جمعه، مهر ۰۳، ۱۳۸۸

خاطرات سربازي2

افسرنگهبان بودم - باران شديدي ميباريد از ان بارانهاي مشهور منطقه گرگان سرگروهبان مرا در حوالي محل خدمت پيداكرده و اظهار داشت كه چندين ماشين امده اند با شيشه هاي تار و مدل بالا بايد افراد مهمي باشند بفوريت به محل پست رفتيم در زير باران فردي از يكي از ماشينها كه تعدادشان حدود ده دستگاه بود پياده وگفت اقاي دكتر غ وزير محترم ... كه براي بازديد از حوزه خود امده اند ميخواهند تاسيسات شما را هم بازديد كنند گفتم اگر نامه معرفي دارند با تمام وجود در خدمتيم و يا خودشان حالا از مقام مافوق بنده اجازه بگيرند مقام مافوق در تهران بود و بازديد عملي نشد موضوع به تهران اطلاع داده بودند رئيس من از من دفاع كرده بود و چيزي هم نشد و به خير و خوشي گذشت هر موقع قيافه اين وزير سابق را در تلويزيون ميبينم اين خاطره زنده ميشود چه ايامي خوبي بود سالهاي 61 تا 63 در گرگان - اق قلا - انبارالوم - مزرعه نمونه - واحد بهداشت - واحد مرغداريها
روز جمعه ساعت حوالي 9 جديد بامداد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند