطر دارند. تعداد نرمال پلاکتها حدود300000 -150000هزار عدد در میلی متر مکعب خون است. طول عمر پلاکتها 10-7 روز می باشد.

Plasma.يك مايع كهربايي رنگ كه عناصر خوني در ان معلق است
Albumin.پروتئيني كه با حرارت دادن مثل سفيده تخم مرغ لخته سفيد البومين ميسازد
Globulin.پروتئيني كه در هنگام محلول بودن كروي يا گلبول ميباشد
Fibrinogen.پروتئيني كه در جريان لخته شدن خون توليد رشته هاي فيبرين ميكند
Prothrombin.پروتئيني كه قبل از ترومبين ميباشد ودر جريان لخته شدن يا ترومبو به ترومبين تبديل ميشود
Hemostasis.توقف خون
Serum.بعد از انعقاد خون مايعي زرد كمرنگ كه برروي لخته باقي ميماند
Blood group.گروه خون
Transfusion.تزريق خون
Recipient. افراد گيرنده خون در انسان -
Donor .افراد دهنده خون در انسان
A-B-C-FV-J-L-M-N-S-Z-RS.گروه هاي خوني گاو
A-B-C-D-M-RO-XZ.گروه هاي خوني گوسفند
A-C-D-K-P-Q-T-U.گروه هاي خوني اسب
Anisocytose.انيزوسيتوز . تغييرات غير طبيعي در اندازه گلبولهاي قرمز
Azurophil.ازوروفيل. دانه هاي ريز خشن و صورتي رنگي كه در لنفوسيتها ديده ميشوند
Basophilia.بازوفيلي. حالتي كه در ان تعداد بازوفيلها افزايش مي يابد
White Blood Cell Count (WBC). شمارش گلبولهای سفید خون
peripheral blood. خون محیطی
HCT Hematocrit. حجم گویچه های قرمز متراکم خون به در صد ،به بیان دیگر مقدار درصد حجمی که گویچه های قرمز
پس از سانتر یفیوژ کردن خون اشغال می کنند را هماتوکریت گویند
ANEMIA. کاهش شمارش گلبول های قرمز‚کاهش هماتوکریت‚ کاهش هموگلوبین را آنمی گویند
DIFF( Differential White Cell Count).
. شمارش افتراقی گلبولهای سفید خون در یک گسترش خوني رنگ اميزي شده
رنگ آمیزی شده ومطالعه یکصد گلبول سفید خون و گزارش هرنوع به در صد را دیف گويند
Complete blood count(CBC). مهمترین ومعمول ترین آزمایش در آزمایشگاه خون شناسی است شمارش تمام سلول های خون شامل شمارش گویچه های سفید ، شمارش گویچه های قرمز، شمارش پلاکتها، .بعلاوه تعيين درصد گويچه هاي سفيد يا ديف و تعیین هماتوکریت وهموگلوبین ومشخص نمودن ایندکس های خونی و… می باشد
ETHYLENE DIAMINE TETRA ACETIC ACID. ماده ضد انعقاد (اتیلن دی آمین تترا استیک اسید) ماده ضدانعقادی انتخابی جهت خون شناسی است.
LANCET.يك وسيله نوك تيز استريل جهت سوراخ نمودن پوست نوك انگشت يا پاشنه پا در كودكان جهت خونگيري به مقداركم است
TOURNIQUET.تورنيكت يا گارو عبارت است از 25 سانتيمتر لوله لاستيكي با ضخامت مشخص مجهز به گيره است بستن گارو روي بازو باعث مسدود شدن موقتي وريدها در نتيجه خون در پايين گارو تجمع ميكند و باعث تورم وريدها كه موجب اساني خون گيري از وريد ميشود
Giemsa stine. رنگ گیمسا حاوی دو رنگینه است .1- رنگینه قلیائی 2- رنگینه اسیدی
µ ( MICRON. میکرون واحداندازه گیری میکروسکوپیک است , یک میکرون معادل یک هزارم میلی متر است
ACANTHOCYTE. گلبولهاي قرمزي كه داراي برامدگي هاي خارمانند بر روي لبه خارجي خود هستنددر بيماريهاي كبدي ديده ميشوند

..
MAKING THE SMEAR.











Ovalocytes.گلبولهاي قرمز بيضي يا لوزي شكل
Rouleau .رولو حالتي را گويند كه گلبولهاي قرمز شبيهه سكه طوري روي يكديگر قرار بگيرند كه تشكيل يك لوله استوانه اي را بدهند رولو در اسب و گربه شديد در سگ خفيف ودر نشخواركنندگان نادر است افزايش فيبرينوژن يا گلبولينهاي پلاسما منجر به رولو ميشود

ANULOCYTES. سلولهاي خون حلقوي كمتر از 5درصد اريتروسيتهاي خون را شامل ميشوند


POIKILOCYTOSIS وجود گلبولهاي قرمز غير طبيعي از نظر شكل در خون

Blood Dyscrasia. حالت غير طبيعي خون
‍‍Crenation. مضرس شدن حالتي است كه در اثر چروك خوردن سلولها در محلولهاي هيپرتونيك ايجاد ميشود و كناره هاي سلول مضرس گرديده و نقطه هاي سوزني شكل در مي ايد .
Dohle bodies. اجسام دال اجسامي هستند به اندازه يك تا دو ميكرون گرد يا بيضي به رنگ ابي خاكستري كه در سيتوپلاسم نوتروفيلها در عفونتهاي شديد ديده ميشوند اين اجسام در گربه بيشتر ديده ميشود
Eosinophilia .ائوزينوفيلي يا زياد شدن تعداد ائوزينوفيلها در خون سطحي
Erythrocytopenia.اريتروسيتوپني يا كاهش تعداد اريتروسيتها در خون
Erythrocytosis .اريتروسيتوزيس يا افزايش گويچه هاي قرمز
– وجود تعداد زيادتري اريتروسيت بالغ توام با افزايش حجم كلي خون
Erythropoiesis .ارتروپويز يا جريان وروند توليد گلبولهاي قرمز
Granulocytosis.گرانولوسيتوز يا وجود تعداد زيادي گرانولوسيت در خون
Hemocytometer.هموسيتومتر لام مخصوصي كه براي شمارش گلبولها بكار ميرود
Hemoglobinemia.هموگلوبينميا حالتي است كه هموگلوبين گلبولهاي قرمز از انها خارج شده ودر پلاسما حل شده است
Hemolysis.هموليز يا خراب شدن گلبولهاي قرمز بدليل حل يا ليزه شدن
Hyperchromatic – hyperchromasia.هيپركروماتيك يا هيپركرومازي- سلولهايي از سري اريتروسيتها ميباشند كه به نظر ميرسد رنگ هموگلوبين بيشتري بخود گرفته اند اين حالت هيچگاه بعلت غلظت بيشتر هموگلوبين در خون نبوده بلكه بيشتر به دليل ان است كه بر ضخامت گلبول افزوده شده است
Hypochromasia-hypochromatic.هيپوكروماتيك يا هيپوكرومازي- گلبولهاي قرمزي هستندكه نقصان بارزي در رنگ هموگلوبين انها چه بصورت رنگ شده ويا رنگ نشده مشهود است .
Leukemia.لوسمي ازدياد مرضي لكوسيتهاي خون
Leukocytosis.لكوسيتوز يا ازدياد تعداد لكوسيتها در جريان خون بيش از حد تغييرات طبيعي
Leukopenia.لكوپني-كاهش تعداد لكوسيتها در جريان خون بيش از حد تغييرات طبيعي
Macrocyte.ماكروسيت اريتروسيتي است كه قطر ان بيش از ميزان طبيعي است
Macrocytic.ماكروسيتي بيان وضعيت گلبول قرمز خوني است كه حد متوسط حجم سلول بيش از حدود تغييرات طبيعي است
Microcyte.ميكروسيت اريتروسيتي است كه قطر ان كمتر از حد تغييرات طبيعي است
Neutropenia.نتروپني كاهش لكوسيتهاي نتروفيل در خون
Neutrophilia.ازدياد تعداد كلي نتروفيلها در خون
Normocyte.نورموسيت يا اريتروسيتي با قطر طبيعي 6 تا9 ميلي ميكرون گرد صورتي تا خاكستري بيش از نود درصد در خون نرمال را شامل ميشود
Oligemia.حالتي كه مقدار كلي خون كاهش يافته باشد
Poikylocyte.پويي كيلوسيتوزيا گلبول قرمزي با شكل غير طبيعي
Polycythemia.پلي سيتمي يا حالتي از خون كه بوسيله افزايش تعداد اريتروسيتها مشخص ميگردد
Target cell.تارگت سل گلبول قرمزي كه در مركز ان ناحيه پررنگي موجود ودر اطراف اين ناحيه هاله كمرنگي انرا احاطه كرده و مجددا در اطراف اين هاله كمرنگ در محيط سلول منطقه پررنگي مشاهده ميشود شكل اين سلول را به مناسبت شباهتش با هدف تارگت سل گويند
تا رگت سل يا کادوسیت Target Cells
هموگلوبين در مرکز وحاشيه سلول هاي تارگت تجمع مي يابد. لذا گويچه هاي قرمزشبيه سيبل يا هدف در مي آيند در بيماري هاي انسداد مجاري کبد- در فقر شديد آهن - در تالاسمي - هموگلوبينو پاتي های S و C شاهد افزايش سلول هاي تارکت در خون محيطي هستيم
Anemia.كاهش مقدار هموگلوبين – pvc-وتعداد گلبولهاي قرمز
Heinz bodies.اجسام هينز ساختمانهاي براق و شفافي هستند كه در گلبولهاي قرمز ودر نتيجه تاثير بعضي مواد شيميايي يا دارويي توليد ميشوند اين اجسام بيشتر در گلبولهاي قرمز اسب پس از تجويز فنوتيازين كه ضد كرم است ديده ميشوند
Hypersegmentation . هيپرسيگمانتاسيون ازدياد لبهاي هسته كه در گلبولهاي سفيد ديده ميشود و عوامل متعددي از قبيل سن – عكس العمل در مقابل داروها مانند كورتيكواستروئيدها و كمبود ب12 در توليد اين حالت موثر است
Drepanocytes. گلبولهاي قرمز داسي يا هلالي يكي از انتهاهاي انها به نقطه اي ختم ميشود .
Eliptocytes. گلبولهاي قرمز به شكل سيگاربرگ
Schistocytes. قطعات گلبول قرمز كه در سوختگي شديد ديده ميشود

Crescent bodies.اجسام كمرنگ ميباشند كه كمتر رنگ گرفته اند و بشكل يكچهارم ماه هستند اين اجسام احتمالا گلبولهاي قرمز پاره شده هستند
Chilomicron.كايلوميكرون يا ذرات امولسيفيه چربي در خون
Lipemia.ليپيمي يا وجود چربي در خون و بيشتر در سگ بعد از تغذيه با غذاهاي چرب ديده ميشود
Pancytopenia.پان سيتوپني كاهش كليه اجزائ خون مشتمل بر گلبولهاي قرمز و سفيد و پلاكتها
Erythron.مجموعه گلبولهاي قرمز خون و بافتهاي خونساز در مغز استخوان
Erythro .پيشوندي است به معناي قرمز
Erythroclasis .اريتروكلازي يا قطعه قطعه شدن گلبولهاي قرمز
LACRYMOCYTES گلبول قرمز قطره اشكي
گلبولهاي قرمز شبيه راكت بصورت كاذب در كناره ها يا قسمت نازك گستره ديده ميشود
Burcell .بورسل يا گلبولهاي قرمزي كه برامدگي نقطه مانند روي سطح خارجي دارند

STOMATOCYTES
BASOPHILIC (EARLY) NORMOBLASTS 13 تا 18 ميلي ميكرون اندازه دارد .شكل گرد گاهي با شكل نامنظم – رنگ ابي تيره بدون گرانول – داراي هسته گرد



BASOPHILIC STIPPLING
PYCNOTIC (LATE) NORMOBLASTS 8تا12 ميلي ميكرون اندازه دارد شكل گرد گاهي نامنظم دارد

MEGALOCYTES گلبول قرمز بزرگتر از طبيعي و غير عادي با قطر 12 تا 25 ميكرون 2 درصد اريتروسيتها را شامل ميشود




مگاکاریوسیت Megakaryocyte بزرگترین سلول در مغز استخوان-, که ازتجزیه آن پلاکتها ایجاد می شوند

گلبول قرمز داسي شكل sickle cell



POLYCHROMATIC (INTERMEDIATE) NORMOBLASTS گلبول قرمز چند رنگي

ERYTHROBLASTS IN THE BLOOD
اريتروبلاست گلبول قرمز هسته دار كه در مغز استخوان وجود دارد و مولد گلبول قرمز معمولي خون محيطي است

گلبول قرمز كلاه مخملي




ARTERY_VEIN


عكسي از شمال ايران


اين عكس بسيار زيبا را امسال پسرم با دوربين گوشي تلفن همراه از سفر به يكي از شهرهاي شمالي ايران گرفته است

حافظ

عاشق روی جوانی خوش نوخاسته‌ام
و از خدا دولت اين غم به دعا خواسته‌ام

عاشق و رند و نظربازم و می‌گويم فاش
تا بدانی که به چندين هنر آراسته‌ام

شرمم از خرقه آلوده خود می‌آيد
که بر او وصله به صد شعبده پيراسته‌ام

خوش بسوز از غمش ای شمع که اينک من نيز
هم بدين کار کمربسته و برخاسته‌ام

با چنين حيرتم از دست بشد صرفه کار
در غم افزوده‌ام آنچ از دل و جان کاسته‌ام

همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا
بو که در بر کشد آن دلبر نوخاسته‌ام

بهداشت مواد غذايي در قديم دنباله

ابن اخوه به مراقبت در كار شير فروشان تاكيد مي كند به نظر او بايد متصديان اين پيشه ظروف شير با ليف خرما خوب بشويند و ظروف شير را بپوشانند تااز نفوذ مگس وديگر حشرات جلوگيري شود سهميه هريك از شيرفروشان بايد معين باشد زيرا اگر شير در موعد مقرر مصرف نشود فاسد و ترش مي شود شير فروشان بايداز فروش شير اميخته با آب , يا شير بي چربي خودداري كنند . شير اميخته با اب كه دادوستد ان اصلا روا نيست تشخيص ان چنين است كه در ان گياه عدس ابي مي اندازند تا شير را از اب مشخص كند و مي توالنند تار مويي را در ان بياندازند وسپس بيرون ارند اگر چيزي از شير به مو نچسبد مخلوط است وگرنه خالص است و همچنين هرگاه قطره اي از ان را به پارچه اي بچكانند ان را جذب ميكند واگر خالص باشد ميماند .

زنده باد زندگي


زنده باد روشني
مرده باد تاريكي

زنده باد برف
مرده باد ذغال

زنده باد شادي
مرده باد اندوه

زنده باد خنده
مرده باد گريه

زنده باد راستي
مرده باد دروغ

زنده باد تبسم
مرده باد زهرخند

زنده باد بشاشت
مرده باد اخم

زنده باد امانت داري
مرده باد دزدي

زنده باد سادگي
مرده باد پيچيدگي

زنده باد ازادي
مرده باداسارت

زنده باد زيبايي
مرده باد زشتي

زنده باد مال و منال و ثروت
مرده باد فقر و فاقه و تنگدستي

زنده باد حركت
مرده باد سكون

زنده باد پيشرفت
مرده باد پس رفت

زنده باد يكرنگي
مرده باد دورنگي

زنده باد سفيدي
مرده باد سياهي

زنده باد سلامتي و اسايش
مرده باد بيماري

زنده باد صبح صادق بهاري
مرده باد شب ظلماني زمستان

زنده باد زندگي
مرده باد مرگ

زنده باد من
زنده باد تو
زنده باد او

زنده باد ما
زنده باد همه


زنده باد انسان
مرده باد شيطان

چهارشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۸

صلاح و توبه و تقوي

اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح

سواد زلف سياه تو جاعل الظلمات
بياض روی چو ماه تو فالق الاصباح

ز چين زلف کمندت کسی نيافت خلاص
از آن کمانچه ابرو و تير چشم نجاح

ز ديده‌ام شده يک چشمه در کنار روان
که آشنا نکند در ميان آن ملاح

لب چو آب حيات تو هست قوت جان
وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح

بداد لعل لبت بوسه‌ای به صد زاری
گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح

دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
هميشه تا که بود متصل مسا و صباح

صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
ز رند و عاشق و مجنون کسی نيافت صلاح

!!

راننده شريف تاكسي
ديروز و امروز سوار يك تاكسي شدم كه راننده ان بطور باورنكردني ونادر فرد بسيار شريفي بود بطوريكه كرايه مسير كه انصافا طولانيست ودر شهرستانهاي اطراف كمتر از هزار تومان نميگيرند ولي نرخ ان هزار ريال است و اكثر رانندگان تاكسي 1500 ريال ميگيرند اين راننده شريف نه تنها همان نرخ مصوب يعني يكهزار ريال را ميگيرد بلكه در پاسخ مسافراني كه 1500 ريال ميدهند ميگويد نرخ 1000 ريال است و از همه عجيبتر جواب خداحافظي مسافران را هم ميدهد كه بسي جاي تعجب است !!!!!!!ايشان معلو بازنشسته است خدا طول عمرش بدهد .

دوشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۸

فقره قا


يكي از اثار تاريخي زمانهاي قديم ميباشد كه در جاده مهاباد به مياندواب در روستاي اگريقاش قرار دارد و حيف است كه كسي به استان اذربايجانغربي وارد شود و اين اثر تاريخي را نبيند يادش بخير اخرين بار در خدمت استاد ارجمند اقاي دكتر تاجبخش استاد ممتاز دانشگاه تهران و عضو برجسته فرهنگستان علوم و چهره ماندگار ايران كه شخصيتي به حق جهاني دارد از اين اثر تاريخي بازديد كردم و استاد هم خيلي مشعوف شدند

روانش شاد باد

خرم آن روز کز اين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم

گر چه دانم که به جايی نبرد راه غريب
من به بوی سر آن زلف پريشان بروم

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سليمان بروم

چون صبا با تن بيمار و دل بی‌طاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم

در ره او چو قلم گر به سرم بايد رفت
با دل زخم کش و ديده گريان بروم

نذر کردم گر از اين غم به درآيم روزی
تا در ميکده شادان و غزل خوان بروم

به هواداری او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشيد درخشان بروم

تازيان را غم احوال گران باران نيست
پارسايان مددی تا خوش و آسان بروم

ور چو حافظ ز بيابان نبرم ره بيرون
همره کوکبه آصف دوران بروم

پرولاپس واژن


PROLAPS OF VAGINA
علایم:بیرون زدن لایه مخاطی مهبل
درمان:زود جاانداختن و ثابت نگه داشتن قسمت پرولاپس شده – بیحسی اپیدورال را برای ازبین بردن زور زدن حیوان و بیحس کردن میان دوراه حیوان برای بخیه زدن بکار می برند توده خارج شده را تمیز می شویند با ماده روان ساز) lubricant ) که بهتر است بی حس کننده هم باشد آغشته کرده به حال طبیعی برمی گردانند سپس بخیه می زنند به کمک سوزن مخصوص نوار نایلونی را بصورت بخیه های زیرجلدی دور فرج قرار می دهند . برای آسان تر داخل شدن سوزن بزرگ دو شکاف کوچک در خط وسط می دهند – شکاف بالایی در وسط فاصله بین گوشه بالایی فرج و مقعد و شکاف پایینی زیر گوشه پایینی فرج قرار دارد . سوزن را از شکاف پایینی وارد کرده بتدریج در زیر پوست لب سمت راست فرج به طرف بالا عبور می دهند تا نوک آن از شکاف بالایی خارج شود . در انجا سوزن را با نوار نایلون به طول دوبرابر اندازه مورد نیاز نخ می کنند . سوزن را با نوار بطرف پایین می کشند به این ترتیب دوسر نوار در دوشکاف بالایی و پایینی قرار می گیرد . حالا سوزن را دوباره از شکاف پایینی وارد کرده از زیر پوست لب طرف چپ فرج به طرف شکاف بالایی عبور میدهند وقتی نوک ان از سوراخ بالایی خارج شد انتهای بالایی نوار را از سوراخ آن رد کرده آن را از سوراخ پایینی بطرف خارج و عقب می کشند و نوار را از سوراخ آن خارج می کنند . در این هنگام نوار در زیر پوست دو لب فرج قرار می گیرد و دوانتهای ان از سوراخ پایینی آویزان است دوانتهای نوار را گره می زنند

بیحسی اپی دورال
تعریف= بیحس کردن چندجانبه اعصاب نخاعی است که در آن با تزریق ماده بی حسی موضعی در داخل فضای اپی دورال , اعصاب دمی- عجزی خلفی تحت تاثیر قرار گرفته و مقعد – ناحیه میان دوراه – مهبل و فرج بیحس می شود .
داروی بیحسی = لیگنوکایین با آدرنالین یا بدون آن است . بی حسی اپی دورال انقباضات رحمی را تحت تاثیر قرار نمی دهد
روش تزریق =محل تزریق در وسط فضای بین مهره ای اول است . محل آن را با حرکت دادن دم به بالا و پایین مشخص می کنند اولین مفصل مشخص در پشت عجز فضای بین مهره ای دمی اول است – موهای این ناحیه را ماشین کرده با آب و صابون کاملا شسته و با الکل ضدعفونی می کنند سوزن اپیدورال را که شماره آن 16-18 و طول ان 5 سانتی متر است در وسط این فضا با زاویه عمودی وارد می کنند سوزن را به اندازه 2-4 سانتی متر فرو می کنند تا به کف فضای اپیدورال برخورد کند . بعد خیلی اهسته ان را به طرف خارج می کشند با وصل کردن سرنگ به سوزن و تزریق ازمایشی اطمینان حاصل می شود که سوزن در محل صحیح قرار گرفته است – اگر مقاومتی در برابر تزریق احساس نشود نوک سوزن در داخل فضای اپیدورال قرار گرفته است . تزریق 5-7-10 سی سی از محلول 2درصد لیگنوکایین- افزودن ادرنالین مدت بی حسی را از 5/1 به 3 ساعت افزایش می دهد .

شنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۸

ماهان و ماهي


از نظر ارزش غذايي گوشت ماهي از ساير گوشتها بهتر وبراي سلامتي انسان مفيد تر است حتي اين پسر بسيار با نمك هم ميداند كه ماهي خوشمزه تر از ساير گوشتهاست

غم فردا

اي دوست بيا تا غم فردا نخوریم وين يکدم عمر را غنيمت شمريم
فردا که ازين دير فنا درگذريم با هفت هزار سالگان سر بسريم

حافظ

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم

حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن ميکده فردا نکند در بازم

ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
جز بدان عارض شمعی نبود پروازم

صحبت حور نخواهم که بود عين قصور
با خيال تو اگر با دگری پردازم

سر سودای تو در سينه بماندی پنهان
چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم

مرغ سان از قفس خاک هوايی گشتم
به هوايی که مگر صيد کند شهبازم

همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لب خويش چو نی يک نفسی بنوازم

ماجرای دل خون گشته نگويم با کس
زان که جز تيغ غمت نيست کسی دمسازم

گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم

بهلول

بهلول و قاضی
آورده اند که شخصی عزیمت حج نمود چون فرزندان صغیر داشت هزار دینار طلا نزد قاضی برده و در
حضور اعضاء دارالقضا ء تسلیم قاضی نمود و گفت : چنانچه در این سفر مرا اجل در رسید شما وصی
من هستید و آنچه شما خود خواهید به فرزندان من دهید و چنانچه به سلامت بازآمدم این امانت را خودم
خواهم گرفت .
وقتی به سفر حج عزیمت نمود از قضاي الهی در راه درگذشت و چون فرزندان او به حد رشد و بلوغ
رسیدند امانتی را که از پدر نزد قاضی بود مطالبه نمودند قاضی گفت :
بنا بر وصیت پدر شما که در حضور جمعی نموده هرچه دلم بخواهد باید به شما بدهم . بنابراین فقط صد
دینار به شماها می توانم بدهم . ایشان بناي داد و فریاد و تظلم را گذاردند .
www.farsibooks.ir
reza22_a620@yahoo.com تایپ : حمید رضا محمدي فر

٣١
قاضی کسانی را که در محضر حاضر بودند که در آن زمان پدر بچه ها پول را تسلیم قاضی کرده بود
حاضر نمود و به آنها گفت : آیا شما گواه بودید آن روزي که پدر این بچه ها هزار دینار طلا به من داد
مصیت نمود چنانچه در راه سفر به رحمت خدا رفتم هرچه دلم خواست از این زرها به فرزندان من بد ه
آنها همه گواهی دادند که چنین گفت .
پس قاضی گفت : الحال بیش از صد دینار به شما ها نخواهم داد آن بیچاره ها متحیر ماندند و به هرکس
التجا می نمودند آنها هم براي این حیله شرعی راهی پیدا نمی نمودندتا این خبر به بهلول رسید . بچه ها را
با خود نزد قاضی برد و گفت چرا حق این ایتام را نمی دهی ؟
قاضی گفت : پدرشان وصیت نموده که آنچه من خود بخواهم به ایشان بدهم و من صد دینار بیشتر نمی
دهم . بهلول گفت : اي قاضی آنچه تو می خواهی نهصد دینار است بر حسب گفته خودت . بنابراین
الحال که تو نهصد دینار می خواهی بنابر وصیت آن مرحوم که هرچه خودت خواستی به فرزندان من بده
الحال همین نهصد دینار که خودت می خواهی به فرزندان آن مرحوم بده که حق آنهاست . قاضی از
جواب بهلول ملزم به پرداخت نهصد دینار به فرزندان آن مرحوم گردید .

آبشار شلماش


ابشار شلماش از ديدنيهاي شهرستان سردشت در استان اذربايجانغربيست تا از نزديك نديده ايد نميدانيد چقدر باصفاست اين عكس در سال 1387 گرفته شده است

دودمان گلبولهاي قرمز - خونشناسي دامپزشكي

دودمان گلبولهاي خونblood cell lineage

توليدوساخته شدن سلولهاي خوني را هموپوئيزيس hemopoiesisمينامند.
در جنين و قبل از تولد خونسازي ابتدادر كبد و طحال و سپس در تيموس و غددلنفاوي و مغز استخوان قرمز انجام ميشود در دوهفته اول زندگي جنيني گلبولهاي قرمز اوليه تشكيل ميشوند در دوماهگي گرانولوسيتها و مگاكاريوسيتها ظاهر ميشوند در ماه چهارم لنفوسيتها ودر ماه پنجم منوسيتها توليد ميشوند .
بعد از تولد توليد اغلب گلبولها محدود به مغز قرمز استخوان ميشود در جواني مغز استخوان خونساز يعني مغز قرمز در استخوان پهن جمجمه جناغ دنده ها مهره ها و لگن vertebrae, ribs, hips, skull and sternum. ونيز در استخوانهاي طويل بازوها و ساقهاقرار دارد اما مقداري سلولهاي سفيد خوني در بافتهاي لنفاوي توليد ميشوند
همه تيپهاي عناصر تشكيل دهنده خون از يك نوع سلول واحد بنام stem cell سرچشمه ميگيرند كه شامل pleuripotential cells or hemocytoblasts ميباشند .

از زمان تولد تا 5سالگي مغز استخوان در تمام استخوانها فعاليت دارد و سلولهاي خوني را توليد ميكند از 5سالگي تا 18 سالگي مغز استخوان خونساز در استخوانهاي پهن و طويل است از 18 سالگي به بعد مغز استخوان خونساز فقط در استخوانهاي پهن است
مغز استخوان
ماده نرم قرمز یا زرد رنگی است که مجرای میانی استخوان یا حفره‌های بافت اسفنجی را پر می‌کند. مغز استخوان از بافت پیوندی است که در آن سلولهای چربی فراوان و سلولهای پیوندی و تارهای پیوندی و مویرگها و سلولهایی بنام میلوگونی وجود دارد. میلوگونیها مولد گلبولهای قرمز و گلبولهای سفید هستند
در اسکلت سه نوع استخوان ، پهن و کوتاه و دراز وجود دارد.
مغز استخوان بافت نرم و پرعروقی است که بر روی آن سلولهای مختلف خونی ، خونساز و چربی قرار دارد. مغز استخوان حفره مرکزی استخوانها را پر می‌کند. مغز استخوان به دو صورت مغز قرمز و مغز زرد دیده می‌شود که اولی عمدتا از سلولهای خونساز تشکیل شده و بافت میلوئید نیز خوانده می‌شود و دومی عمدتا حاوی سلولهای چربی است.در مرحله جنینی و پس از تولد تا مرحله بلوغ همه استخوانها حاوی مغز قرمز می‌باشند ولی در بزرگسالان مغز قرمز محدود به مهره‌ها ، استخوانهای جناغ ، دنده‌ها و استخوانهای جمجمه می‌باشد و در بقیه جاها با مغز زرد جایگزین می‌شود. اصولا تمام مغز استخوانهای بدن تا دوران بلوغ خونسازی می‌کنند اما مغز استخوان دراز بعد از سن بیست سالگی به بافت چربی تبدیل شده و دیگر عمل خونسازی را انجام نمی‌دهد. از این پس فقط مغز استخوانهایی نظیر مهره‌ها ، جناغ سینه ، دنده‌ها عمل خونسازی را انجام می‌دهند. به تدریج که سن زیاد می‌شود قدرت سازندگی مغز استخوان نیز کاهش می‌یابد و در سنین پیری کم خونی مختصری نمایان می‌گردد. مغز استخوان در واقع جزء دستگاههای خون ساز بدن محسوب می‌شود.در بزرگسالان اندام خونساز مغز استخوان است اما در جنین کبد نیز به این کار اشتغال دارد. در چند هفته اول زندگی جنین گلبولهای سرخ در کیسه زرده ساخته می‌شوند و در اواسط آبستنی عضو اصلی سازنده گویچه سرخ کبد است. در عین حال تعداد قابل ملاحظه‌ای گلبول قرمز نیز توسط طحال و غدد لنفاوی ساخته می‌شود. در ماههای آخر آبستنی و پس از تولد گلبولهای قرمز اساسا بوسیله مغز استخوان ساخته می‌شود.
سلولهای مغز استخوان
در مغز استخوان سلولهایی به نام سلولهای ریشه‌ای چند ظرفیتی وجود دارد که دو نوع سلول از آنها جدا می‌شود.
· سلولهای رده لنفوئیدی که لنفوسیتهای نوع B و T را می‌سازند.
· سلولهای رده میلوئیدی که این سلولها در مسیر تکاملی خود تبدیل به چندین نوع سلول می‌شوند. این سلولها از آن جهت که در محیط کشت قادر به تشکیل کلنی هستند به نام واحدهای کلنی ساز (CFU) شناخته می‌شوند این سلولها عبارتند از:
1. سلولهای کلنی ساز که رده مگاکاریوسیتی را می‌سازند و در نهایت پلاکتها را بوجود می‌آورند.
2. سلولهای کلنی ساز که رده‌های گرانولوسیت و مونوسیت را می‌سازند.
3. سلولهای کلنی ساز که رده ائوزینوفیلی را می‌سازند.
4. واحد کلنی ساز سازنده رده بازوفیلی.
5. واحد کلنی ساز که رده اریتروئیدی را می‌سازند. این سلولها در نهایت گلبولهای قرمز را بوجود می‌آورند.
دودمان گلبول قرمز
گویچه‌های سرخ از سلولهای اولیه‌ای به نام پرواریتروپلاست بوجود می‌آیند.
واحد کلنی ساز رده اریتروئیدی طی سپری شدن مراحلی که نامعلوم است و در اثر عاملهای رشد مختلف به پرونورمربلاست تبدیل می‌شود که اندازه بزرگ و هسته بزرگ دارد.
این سلول سپس به مزومربلاست بازوفیلی که اندازه و هسته کوچکتری دارد تبدیل می‌شود. ساخته شدن هموگلوبین در این سلولها شروع می‌شود
این سلولها به نورموبلاستهای پلی کروماتوفیلیک که نسبت به نورموبلاستهای بازوفیلی اندازه کوچکتر و هسته کوچکتری دارند تبدیل می‌شوند.هسته در این سلولها چروکیده شده ولی ساخته شدنه هموگلوبین ادامه می‌یابد و سیتوپلاسم دچار چند رنگی است. چند رنگی به علت اختلاط رنگ بازوفیل و هموگلوبین است و اصطلاح پلی کروماتوفیلی از همین جا ناشی می‌شود. سلولهای فوق به نورموبلاستها تبدیل می‌شوند و سرانجام پس از اینکه سیتوپلاسم سلولهای نورموبلاست از هموگلوبین اشباع شد هسته را از دست داده و به سلولهای رتیکولوسیت تبدیل می‌شوند. رتیکولوسیتها دارای منظره مشبک هستند و به همین دلیل رتیکولوسیت نامیده می‌شوند.رتیکولوسیتها که واجد عمل هموگلوبین سازی هستند بزرگتر از اریتروسیتها بوده و دیاپدز از دیواره مویرگها عبور می‌کنند و وارد جریان خون می‌شوند. رتیکولوسیتها سپس تبدیل به اریتروسیتها یا گلبولهای سرخ می‌گردند. تعداد رتیکولوسیتها در خون نشانه میزان تشکیل اریتروسیتها در مغز استخوان است. اریتروپوئز یا بلوغ گلبولهای سرخ بطور طبیعی به وجود موادی نظیر ویتامین B12 و اسید فولیک نیازمند است عوامل موثر در خونسازی نقش ویتامین B12 بیشتر از اسیوفولیک است و موسوم است به عامل خارجی خونسازی موجود در آن را در محیط خارج و از طریق غذا دریافت می‌کند و ویتامین B12 یا عامل خارجی فقط در حضور یک موکوپروتئین به نام عامل خونسازی داخلی که از غدد معدی ساخته می‌شود جذب می‌گردد. کمبود ویتامین B12 و یا عامل داخلی سبب عدم بلوغ گویچه‌ها سرخ شده و بدین ترتیب سلولهای نابالغی با عمر کوتاه گردش می‌کنند
Hemocytoblast= اشكال اوليه سلولهاي خوني
Proerytroblast=گلبول قرمز هسته دار اوليه
.=polychromatic erythroblast گلبول قرمز هسته دار چند رنگي كه در مغز استخوان وجود دارد
Erythrocytes=تمام گلبولهاي قرمز موجود در خون
Myeloblast= سلولهاي تك هسته اي بدون دانه هاي سيتوپلاسمي مغز استخوان كه بعدا ميلوسيتها را بوجود مي اورند به عقيده بعضي از خونشناسان سلول بوجود اورنده اريتروبلاستها نيز هستند

progranulocyte-گلبولي از خانواده گرانولوسيتها كه داراي يك هسته بزرگ بوده و دانه هاي واضحي در سيتوپلاسم ان ديده نميشود
Basophil=گلبولهاي سفيدي كه در رنگ اميزي علاقه به رنگ بازي كه ابي است دارند بازوفيل نوعی گلبول سفید است كه دارای هسته لبوله است داخل سیتوپلاسم سلول پر از دانه های آبی متمایل به سیاه که دانه ها حتی روی هسته را می پوشاند.

Eosinophil نوعی گلبول سفید است دارای هسته دولبه, داخل سیتوپلاسم سلول دانه های نارنجی دیده می شود ائوزينوفيل گلبولهاي سفيدي است كه در رنگ اميزي علاقه به رنگ ائوزين كه قرمزاست دارند
Neutrophilگلبولهاي سفيدي كه در رنگ اميزي علاقه اي به رنگ ندارند و خنثي هستند نوتروفيل نوعی گلبول سفید است . كه یک هسته چند لوبه دارد بطوریکه لوب ها توسط یک رشته کروماتین بهم وصل می شوند


-granolocytesهر ياخته اي كه داراي دانه باشد مانند گلبولهاي سفيد نوتروفيل ائوزينوفيل و بازوفيل
—leukocyteگلبول سفيد خون
agranulocytes—گلبول سفيد بيدانه
Lymphocytes نوعی گلبول سفید است .باهسته یک پارچه ,هسته90 درصد حجم سلول را اشغال کرده است گلبولهاي سفيدي كه به تعداد زيادي در بافتهاي لنفاوي وجود دارند

Monocytes=گلبولهاي سفيدي كه داراي منو يعني يك هسته ميباشند
نوعی گلبول سفید است,هسته سلول بزرگ , کلیوی شکل , یا لوبیائی شکل است. کروماتین هسته ظریف است



-lymphoblastسلول سازنده لنفوسيت
-monoblastسلول سازنده منوسيت
= megakaryoblastمگاكاريوسيت نابالغ سلول سري ترمبوسيت كه سازمان كروماتيني هسته ظريف داشته باشد
-
-thrombocytesترومبوسيتها - پلاكتها




مادر بزرگ


مادر بزرگ من كه خدايش رحمت كناد انساني كامل مومن مسلمان دلير و شجاع و شير زن بود . خدايش بيامرزد قدر مادر - مادر بزرگمان را بدانيم تا از دست نرفته اند

پنجشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۸

اي عاشقان اي عاشقان امروز ماييم و شما

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
افتاده در غرقابه ای تا خود که داند آشنا
گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود
مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته
زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا
ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده
ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا
این باد اندر هر سری سودای دیگر می پزد
سودای آن ساقی مرا باقی همه آن شما
دیروز مستان را بره بربود آن ساقی کله
امروز می در می دهد تا برکند از ما قبا
ای رشک ماه و مشتری با ما و پنهان چون پری
خوش خوش کشانم می بری آخر نگویی تا کجا
هر جا روی تو با منی ای هر دو چشم و روشنی
خواهی سوی مستیم کش خواهی ببر سوی فنا
عالم چو کوه طور دان ما همچو موسی طالبان
هر دم تجلی می رسد بر می شکافد کوه را
یک پاره اخضر می شود یک پاره عبهر می شود
یک پاره گوهر می شود یک پاره لعل و کهربا
ای طالب دیدار او بنگر درین کهسار او
ای که چه باد خورده ای ما مست گشتیم از صدا
ای باغبان ای باغبان در ما چه در پیچیده ای
گر برده ایم انگور تو تو برده ای انبان ما

حمام دادن گوسفندان


حمام دادن گوسفندان در بهار و تابستان و حدود ده روز بعد از پشم چيني دامها انجام ميگيرد هدف از حمام دادن غوطه ور كردن دامها در محلولهاي رقيق شده سموم ضد انگلهاي خارجي دامها از فبيل كنه و شپش ميباشد انگلهاي خارجي دامها باعث انتقال و انتشار بيماريهاي دامي و كاهش شير و گوشت دامها ميگردد

معما و بهلول

در خانه اي زنی با شوهر شرعی خود نشسته و در همین خانه یک نفر در حال نماز گذاردن است و نفر
دیگر هم روزه دارد . در این حال مردي از خارج وارد این خانه میشود به محض وارد شدن آن زن و
شوهري که در آن خانه بودند به یکدیگر حرام می شوند و آن مردي که نماز می خواند نمازش باطل و
مرد دیگر روزه اش باطل می گردد . آیا میتوانی بگویی این مرد که بود ؟
بهلول فوراً جواب داد :
مردي که وارد این خانه شد سابقاً شوهر این زن بود . به مسافرت می رود و چون سفر او به طول می
انجامد و خبر می آورند که او مرده است ، آن زن با اجازه حاکم شرعی به ازدواج این مرد که پهلوي او
نشسته بود در می آید و به دو نفر پول می دهد که یکی براي شوهر فوت شده اش نماز و دیگري روزه
بگیرد . در این بین شوهر سفر رفته که خبر کشته شدن او را منتشر کرده بودند ، از سفر باز می گردد .
پس از شوهر دومی بر زن حرام می شود و آن مرد که نماز براي میت می خواند نمازش باطل می گردد
و همچنین آن یک نفر که روزه داشت چون براي میت بود روزه او هم باطل می شود .
هارون الرشید و حاضرین مجلس از حل معما و جواب صحیح بهلول بسیار خوشحال شدند و همه به
بهلول آفرین گفتند . بعد بهلول گفت الحال نوبت من است تا معمایی سوال نمایم . آن مرد گفت سوال
کن . بهلول گفت :
اگر خمره اي پر از شیره و خمره اي پر از سرکه داشته باشیم و بخواهیم سکنگبین درست نماییم . پس
یک ظرف از سرکه برداریم و یک ظرف هم از شیره و این دو را در ظرفی ریخته و بعد متوجه شویم که
موشی در آنهاست ، آیا می توانی تشخیص بد هی که آن موش مرده در خمره سرکه بوده یا در خمره
شیره ؟
آن مرد بسیار فکر نمود و عاقبت در جواب دادن عاجز ماند . هارون الرشید از بهلول خواست تا خود
جواب معما را بدهد . پس بهلول گفت :
اگر این مرد به نفهمی خود اقرار نماید جواب معما را می دهم . ناچاراً آن مرد اقرار نمود . سپس بهلول
گفت :
باید آن موش را برداریم و در آب شسته و پس از آنکه کاملاً از شیره و سرکه پاك شد شکم او را پاره
نماییم اگر در شکم او سرکه باشد پس در خمره سرکه افتاده و باید سرکه را دور ریخت و اگر در شکم
او شیره باشد پس در خمره شیره افتاده و باید شیره ها را بیرون ریخت . تمام اهل مجلس از علوم و
فراست بهلول تعجب نمودند و بی اختیار او را آفرین می گفتند و آن مرد فقیه سر به زیر ناچاراً هزار دینار
که شرط نموده بود را تسلیم بهلول نمود و بهلول تمانی آنها را در میان فقیریان تقسیم نمود .

حافظ

چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت

به نوک خامه رقم کرده‌ای سلام مرا
که کارخانه دوران مباد بی رقمت

نگويم از من بی‌دل به سهو کردی ياد
که در حساب خرد نيست سهو بر قلمت

مرا ذليل مگردان به شکر اين نعمت
که داشت دولت سرمد عزيز و محترمت

بيا که با سر زلفت قرار خواهم کرد
که گر سرم برود برندارم از قدمت

ز حال ما دلت آگه شود مگر وقتی
که لاله بردمد از خاک کشتگان غمت

روان تشنه ما را به جرعه‌ای درياب
چو می‌دهند زلال خضر ز جام جمت

هميشه وقت تو ای عيسی صبا خوش باد
که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت

كوزه گر – روبوسي – شير خشك

پاره اي مسايل در بين ما نهادينه نميشود و در سطح ميماند بدون اينكه اعتقاد به كاري داشته باشيم انرا انجام ميدهيم از قديم گفته اند گوزه گر از كوزه شكسته اب ميخورد مزاياي كوزه سالم و قشنگ را براي خريداران توضيح ولي خود از ان مستفيض نميشود و يا چند روز پيش به اتفاق چند نفر جايي رفته بوديم يكي از همراهان كه اتفاقا در رابطه بيماري اخير مرغي خوكي انساني مسئوليتي هم دارد و يكي از مسايلي كه به حق اينروزها گفته ميشود روبوسي نكردن و دست دادن براي كم كردن موارد انتقال و انتشار اين بيماري است در ان جمع چنان اطرافيان را كه هيچ اطلاعي از وضعيت سلامتيشان نداشت ميبوسيد و دست ميداد كه نگو و نپرس در حاليكه بارها به افراد ديگر گفته كه نبوسيد و دست ندهيد و يا همكار ديگري چند سال پيش براي بررسي چگونگي ورود شيرهاي خشك به يكي از شهرهاي مرزي ماموريت رفته بود در همان هنگام كه در رابطه با معايب اين شهرها و ضررهاي بهداشتي ان بصورت مكتوب گزارش مينوشت در همان لحظه براي من در رابطه با كيفيت خوب ماستهاي استحصالي از اين شيرها توضيح ميداد خودش چند پاكت از اين شيرها را خريده و شب ماست درست كرده بود ! و يا اطبائ كه اشنا به مضرات سيگار هستند ولي خودشان سيگار ميكشند . چند سال پيش به مطب يكي از دكتران ارتوپد كه انصافا ادم قابلي هم هست رفته بودم ميگفت مادرم نگذاشت دستش را كه در رفتگي داشت جا بياندازم !!!!!!!

سه‌شنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۸

پير ژنده پوش

در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتی پياله نوش

صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست
تا ديد محتسب که سبو می‌کشد به دوش

احوال شيخ و قاضی و شرب اليهودشان
کردم سال صبحدم از پير می فروش

گفتا نه گفتنيست سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش

ساقی بهار می‌رسد و وجه می‌نماند
فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش

عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار
عذرم پذير و جرم به ذيل کرم بپوش

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه مراد رسيد ای محب خموش

ای پادشاه صورت و معنی که مثل تو
ناديده هيچ ديده و نشنيده هيچ گوش

چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول
بخت جوانت از فلک پير ژنده پوش

جايزه

روزي هارون الرشید امر کرد تا جایزه به بهلول بدهند و چون آن جایزه را به بهلول دادند نگرفت و او را
رد کرد و گفت :
این مال را به اشخاصی بدهید که از آنها گرف ته اید و اگر این مال را به صاحبش برنگردانید هر آئینه
روزي خواهد رسید که از خلیفه مطالبه شود ولی در آن روز دست خلیفه خالی و چاره اي جز ندامت و
پشیمانی نداشته باشد .هارون از شنیدن این کلمات بر خود لرزید و به گریه افتاد و گفتار بهلول را تصدیق نمود

فارماکولوژی داروهای بیحس کننده موضعی و انواع آنها

خواص عمومی داروهای بیحس کننده موضعی:
ین داروها علاوه بر اثر وقفه ای روی جریان عصبی در اکسون های عصبی،روی سیستم عصبی مرکزی،عقده های سیستم اعصاب خودمختار ، محل اتصال عصب به عضله و فیبرهای عضلانی اثر می نماید.این دارو ها روی سیستم اعصاب مرکزی سبب تحریک شده و به دنبال آن ضعف مراکز حاصل گشته که ممکن است در اثر ضعف تنفسی مرگ به وقوع بپیوندد.محرک های بصل النخاعی در درمان این نوع ضعف تنفسی بی اثرند زیرا که مواد بیحس کننده موضعی خود محرک های مرکزی می باشند و تضعیف آنها در اثر تحریک مداوم توسط این داروها حاصل گشته و احتمالا از خستگی زیاد این مراکز منتج می شود.داروهای بیحس کننده موضعی دارای اثرات شبیه کینیدینی روی قلب می باشند.این اثرات مشابه به اثر آنها روی سلولهای عصبی یعنی از طرق تثبیت کردن پتانسیل غشاء ایجاد می شوند.آنها گاهی اوقات بدین منظور در درمان شناسی بکار می روند.
انواع داروهای بیحس کننده موضعی:
1.کوکائین:
این ماده،قدیمی ترین ماده بیحس کننده موضعی بوده که از برگهای گیاهی بنام اریتروگزیلون کوکا در امریکای جنوبی به دست می آید.این ماده در اثر جوشاندن به مدت طولانی از بین می رود.جذب آن از غشاء های مخاطی صورت گرفته ولی از پوست سالم جذب نمی شود.پس از جذب، قسمتی از آن توسط کبد منهدم گشته و قسمتی از طریق ادرار دفع می شود.کوکائین ماده بیحس کننده موضعی موثری است که بدون تحریک اولیه سبب فلج شدن تنه های عصبی و انتهای عصب حسی می شود.این ماده سبب تقویت اثر آدرنالین شده و لذا دارای اثر قبض عروق می باشد. کوکائین سبب اتساع مردمک گشته، اما رفلکس نوری برخلاف میدریاز حاصل از آتروپین باقی می ماند.این ماده دارای اثرات خطرناکی بوده که ممکن است با مقادیر کمتر از مقدار ضروری برای ایجاد بیحسی موضعی،بروز نماید.این دارو ابتدا تحریک سیستم اعصاب مرکزی، سپس تضعیف آن، که زا مراکز بالا شروع گشته،موجب می شود.مفادیر زیاد آن سبب تشنج شده و مقادیر کم آن از طریق تحریک مرکز واگ سبب کندی عمل قلب می شود.مقادیر متوسط آن از طریق تحریک عصب سمپاتیک محیطی و مرکزی ، افزایش ضربان قلب را سبب می شود.این دارو مشمول مقرارت داروهای کنترل شده است..از آنجائیکه کوکائین برای مصرف ف ماده بسیار سمی است لذا در صورتی که جانشین ان یافت شود مصرف آن مناسبتر است.کوکائین و بوتوکائین هیچ یک بهتر است تزریق نشوند.
2. پروکائین:
این ماده فقط 25/0 سمیت کوکائین را دارا می باشد، در آب محلولی پایدار تولید نموده و منتهی به اعتیاد نمی گردد.لیکن دارای قدرت نفوذ ضعیف بوده و لذا برای بیحس نمودن مخاط مناسب نبوده و عمدتا به عنوان تزریقی مصرف می شود.از نظر ساختمان شیمیایی ، اغلب داروهای بیحس کننده موضعی املاح آلی بوده و به وسیله هیدرولیز شدن متابولیزه می گردند.این عمل در کبد و پلاسما صورت گرفته و احتمالا آنزیم مسئول هیدرولیز پلاسمائی ، کولین استراز پلاسمائی است.در حقیقت کولین استراز پلاسمائی ممکن است قسمت عمده متابولیسم مواد بیحس کننده موضعی خاصی را عهده دار باشد.که در دامپزشکی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده زیرا که میزان کولین استراز پلاسمائی در گونه های مختلف متفاوت بوده است.
داروهای بیحس کننده موضعی غالبا با آدرنالین مخلئط گشته و موجب محدود شدن جذب آنها شده . به عنوان یک ماده خون بند موضعی نیز عمل می کنند.اگر چه اثر اخیر همیشه مزیت آن محسوب نشده بلکه ممکن است خونریزی را پنهان نمایید که بهتر است از طریق بستن مناطق خونریزی اقدام شود.
3.بوتوکائین:
داروی بیحس کننده خوبی برای غشاء های مخاطی بوده ولی برای تزریق بسیار سمی است.
4.آمتوکائین:
برای تزریق و غشاء های مخاطی مناسب است.
5و 6. اورتوکائین و بنزوکائین:
هر دو پودرهای بیحس کننده موضعی غیر محلول بوده که تنها به عنوان مواد پانسمان کننده جهت زخم های سطحی دردناک بکار می رود.
7.سینکوکائین:
بسیار موثر تر از پروکائین بوده ولی سمی تر نیز هست.این ماده جهت بی حسی مناسب بوده و اثر طولانی ایجاد می کند.ممکن است سبب بروز واکنش های التهابی در محل گردد بدین منظور دیگر مصرف نمی گردد.

8.لیدوکائین:
داروی بیحس کننده موضعی جدید و متداول در تمرینات دامپزشکی بوده که بیحسی را هم از طریق تزریق و هم متعاقب کاربرد موضعی آن ظاهر می سازد.این دارو بنام لینوکائین نیز مرسوم است.ماده غیر استری بوده و در کبد متابولیزه گشته ولی توسط کولین استراز متابولیزه نمی گردد.این مسئله ممکن است بخشی از طولانی اثر بودن لیدوکائین را توجیه کند.
9.پریلوکائین:
هم از نظر ساختمان شیمیائی و هم از نظر فارماکولوژیک مشابه لیدوکائین است.این دارو آهسته تر اثر کرده ولی دوام اش طولانی تر بوه..
10.پروکسی متاکائین:
برای ایجاد بیحسی قرنیه بکار رفته و اهمیت آن در عدم ایجاد اتساع مردمک است

عزاداري

امروز صبح براي تشييع جنازه نورچشمي نوجوان ناكام يكي از همكاران شاغل در دامپزشكي شهرستان رفته بودم صحنه بسيار ناراحت كننده اي بود خداوند سبحان به پدر داغدارش رحم كند مراسمات عزاداري برادران تورك با كورد در استان فرق ميكند توركان زنها و حتي بچه ها را هم در تشييع جنازه به قبرستان ميبرند كوردان اين كار را نميكنند در موارد نادري ممكن است چند نفري از نزديكان متوفي با جبر خودشان را به قبرستان برسانند ولي اينكار رسم نيست . بعد از بازگشت از تشييع جنازه توركان افراد را براي صرف غذا به رستوران ميبرند ولي كردان در منزل پذيرايي ميكنند كه فشار بر صاحب عزاست در اگهي توركان اسامي چندين نفر را مينويسند ولي چند نفري در مسجد از اول تااخر حاضرند ولي كردان حداكثر اسم دو سه نفر را مينويسند ولي اكثرا مسجد تا اخر مراسم پر است توركان روز اول و سوم در مسجد مينشينند ولي كردان روزهاي اول دوم در مسجد و سوم در منزل . توركان هفته – چهلم – سالگرد – دوسالگرد و ... دارند كه كوردان ندارند كوردان بين ده دقيقه تا حتي دوساعت در مسجد مينشينند ولي توركان به قدر فاتحه خواني مينشينند در تعدادي از مناطق كورد نشين مخصوصا روستاها وظيفه تهيه غذاي روزهاي مسجد ترحيم برعهده همسايگان و اهالي روستاست در روستاها و شهرهاي كوچك صبح و ظهر و حتي شب مسجد دائر است با ارزوي غفران الهي براي كليه متوفيان و ارزوي صبر جميل براي كليه بازماندگان .

دوشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۸

پيغام وفا

هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست
هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود
آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست
در حریمش بار دارم لیک در بیرون در
کرده‌ام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست
دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یار
می‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست
گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ
کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست
سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو
گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست

سياه زخم جلدي در پيشاني روستاي ممكان اروميه 1386


عوارض ناشي از تزريق واكسن تب برفكي اروميه سال 1386













روز خانواده و بازنشستگان مباركشان باد

روز 25 ذيحجه را روز تكريم خانواده و بازنشستگان اعلام نموده اند به اين مناسبت يادم امد كه در كتابهاي درسي قديم ميخوانديم كه خانواده كوچكترين واحد يك اجتماع است كه تشكيل شده از پدر ومادر و سپس فرزندان در پاره اي اوقات كه پدر جربزه داشته باشد و گربه را دم حجله كشته باشد مادر و پدر و خواهر و برادرش هم اگر مجرد باشند با او زندگي ميكنند و اگر از همان اول قضيه را باخته باشد و بقول معروف شب اول پايش زير پاي هيبت عروس رفته باشد از پدر و مادرش جدا و حتي ممكن است انها را به سرا يا خانه سالمندان ارسال كرده باشد و براي برادرش دختر ترشيده اي از خانواده زنش اورده باشد و خواهرش را به پسر بيكاره اي از خانواده خانمش شوهر داده باشد اين جور دامادها تجربه و سابقه و تاريخ ثابت كرده كه در زندگي خير نميبينند چون پدر و مادرشان از انها راضي نيست صفاي زندگي در جربزه داشتن و زندگي با زن و بچه در جوار پدر و مادر است نميدانم چه اتفاقي افتاده در قديم خانه ها كوچك ولي جمعيت زياد بود در حاليكه حالا جمعيت كم و لي خانه ها بزرگتر شده است خانم خانه چون كاري ندارد و كارهايش را با جاروبرقي لباسشويي ظرفشويي و .... شويي انجام ميدهد عليرغم ان سالي به دوازده ماه مريض است در حاليكه در قديم من يادم ميايد كه چندين خانواده با هم در صفا و صميميت در يك خانه زندگي ميكردند و هيچ خبري هم از امكانات گازي برقي و ماكروفر و چي و چي نبود ساعت ده شب هم اگر مهمان مي امد باكي نبود ايكي ثانيه غذا اماده ميشد حالا اگر دوروز زودتر خبردار نشوند مصيبت كبري است در هر صورت خانواده هم خانواده قديم اخيرا مد شده وقتي يك نفر مرحوم ميشود در اگهي مجلس ترحيمش مينويسند بزرگ خاندان بابا جان خاندان كجا بود مگر غير از اين است كه يكي در سراي سالمندان و ديگري در خانه مستاجري و سومي در خانه اشرافي و چهارمي در جاي ديگري است اصلا مگر بزرگي و كوچكي مانده است كه خانداني مانده باشد در هر صورت روز تكريم بازنشستگان هم بود بازنشستگاني كه زماني شاغل بودند حالا سن بازنشستگي هم كم شده است زماني بود كه ادمها در پيري كامل و با داشتن عينك سمعك و عصا بازنشسته ميشدند عصرها به پارك ميرفتند در سر راه پارك براي هم از خاطرات گذشته ميگفتند ودر طول مسير وقتي قصه هيجان انگيز ميشد لختي مي ايستادند تا توجه مستمع بيشتر و بهتر جلب شود و بعد ار چند ثانيه دوباره حركت ميكردند حالا طرف سر و مر و گنده و جوان است ميگويند بازنشسته شده اي و بايد جاي خود را به جوان ديگري بدهي البته من در رانندگي تاكسي بيشتر بازنشسته ها را ميبينم و چند نفري را هم ميشناسم كه سيگار ميفروشند در هر حال هزينه زندگي بالاست در مراسمات هم كه همش پتو باران ميكنند در هر صورت بازنشستگي سني است كه ادم به ياد سالهاي فعاليت در محل كارش مي افتد و اينكه كاش انزمان كه اختياري داشته و مصدر كاري بوده براي بازنشستگان اقدامات رفاهي انجام ميداد كه امروز خودش هم از ان منتفع ميشد ولي زمان گذشته و به عقب برنميگردد در هر صورت خانواده را تكريم داشته و بازنشستگان را گرامي ميداريم و سانديس و كيك را خورده و دريافت پتو را شادباش ميگوييم مباركشان باشد

یکشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۸

بهداشت گوشت

ضایعات و بیماریهایی که گوشت را غیر قابل مصرف می سازند و سبب ضبط کامل لاشه – تمام اندامها و امعائ و احشائ لاشه اعم از خوراکی و غیرخوراکی می شوند عبارتنداز
بوهای غیرطبیعی- اکتینومایکوز عمومی – اکتینوباسیلوز- کمخونی واضح-شاربن-جنون گاوی- شاربون علامتی- اسهال ویروسی گاو- سیستی سرکوز عمومی- فساد- کاشکسی- گوشتهای تبدار- تب برفکی- پرخونی- خونگیری ناقص- زردی پاتولوژیک- یون- لپتوسپیروز-لیستریوز- MCF-ماستیت حاد- ملانوز عمومی- متریت حاد- ادم عمومی- پاستورلوز- بابزیوز- پیمی- هیدروفوبیا- طاعون گاوی- سارکوسیستوز عمومی-سپتی سمی- تتانی- تیلریوز-توکسمی-سل عمومی-اورمی-سیاه مرض- بلوتانگ-لنفادنیت کازئوز- انتروتوکسمی- ابله گوسفندی- تریشینوز

سوخته داغ خدا

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم
بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم
بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم
وجدی نه که بر گرد خرابات برآییم
زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم
نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
اینجا نه و آنجا نه چه قومیم و کجاییم
حلاج وشانیم که از دار نترسیم
مجنون صفتانیم که در عشق خداییم
ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم
ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست
گر سر برود سر تو با کس نگشاییم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم
دریاب دل شمس خدا مفخر تبریز
رحم آر که ما سوخته داغ خداییم

دريابند در يابند

سمـن بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند
پري رويان قرار از دل چو بستيزند بستانـند
بـه فـتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرين جان‌ها چو بگشايند بفشانـند
به عمري يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند
نـهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند
سرشک گوشه گيران را چو دريابند در يابند
رخ مـهر از سحرخيزان نگردانند اگر دانـند
ز چشمم لعل رماني چو مي‌خندند مي‌بارند
ز رويم راز پنهاني چو مي‌بينند مي‌خوانـند
دواي درد عاشق را کسي کو سهل پـندارد
ز فـکر آنان که در تدبير درمانند در مانـند
چو منصور از مراد آنان کـه بردارند بر دارند
بدين درگاه حافظ را چو مي‌خوانند مي‌رانـند
در اين حضرت چو مشتاقان نياز آرند ناز آرند
کـه با اين درد اگر دربند درمانند درمانـند

راديو

ديروز در خيابان كاشاني پياده راه ميرفتم به حوالي استاديوم تختي كه رسيدم ماشيني را ديدم در كنار خيابان پارك كرده بود شخصي از ان پياده شده و ميكروفوني بدست به عابرين نگاه ميكرد تا مرا ديد صدازد كه براي راديو اروميه مصاحبه اي بگيرد چون برنامه هاي محلي راديو اروميه اكثرا به زبان توركي است بلافاصله جواب دادم توركي موركي بلد نيستم و در جواب گفت اشكالي ندارد در هر صورت گيرافتاده بودم ميكروفون را روشن كرد و پرسيد حيات به چه معنيست در جواب گفتم به معاني قسمتي از خانه با يك نوع ط و به معناي زندگي با نوعي ديگر از ت كه گفت منظور همان زندگيست در هر حال سوالاتي را مطرح و من هم جواب دادم حدود پنج دقيقه اي از برنامه مستقيمش پرشد ومن هم با درخواست گزارشگر سلامي به همزبانان و همشهريانم فرستادم كه غنيمت بود در اخر گزارشگر خوشال و من محل را ترك كردم البته ميدانيم كه شنوندگان راديو خيلي كم شده اند و تلويزيون رسيور و دي وي دي و ويدئو جاي راديو را گرفته است در حاليكه راديو از همه اينها بهتر است در حال حاضر راديو را در ماشين پشت فرمان يا در مغازه يا خياطي بزازي و بقالي گوش ميدهند و لاغير در حاليكه زماني بود كه راديو مشتريهاي زياد و خاص خود را داشت يكي از دوستان مجوزي را به من نشان داده است كه در زمانهايي دور براي داشتن و گوش دادن به راديو بايد هرچند مدتي مجوز استفاده از انرا تمديد ميكردي و به شهرباني اطلاع ميدادي و زماني هم بود در سالهاي دهه پنجاه و اوايل شصت كه صداي تلويزيون از راديو هم پخش ميشد و من در گرگان كه خدمت سربازي بودم و پول نداشتم تلويزيون بخرم سريال سلطان و شبان را از راديو گوش ميدادم در سالهايي قبل نيز سريالها و فيلمهايي خارجي كه از تلويزيون كه انزمان دو كانال داشت پخش ميشد صداي اصلي از موج اف ام راديو پخش ميشد و لذت بخش بود برنامه صبح جمعه با شما در روزهاي جمعه صفاي خاصي داشت و از همه بهتر برنامه داستان شب راديو بود كه هر شب ساعت ده تا ده و نيم پخش ميشد داستانهاي وداع با اسلحه همينگوي و عروس كبري خانم را از انزمان در خاطره دارم مخصوصا صداي گرم ثريا قاسمي و بهزاد فراهاني و يا برنامه فرهنگ مردم با صدا واجراي فرهنگ فرهي پخش ميشد برنامه چشم انداز هر روز عصر حوالي ساعت 17 پخش ميشد در سال52 كه تيتراژ بسيار قشنگي داشت و من از ارتفاع روستاي ملالر از توابع بوكان گوش ميدادم و عصرهاي جمعه برنامه پليسي جاني دالر پخش ميشد كه بعدها دو نفر از خوانندگان هم ترانه اي به نام جاني دالر خوانندند كه گمانم هر دونفر از خوانندگان اين ترانه مرحوم شده اند خدايشان رحمت كند كه باعث شعف مردم انزمان ميشدند حولي ساعت 12 تا 14 هم در روزهاي ادينه قصه روز جمعه پخش ميشد هر روز حوالي ساعت 7 صبح خاطرات يك جهانگرد بمدت نيم ساعت پخش ميشد كه هميشه نيمه اخر انرا نميشنيدم چون در راه مدرسه بودم اين خاطره مربوط به سالهاي دهه چهل است حدود چهل سال قبل . يكي ديگر از برنامه هاي بسيار خوب راديو گلهاي رنگارنگ بود كه با شعر و ترانه اجرا ميشد اشعار متن برنامه اكثرا از اذرپژوهش بود بعدها برنامه اي به نام گلهاي جاويدان و نيز يك شاخه گل هم اضافه شد البته اين برنامه ها هركدام شنوندگان زيادي داشت و راديو حالا خيلي دوست دارد اين برنامه ها را پخش كند نميتواند از ديگر برنامه هاي راديويي اخبار ساعت 14 بود كه توسط حسين توصيفيان اجرا ميشد شهرستان مهاباد يكي از نادر شهرستانهايي بود كه مركز استان نبود ولي فرستنده راديو داشت و برنامه هايي جالب و پر شنونده داشت و هنوز هم دارد يا صداهاي مرحوم قريشي خانباغي ماملي و محمد دانش بخير باد از راديو در قهوه خانه ها هم استفاده ميكردند راديوي قهوه خانه ها بزرگ بود اولها راديوي نفتي بود كه نمونه ان در راسته غلامخان اروميه در يك مغازه براي تماشا گذاشته شده است در سابق اسامي پايتخت كشورها بر روي صفحه راديوها نوشته شده بود و راديو لندن هم هر شب برنامه هايش از ساعت هفت و چهل و پنج دقيقه تا هشت و نيم پخش ميشد و جام جهان نمايش جالب بود . خاطرات تلخ و شيريني از راديو دارم انزمان كه 7 صفحه A4 مطلب براي راديو مهاباد مينوشتم و 130 تومان معادل 1300 ريال ميگرفتم و زماني كه انقلابيون راديو مهاباد را در سال 57 تصرف كرده بودند و اهنگهاي مختلف از راديو پخش ميشد و زماني كه شبها در زير چراغ نفتي به راديو كرمانشاه گوش ميداديم

شنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۸

از مناجات نامه خواجه عبدا... انصاري

الهی! اگر با تو سازم گویی که دیوانه است و اگر با خلق درسازم گویی بیگانه است.الهی! فرمایی که بجوی و می‌ترسانی که بگریز، می‌نمایی که بخواه و می‌گویی بپرهیز.الهی! گریخته بودم، تو خواندی، ترسیده بودم، بر خوان تو نشاندی، ابتدا می‌ترسیدم که مرا بگیری به عطای خویش، اکنون می‌ترسم که بفریبی به عطای خویش.الهی! به اولم نواختی به آخرم بازپس‌انداختی،الهی! علمی را که خود افراشتی نگون سار مکن، چون در آخر عفو خواهی کرد، در اول شرمسار مکن، تنی ندارم که بار خدمت بردارد، دستی ندارم که تخم دولت بکارد، چشمی دارم که هرزمان فتنه آرد.الهی! ما را پیراستی چنان که خواستی. الهی! نه خرسندم نه صبور. الهی! نه رنجورم نه مهجور.الهی! تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.الهی! اگر ترا بایستی، بنده چنان زیستی که شایستی. کریما! هرکه را خواهی که برافتد او را رها کنی تا با دوستان تو در افتد. الهی! این چه فضل است که با دوستان خود کرده‌ای که هرکه ایشانرا شناخت ترا یافت و هرکه ترا یافت ایشان را شناخت.الهی! تو آئینی و دوستان آینه آئین، آئین را در آئینه نتوان دید.الهی! چون با تو به تو امانم،همانا دان که نومسلمانم.الهی! اگر عبدالله را نمی‌نگری خود را می نگر، آبروی عبدالله را پیش دشمن مبر، امانت عرضه کردی، بگریخت کوه، چون است که امانت بهره‌ی من و تجلی بهره‌ی کوه؟الهی! عیب و آزار من مجوی که آب کرم باز ایستد از جوی، قصه‌ی دوستان دراز است زیرا که معبود بی نیاز است.الهی! فاسقان زشتند، زاهدان مزدور بهشتند، ای منعم و توّاب و ای آفریننده‌ی خلقان از آتش و آب، فریادرس از ذلّ حجاب و فتنه‌ی اسباب شوریده و دل خراب.الهی! بر رخ از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و روی از شرم گناه زرد داریم، اگر بر گناه مصرّیم، بر یگانگی مقرّیم.الهی! در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.الهی! به لطف ما را دستگیر و پای دار که دل در قرب کرم است و جان در انتظار و در پیش حجاب بسیار.الهی! حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار. برحمتک یا عزیز یا غفّار.
مناجات نامه - خواجه عبدالله انصاری

من مستم و مستان سخن راست بگويند

جز بي خبري در همه عالم خبري نيست
فرياد مكن داد مزن دادگري نيست
صد شكر كه جستم گذر بي خبري را
يعني شدم آگاه كه اينجا خبري نيست
از بي هنران اين هنر طرفه بيا موز
بيدردشو اي جان غم و حسرت هنري نيست
گر مهرو وفا نيست در اين دايره مخروش
ميسازبه خرمهره كه درو گهري نيست
چون مست شوم هر دوجهانم به سبويي
جمشيد هم اينجا به جز از رهگذري نيست
بر پاره گليم من درويش بيارام
كاين عيش سزاواربه هر تاجوري نيستا
ين كنج قفس كشت مرا با كه توان گفت
در فصل گلم آرزوي بال وپري نيست
آيا پس اين پرده بود بازي ديگر؟
يا چون گذري شام عدم را سحري نيست؟
بودا به جز از خون جگر دربدري نيست
عيسي به جز از ساده دل بي پدري نيست
من مستم ومستان سخن راست بگويند
امروزطرب كن كه ز فردا اثري نيست
افسانه دراز است سر زلف بتي گير
كاين عمرعمادابجزازشوروشري نيست
حق است به يا دتو كنون جام بگيرند
كه امروززتو عاشق شوريده تری نيست

عشق اتش بود و خانه خرابي دارد

پيش ما سوختگان، مسجد و ميخانه يكی است
حرم و دير يكی، سبحه و پيمانه يكی است
اين همه جنگ و جدل حاصل كوته‌نظری است
گر نظر پاك كنی، كعبه و بتخانه يكی است
هر كسي قصه شوقش به زبانی گويد
چون نكو می‌نگرم، حاصل افسانه يكی است
اين همه قصه ز سودای گرفتاران است
ورنه از روز ازل، دام يكی، دانه يكی است
ره هركس به فسونی زده آن شوخ ار نه
گريه نيمه شب و خنده مستانه يكی است
گر ز من پرسي از آن راز كه من مي دانم
آشنا بر در اين خانه و بيگانه يكی است
عشق ، آتش بود و خانه خرابي دارد
پيش آتش ، دل شمع و پر پروانه يكی است
هر كسي قصه شوقش به زباني گويد
چون نكو مي نگرم حاصل افسانه يكي است
هيچ غم نيست كه نسبت به جنونم دادند
بحر اين يك دو نفس عاقل و ديوانه يكي است
گر به صحراي جنونت ببرد عشق عماد
بي وفايي و وفاداري جانانه يكي است

درس عشق

دل ما به دور رويت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پايبند است و چو لاله داغ دارد

سر ما فرونيايد به کمان ابروی کس
که درون گوشه گيران ز جهان فراغ دارد

ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سياه کم بها بين که چه در دماغ دارد

به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله
به نديم شاه ماند که به کف اياغ دارد

شب ظلمت و بيابان به کجا توان رسيدن
مگر آن که شمع رويت به رهم چراغ دارد

من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرييم
که بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد

سزدم چو ابر بهمن که بر اين چمن بگريم
طرب آشيان بلبل بنگر که زاغ دارد

سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد

حمله قلبي

يكي از دوستان ارجمند چون ميداند كه من از قلب خويش در عزابم و هراز چندگاهي ميطبد پاور پوينتي را در ارتباط با حمله قلبي برايم فرستاده كه بسيار سپاسگزارم

دوستي

يكي از دوستان عزيزم به بنده مهر نموده و متن زير را از طريق ايميل فرستاده و امر كرده انرا نشر دهم بر ديده منت
یكي بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.
روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد
بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد
روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد
پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود
پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است.
دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند»
اين هفته ، هفته دوستيابي ملي است، به دوستانتان نشان دهيد چقدر براي آنها ارزش قائل هستيد.
يك نسخه از اين نوشته را براي هركسي كه او را بعنوان دوست مي شناسيد بفرستيد، حتي اگر آنها را براي دوستي كه خودش اين متن را براي شما فرستاده است، بفرستيد. اگر مجدداً اين متن به خودتان بازگشت ، بمعناي آن است كه شما در يك دايره اي از دوستان خوب قرار گرفته ايد....
شما دوست من هستيد و من به شما افتخار مي كنم.

لطفاً اگر من در گذشته در ديوار شما حفره اي ايجاد كرده ام مرا ببخشيد

پنجشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۸

دندان

من و دندان يادم نيست اولين دنداني كه كشيدم كي و كجا بوده ولي يادم مانده كه در سالهاي دهه چهل در شهر ما دندانپزشكي خانم بود كه كارهاي دندانپزشكي مردم شهر را انجام ميداد و من در كودكي يكي دو بار با افرادي پيشش رفته بودم در بچگي كه دندانهاي شيري را كه لق ميشد اكثرا در خانه با پيچيدن نخ به دورش ميكشيدند بيرون و اندكي خون مي امد و تمام ميشد از اين مهمتر را در مطب دندانپزشكان تجربي انجام ميدادند افرادي كه ارثي اين كار را ياد گرفته بودند و من دو دوست دارم كه پدرانشان دندانپزشك تجربي بودند و اين افراد دندان هاي مسئله دار را هيچ موقع بعد از ظهر نميكشيدند چون احتمال ميدادند كه اگر خونريزي كند مسئله ايجاد ميشود . گاهي هم بي احتياطي ميكردند و كشيدن دندانهاي اسيا و عقل را كه مشكلتر است بعد از ظهر انجام ميدادند و انوقت اگر خونريزي يا چرك ميكرد مريض با مشكل مواجه ميشد . بطور كلي دندانپزشكان تجربي براي درست كردن دندانهاي مصنوعي پيش بيني شده اند و دكتران دندانپزشك براي طبابت . يكروز يكي از اقوام را پيش يك دندانپزشك خانم بردم براي كشيدن دندان عقل قسمتي را دراورد و قسمتي ماند گفت انرا ببر بهداري تا با دستگاه مخصوص ريشه انرا دراورند به بهداري مراجعه كرديم دراوردند ولي گفتند دستگاه نميخواسته و فقط زور ميخواسته كه ان خانم نداشته و چه ميكشند اين مريضها از بي زوري و بيسوادي و بي...... بعضي دكتران . من ديدم كه در روستا با گاز قند شكن دندان كه وسيله ايست شبيه انبردست دراورده اند . يكهفته اي بود كه دندانپزشكي خانم به درمانگاه شهر امده بود يك روز يكي از اشنايان را دم در درمانگاه ديدم گفتم كجا ميروي گفت ميروم با اين دندانپزشك صحبت كنم و از او براي خودم خواستگاري كنم رفت خواستگاري كرده بود و حالا سالهاست خوش و خرم با هم زندگي ميكنند .يكي از اتفاقاتي كه گاهي مي افتد كشيدن اشتباهي يك دندان بجاي دندان ديگر است .بهانه نوشتن اين مطلب اين شد كه هفته گذشته يكي از دندانهايم را عصب كشي كردم به مبلغ يكميليون و نهصد هزار ريال .

شهراشوب

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سايه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

غبار خط بپوشانيد خورشيد رخش يا رب
بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که اين دريا چه موج خون فشان دارد

ز چشمت جان نشايد برد کز هر سو که می‌بينم
کمين از گوشه‌ای کرده‌ست و تير اندر کمان دارد

چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق
به غماز صبا گويد که راز ما نهان دارد

بيفشان جرعه‌ای بر خاک و حال اهل دل بشنو
که از جمشيد و کيخسرو فراوان داستان دارد

چو در رويت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نيست گر حسن جهان دارد

خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با ديگری خورده‌ست و با من سر گران دارد

به فتراک ار همی‌بندی خدا را زود صيدم کن
که آفت‌هاست در تاخير و طالب را زيان دارد

ز سروقد دلجويت مکن محروم چشمم را
بدين سرچشمه‌اش بنشان که خوش آبی روان دارد

ز خوف هجرم ايمن کن اگر اميد آن داری
که از چشم بدانديشان خدايت در امان دارد

چه عذر بخت خود گويم که آن عيار شهرآشوب
به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد

سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۸

دوست غافل

در باره ان دوست غافل
پريروز دوستي را ديدم غافل ناراحت بود كه چند سال قبل در اثر حادثه اي كه برايش پيش امده بود اندامي از بدنش نيمه فلج بود و گله ميكرد البته وضعيت ناراحت كننده است ولي برايش گفتم كه غافل مباش و خدا را شكر كن كه وضعيت بدتر هم وجود دارد او گفت نه از اين بدتر نميشود برايش توضيح دادم كه بسيار موارد بدتر وجود دارد كه من خودم ديده ام از جواني كه در بيمارستان شهداي تبريز زخم بستر داشت و زخمش به اندازه اي بزرگ بود كه دو انگشت داخل ان ميشد و وقتي پانسمانش ميكردند دادش به هوا ميرفت و باز خدارا شكر ميكرد از دختر جوان و زيبايي برايش گفتم كه ميشناسم كه از سال 62 تاكنون فلج است و فقط اختيار حركت سر گردن و مقداري هم دو دست را دارد . از شاعر تواناي مهابادي كه ديوان دارد و در دانشگاه ازاد درس ميخواند ولي از دوچشم نابيناست و در اشعارش چه تعابير زيبايي دارد از چيزهايي كه خودش انها را نديده است از شاعر مرحوم ملا غفور دباغي كه نابينا بود و ديوان اشعار دارد . از شاعر جهاني احمد شاملو كه يكپايش را قطع كردند . در هر صورت بايد خداوند بزرگ و بلند مرتبه را بخاطر تك تك سلولهايي كه به ما عطا فرموده شكر كرد من ميدانم كه هر يك از اندامها چه كارخانه عظيميست .

درباره الي

در باره الي
درباره الي به كسر الف نام فيلمي است كه چند مدت پيش در سينماي شهر انرا نمايش ميدادند و نرفتم ولي ديروز دوعدد سي دي انرا با كيفيت عالي كه اصل بود و كپي غير مجار نبود و روي ان مبلغ يكهزار و پانصد تومان نوشته شده بود و وقتي قيمت را پرسيدم فروشنده گفت هزلر و پانصد تومان ولي وقتي دوهزار توماني دادم فيلم را داد و يكهزار تومان پس داد و من كيج شدم و گفتم نميدانم من چند دادم و شما چند پس داديد در جواب گفت چون ما نمايندگي هستيم ارزان ميفروشيم به قيمت هزار تومان و من گيج شدم ما براي دو عدد سي دي فيلم قيمت واحد و مشخص نداريم و زمينه دروغ را براي فروشنده غير نمايندگي شايد فراهم كنيم اخر اين چه كاريست وقتي قرار است به مبلغ هزار تومان فروخته شود چرا روي ان 500 تومان بيشتر نوشته ميشود و فروشنده هم قيمت انرا 1500 تومان ميگويد ولي هزارتومان حساب ميكند من كه گيج شده بودم فيلم را گرفته و به خانه رفته و شب نگاه كردم اين جمله را يكي از بازيگران فيلم به ديگري گفت يك پايان تلخ بهتر از يك تلخي بي پايان است . جمله قشنگيست فيلم فيلم خوبي است برنده چندين جايزه شده است از داخل و خارج . به ديدنش مي ارزد فيلميست خانوادگي مدتي ادم را به فكر وا ميدارد پيشنهاد ميكنم شما هم ببينيد ديشب بعد از ديدن اين فيلم دوباره و شايد چند باره فيلم سينما پاراديزو را ديدم موزيك متن بسيار زيبايي دارد كه انرا برروي زنگ تلفن همراهم هم گذاشته ام به اين خاطر بود كه تلفنهاي زيادي كه در فاصله سه ساعت تماشاي اين فيلم به موبايل من شد همه را بي پاسخ گذاشتم چون جواب ندادن به تلفن باعث ميشود كه موزيك زنگ تلفن را بهتر و بيشتر بشنوي و اين لذت بخشتر از شنيدن صداي تلفن كننده اي است كه با ديدن شماره اش انرا ميشناسي اين تكنيك هم عجب چيزخوبيست به ادم ازادي ميدهد شما ازادي به تلفن جواب بدهي يا ندهي شما مختاري انتخاب كني به تلفن چه كسي جواب بدهي يا ندهي . و اين ازادي و اختيار بسيار چيز خوبيست يكي از هنرپيشه هاي فيلم گل شيفته فراهانيست گل شيفته را بعد از فيلم ميم مثل مادر فقط در فيلم بهمن قبادي ديده بودم كه در مورد خواننده تواناي كورد حسن زيرك بود و جوايز زيادي را در جشنواره هاي خارجي ربود ان صحنه اي كه در ميان برفهاي كوردستان ميدود يادم نرفته است در اين فيلم درباره الي هم بازي خوبي داشت موزيك تيتراژ پاياني اين فيلم قطعه اي از SONG FOR ELI است كه ارزش دارد اين قطعه را پيداكرد وروي زنگ موبايل گذاشت البته ماههاي بعد چون موزيك سينما پاراديزو براي مدتها ادم را مجذوب ميكند مثل موزيك فيلم Z ميماند و يا موزيك سريال ارتش سري كه سالها قبل از TV پخش ميشد بطوركلي موزيك فيلمهايي كه انسان ان فيلمها را ديده باشد بيشتر ميچسبد و تاثير گذارست در هر حال نميتوان انكار كرد كه موسيقي غذاي روح است

جمعه، آذر ۱۳، ۱۳۸۸

شعبده باز

امروز جمعه است و من سركار نرفته ام از شبكه سوم سيما فيلم بسيار خوبي به نام شعبده باز پخش شد عالي بود بدون سانسور و كامل تلويزيون اگر بخواهد ميتواند در اين روزهاي سرد مردم را در خانه هايشان نگهدارد در هر حال فيلمي بود كه به ديدنش مي ارزيد

بهلول و خليفه

بهلول و طعام خلیفه
آورده اند که هارون الرشید خوان طعامی براي بهلول فرستاد . خادم خلیفه طعام را نزد بهلول آورد و پیش اوگذاشت و گفت این طعام مخصوص خلیفه است و براي تو فرستاده است تا بخوري . بهلول طعام را پیش سگی که در آن خرابه بود گذاشت . خادم بانگ به او زد که چرا طعا م خلیفه را پیش سگ گذاردي ؟بهلول گفت : دم مزن اگر سگ بشنود این طعام از آن خلیفه است او هم نخواهد خورد .

بابا گوريو و حديث بي وفايي ها

بابا گوريو حديث بي وفايي ها

كتاب باباگوريو را اينهفته خواندم يكي از كتابهاي انوره دو بالزاك نويسنده نامدار فرانسوي كه در فاصله سالهاي 1799 تا 1850 در اين دنيايي كه ماهستيم بوده است و حالا نيست راستي ميدانيد دنيا محل گذر است باور كنيد اين مرگ لامصب مثل كنه به ماچسبيده است اصلا ما را ول نميكند پيش از انكه فكر كني اتفاق مي افتد چه افرادي قبلا در اين دنيا بوده اند و حالا نيستند ما هم حالا هستيم و فرداي نزديك نيستيم انوقت جاهلاني سر هيچ و پوچ اين فرصت حياط را بر ما تنگ ميكنند تفو بر جهالت در هر صورت بالزاك از نويسندگان فرانسوي است كه در رشته حقوق درس خوانده و كتابهاي ديگري هم دارد مانند چرم ساغري و زن سي ساله اين نويسنده در اثار خود جوامع اشرافي انروز فرانسه را بخوبي تشريح كرده ايت از رسوايي محافل اشرافي تا عشقهاي پنهاني در خانواده هاي متشخص در داستانهايش تعدد شخصيت فراوان است در كتاب بابا گوريو با پيرمردي به نام بابا گوريو و دودخترش زندگي ميكنيم من شخصيت بابا گوريو و سرنوشت او را قبلا هم در مهاباد شاهد بوده ام مردي بود كه در يكي از نقاط پرتردد شهر قهوه خانه اي داشت در دهه چهل و پنجاه . قهوه خانه او محل تجمع افراد متشخص مهاباد بود و هر كسي به انجا نميرفت تابستانها هم چاي البالو ميفروخت در زمانهاي گذشته مردم بيشتر در قهوه خانه ها ميگذراندند چاي قليان اين اواخر دومينه و تخته نرد هم باب شده است در هر صورت اين مرد قهوه چي كه بسيار مرد اداب دان و متشخصي بود همان اشتباهي را كرد كه بابا گوريو كرد ثروتش را مابين ورثه در زمان حيلتش تقسيم كرد و اخرش هم به همان سرنوشتي دچار شد كه بابا گوريو دچار شد . بابا گوريو در فرازي از داستان ميگوين دخترانم قبل از اينكه ثروتم را به نامشان بكنم خيلي هوايم را داشتند اين واقعيتي است . دنيا خيلي بي وفاست خانواده اي را ميشناسم كه سرپرست خانواده تا در قيد حيات بود ميدويد از صبح تا شام . در اثر فشار كاري قلبش ايستاد و حالا زنش مانند شاه زادگان پولهاي او را خرج ميكند و شايد هم به جهالت شوهر مرحومش در دل ميخندد . همكلاسي داشتم بسيار خوش تيپ و درس خوان در سالهاي 50 تا 54 در كنكور در رشته ديگري قبول شد بعد از فارغ التحصيلي با خانمي ازدواج كرد دو سه سال بعد از ازدواج ان مرد يكي از اين بيماريهاي عصبي مزمن را گرفت زنش خيلي راحت از او جداشد وازدواج مجدد كرد و مرد را با دوتا دخترش تنها گذاشت دخترانش حالا بزرگ شده اند و بيش از بيست سال سن دارند خدا عمرشان بدهد به پدرشان ميرسند و او را به بيرون براي گردش مي اورند البته بعدها اين مرد مريض با زن نجيبي ازدواج كرد . مردي را ميشناسم كه در راه بازگشت از تهران به شهرستان براي شركت در عروسي فاميل خانمش و به دستور خانمش عليرغم خستگي كاري بلافاصله بعد از بازگشت از سر كار در تهران با ماشين شخصي حركت كرده ودر را تصادف كرده و سالهاست در روي صندلي چرخدار است و زنش هم كه شوهرش بخاطر شركت در مراسم عروسي فاميل او اين بلا بسرش امده بود بعد از مدتي در مراسم عروسي خودش شركت كرد چون از شوهرش روي صندلي چرخدار خسته شده بود . مردي را نيز ميشناسم كه بيش از ده سال به زن عليلي در بستر بيماري خدمت كرد . دختري را ميشناسم كه زيبا بود خيلي زيبا و معصوم بعد از ازدواج با مردي كه از او يك بچه هم داشت در اثر جهالت برادرش در حادثه رانندگي فلج شد و بچه اش را هم از دست داد و شوهرش هم او را تنها گذاشت و با زن ديگري ازدواج كرد و اين دختر هنوز هم تنهاست در بستر . و دلش را بصداي پسري خوش كرده كه هر ده سال يكبار با حايل ديوار به او سر ميزند و حالي ميپرسد و تا ده سال ديگر ميرود اندو بر هم در زمانهاي دور عاشق بودند ولي ان پسر جا زد و درس خواند و ان دختر برايش نوشت كه برگرد دارند من را ميدهند و ان پسر نفهميد و درس خواند و وقتي برگشت روزهاي اخر رفتن دختر بود بازهم پسر نفهميد ودرس خواند نفهميد و بازهم درس خواند دختر را داشتند ميبردند بازهم او درس خواند . دختر رفت و او همچنان درس خواند با تولد پسري بعد از زايمان دختر ان پسر به او سرزد و عيادت زايمان رفت و بعد برگشت و درس خواند ان دختر در راه بازگشت از خانه ان پسر فلج شد و پسرش را از دست داد و يكي از برادرانش . و تازه انوقت بود كه ان پسر درس نخواند و گريست ولي چه فايده حتي روي تسليت گفتن نداشت و چه تسليتي به كي تسليت بگويد به بي عرضگي خودش . يا به تقدير سياه . يا به جهالت . زمان گريستن ان پسر در تقويم 1362 هجري شمسي بود . پسري را ميشناسم كه عاشقش كردند بر دختري كه چند سالي از او بزرگتر بود و ان دختر مسن و نازيبا بود بطوريكه خودش هم بعد از اينكه مدتي باورش شد كه راست است و خوش خوشانش شده بود بعد باورش شد كه قضيه بازيست و ماجرايش به خاطره پيوست پسري را ميشناسم كه عاشقش كردند بر دختري كه دو سه سالي از او بزرگتر بود ولي داراتر و متشخص تر زمان وصال اجتماعي و متمدنانه نفسي از بالا امدن ايستاد و زمان انعقاد قرار داد اجتماعي به تعويق اوفتاد و مرور زمان يكي از خفتگان را بيدار كرد و پا پس كشيد اين ماجرا مربوط به سال هايي مابين 55 تا 60 است پسري را ميشناسم كه دلباخته دختري سنگين وزنتر از خودش شد و در سال 1355 همراه با انتقال محل زندگي قلبش را هم برداشت و باخود برد . پسري را ميشناسم كه عاشق شد بر يكي كه در بند بود انكس بند را از اولي گسست و بي وفايي كرد و به ديگري بست و همچنان بسته است . پسري را ميشناسم كه مدتها كاغذ نامه اش را در جيب پيراهنش نگه داشت تا به مخاطب بدهد نامه عرق كرد و چروكيده و وقتي بطرف دلدار رها شد نگرفت و در هوا ماند و بعد از گذر او از خاك برداشته شد . زني را ميشناسم كه چون مردش به مخدرات دل بست از او دل كند و سر خود گرفت و به ان ور ابها رفت و ماند . . يكي را ميشناختم كه عاشق شد بر يكي بس زيبا و سپس كفران نعمت كرد ودر اين كفران فنا شد و محبوبش در خانه فرد قراردادي دوم دوام نياورد و جداشده است كسي را ميشناسم كه زمين و زمان را بهم زد تا به وصالي برسد و رسيد و سپس زمين و زمان را بهم زد تا به فراقي برسد ورسيد و بازهم وصالي ديگر و حالا اگرچه زمين و زمان را بهم ميزند تا تنها شود ولي نميتواند كليه افرادي كه قدر انتخاب اول را ندانسته اند پشيمان شده اند . در هر حال دنيا پر از وفاداريها و بي وفاييهاست اگر خوش بين باشيم وفاداريها را بيشتر ميبينيم و گرنه بي وفايي ها را

پنجشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۸

بهداشت مواد غذايي در قديم دنباله

ابن اخوه مينويسد كه فروشندگان سركه نبايدداخل آن آب بريزند وهنگاميكه بازار روغن زيتون رواج دارد فروشندگان نبايداين روغن را با روغن كاجيره مخلوط كنند سپس راه تشخيص سركه خالص وروغن زيتون خالص را نشان مي دهد در مورد انواع ترشيها نيز معتقد است كه محتسب مكلف است انواع آن را بازرسي كند اگر ترشي كاملا نرسيده , به ان سركه خوب اضافه كنند وهرگاه متغير وفاسد است , فرمان دهد كه به مزبله ها اندازند .همچنين پنيرها , چربيها و روغنهاي فاسد را بايد بدور افكند .

رباعي

چون چرخ بکام يک خردمند نگشت خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت
چون بايد مرد و آرزوها همه هشت چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت

ميوه رسيده

دامن کشان همی‌شد در شرب زرکشيده
صد ماه رو ز رشکش جيب قصب دريده

از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی
چون قطره‌های شبنم بر برگ گل چکيده

لفظی فصيح شيرين قدی بلند چابک
رويی لطيف زيبا چشمی خوش کشيده

ياقوت جان فزايش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروريده

آن لعل دلکشش بين وان خنده دل آشوب
وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده

آن آهوی سيه چشم از دام ما برون شد
ياران چه چاره سازم با اين دل رميده

زنهار تا توانی اهل نظر ميازار
دنيا وفا ندارد ای نور هر دو ديده

تا کی کشم عتيبت از چشم دلفريبت
روزی کرشمه‌ای کن ای يار برگزيده

گر خاطر شريفت رنجيده شد ز حافظ
بازآ که توبه کرديم از گفته و شنيده

بس شکر بازگويم در بندگی خواجه
گر اوفتد به دستم آن ميوه رسيده

جاه و جلال دنيا

آورده اند که روزي هارون الرشید از راهی می گذشت . بهلول رادید که چوبی سوار شده و با کودکان می دود . هارون او را صدا زد . بهلول پیش رفت و گفت چه حاجت داري ؟هارون گفت مرا پندي ده . بهلول گفت :به بصره هاي خلفاي ماضیه و قبرهاي ایشان از روي دیده بصیرت نگاه کن و این خود موعظه و پند عظیم است و به دیده تحقیق میدانی آنها مدتی با ناز و نعمت و عیش و عشرت در این قصرها به سر بردند والآن همه آنها در آغوش خاك تیره در مجاورت مار و مور به سر می برند و با هزاران افسوس و حسرت از اعمال بد خودشان پشیمان هستند ولی چاره ندارند . بدان که ما هم به سرنوشت آنها عنقریب خواهیم رسید .
هارون از پند بهلول بر خود لرزید و باز سوال نمود چه کنم که خدا از من راضی باشد . بهلول گفت :عملی انجام ده که خلق خدا از تو راضی باشند . گفت : چه کنم که خلق خدا راضی باشند :گفت : عدل و انصاف را پیشه ک ن و آنچه به خود روا نداري به دیگري روا مدار و عرض و ناله مظلوم را با بردباري بشنو و با فضیلت جواب ده و با دقت رسیدگی کن و با عدالت تصمیم بگیر و حکم کن .
هارون گفت : احسنت بر تو باد اي بهلول پندي نیکو دادي . امر می کنم قرض تو را بدهند . بهلول گفت حاشا کز دین به دین ادا نمی شود و آنچه فی الحال در دست توست مال مردم است به ایشان بازده .هارون گفت حاجتی دیگر از من طلب کن . بهلول گفت : حاجت من همین است که به نصایح من عمل کنی ، ولی افسوس که جاه و جلال دنیا چنان قلب تو را سخت نموده که زره نصایح من در تو تاثیر نمی
کند و بعد چوب خود را به حرکت درآورد و گفت :دور شوید که اسب من لگد می زند . این را بگفت و برچوب خود سوار و فرار نمود