شنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۹

تسويه حساب فيلم

ديروز از پخش سريالها و فيلمهاي تلويزيوني فرار كرده به يكي از سينماهاي شهر كه فيلتسويه حساب از تهمينه ميلاني را بر اكران داشت پناه بردم بليط سينما 1800 تومان است يك اسكناس دوهزار توماني به مردي كه در گيشه بليط فروشي نشسته بود دادم يك قطعه بليط با دو تكه اسكناس كه اگر انها را با چسب نواري به هم نزديك ميكردي يك اسكناس دويست توماني از ان درست ميشد دريافت كردم به و اعتراض كردم ناراحت شد داخل دخلش اسكناسهاي دويست توماني ديگر هم بود يكي از انها را كه كاملا نو بود در جواب اعتراضم به من داد كاش روزي فروشندگان طرز برخورد با مشتريان را ياد ميگرفتند بيخود نيست كه يك سال قبل از برپايي المپيك در چين رانندگان تاكسي را براي برخورد و خدمات رساني درست با توريستها اموزش داده اند قيافه بسيار اخمو و طلبكارانه متصدي پذيرش يكي از هتلهاي ميدان توپخانه را در سالهاي دهه پنجاه در تهران يادم نميرود . در هر صورت بعد از گذشت ده دقيقه اي كه با پوستر فيلمها در سالن انتظار نگاه كردم ندايي امد كه فيلم شروع ميشود وارد سالن سينما شدم در صندليهاي جلو يك نفر نشسته بود روي صندلي كاملا دراز كشيده و پاهايش را روي صندلي جلو گذاشته بود كس ديگري در سالن نبود من بودم ان يكنفر و فرد چراغ قوه بدست . در كل سينما جمعا 6 نفر بودند .من – ساندويج فروش – بليط فروش – اپاراتچي – چراغ قوه بدست و انمردي كه در رديف جلو نشسته بود تبليغات شروع شد بعد از 5 دقيقه فيلم شروع شد ناگهان يك نفر به تماشاگران اضافه شد خانمي بود كه در انسر سالن نشست و بلافاصله موبايلش را دراورد و شروع به صحبت كرد بعد از چند دقيقه تماشا گر ديگري كه مرد بود و يكراست رفت پيش ان خانم نشست وارد شد و شروع به گفتگو با صداي بلند كردند تا اخر فيلم بغير از اتفاقاتي كه بر پرده بود دو اتفاق ديگر هم افتاد اول ورود يك نفر تماشاگر ديگر و سپس خروج ان زن و مرد بفاصله ده دقيقه از همديگر قبل از پايان فيلم از سالن . وقتي فيلم تمام شد و من ميخواستم از سينما خارج شوم دو سه نفر در سالن بودند انمردي كه پاهايش را همچنان روي صندلي جلو گذاشته بود – انمردي كه وسط فيلم وارد شد و انمردي كه تماشاگران را با چراغ قوه راهنمايي ميكرد . فيلم خوبي بود در باره مشكلاتي كه طبقه نسوان در جامعه امروز ما دارند فيلم در زندان و خارج زندان ساخته شده بود فيلم قابل تامليست حيف است فروش سي دي ان با مبلغ ناچيز زحمات كارگردان انرا هدر دهد در جلو گيشه بليط فروشي نوشته شده بود تماشاي اين فيلم براي افراد كمتر از 13 سال توصيه نميشود تعجب كردم . اگر منظور انكلاميست كه مهناز افشار در رابطه با ناپدريش نگفت و لي قابل در ك بود و تصور نميكنم فرد كمتر از 13 سال انرا درك و تصور كند . سالن سينما سرد بود ولي مضاميني كه كارگردان بر پرده سينما از جامعه گرفته بود حس گرمي را به تماشاگر ميداد طبيعيست اگر سانسور نبود فيلم بسيار بهتري ساخته ميشد . بازي اكبر عبدي و سياوش تهمورث مثل هميشه نشان از تجربيات تاتري انها داشت كاهش كسي در فكر حل اندكي از مشكلات فرهنگي و اجتماعي زنان بود نه مثل ان حاج اقايي كه منباب امر به معروف و نهي از منكر ان خانم را سوار ماشينش كرده بود و بعد از رد و بدل كردن چند جمله واداد و زن را به كثيفترين كار ممكن ادرس داد . سلامت باشيد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند