پنجشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۸

عيد فطر

آمد رمضان و عید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
آمد رمضان به خدمت دل
در روزه اگر پدید شد رنج
کردیم ز روزه جان و دل پاك
روزه به زبان حال گوید
چون هست صلاح دین در این جمع
رمضان در ديوان حافظ

ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد
از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد

زان باده که در ميکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش


زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بياور جامی

روزه هر چند که مهمان عزيز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
روزه در ديوان شمس
در هوایت بی قرارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
جان و دل از عاشقان می خواستند
تا نیابم آن چه در مغز منست
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
می زنی تو زخمه و بر می رود
ساقیی کردي بشر را چل صبوح
اي مهار عاشقان در دست تو
می کشم مستانه بارت بی خبر
تا بنگشایی به قندت روزه ام
چون ز خوان فضل روزه بشکنم
تبريك عيد سعيد فطر از ديوان شمس تبريزي
مبارکی که بود در همه عروسی ها
مبارکی شب قدر و ماه روزه و عید
مبارکی ملاقات یوسف و یعقوب
مبارکی دگر کان به گفت درناید
به همدمی و خوشی همچو شیر باد و عسل
مبارکی تبارك ندیم و ساقی باد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند