سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۸

دوست غافل

در باره ان دوست غافل
پريروز دوستي را ديدم غافل ناراحت بود كه چند سال قبل در اثر حادثه اي كه برايش پيش امده بود اندامي از بدنش نيمه فلج بود و گله ميكرد البته وضعيت ناراحت كننده است ولي برايش گفتم كه غافل مباش و خدا را شكر كن كه وضعيت بدتر هم وجود دارد او گفت نه از اين بدتر نميشود برايش توضيح دادم كه بسيار موارد بدتر وجود دارد كه من خودم ديده ام از جواني كه در بيمارستان شهداي تبريز زخم بستر داشت و زخمش به اندازه اي بزرگ بود كه دو انگشت داخل ان ميشد و وقتي پانسمانش ميكردند دادش به هوا ميرفت و باز خدارا شكر ميكرد از دختر جوان و زيبايي برايش گفتم كه ميشناسم كه از سال 62 تاكنون فلج است و فقط اختيار حركت سر گردن و مقداري هم دو دست را دارد . از شاعر تواناي مهابادي كه ديوان دارد و در دانشگاه ازاد درس ميخواند ولي از دوچشم نابيناست و در اشعارش چه تعابير زيبايي دارد از چيزهايي كه خودش انها را نديده است از شاعر مرحوم ملا غفور دباغي كه نابينا بود و ديوان اشعار دارد . از شاعر جهاني احمد شاملو كه يكپايش را قطع كردند . در هر صورت بايد خداوند بزرگ و بلند مرتبه را بخاطر تك تك سلولهايي كه به ما عطا فرموده شكر كرد من ميدانم كه هر يك از اندامها چه كارخانه عظيميست .

۱ نظر:

  1. بسيار عالي بود دكترجان من كه تحت تاثير قرار گرفتم ولي واقعا سلامتي جسم و روان ارزشمندترين نعمتي است كه خداوند به آفريده هايش ميدهد.الحمدلله....

    پاسخحذف

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند