پنجشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۹

من و بهداشت

با اجازه ! ببخشيد !!
يكبار به ضرورتي ميبايست هر روز يك ليوان شير بخورم از بقالي محله كه حالا اسمش سوپر ماركت شده حالا همه بقاليها سوپرماركت شده اند . سه عدد شير سه گوش خريدم از ان شيرهايي كه ميگويند استرليزه است . به خانه بردم . يك عدد را در قابلمه تخليه كردم تا بجوشد جوشيد و بريد . تعجب نكردم به ريئس بهداري شهر زنگ زدم و دوعدد شير باقي مانده را برايشان فرستادم كه فرموده بودند به استان ميفرستم تا ازمايش شود فرستاده بود چون بعد از حدود يك هفته نامه اي برايم امد به اين متن كه فلاني نمونه هاي شير ارسالي در ازمايشگاه استان ازمايش سالم بود لطفا مبلغ .... ريال بابت هزينه انجام ازمايشات به حساب شماره .... واريز و فيش انرا ارسال نمايند . به ريئس بهداري زنگ زدم و گفتم كه من در واقع كار نمونه برداري را براي كارمندان شما انجام داده ام گفتند شما ببخشيد . گوشي را گذاشتم و بخشيدم .

سه روز پيش يك عدد پنير سفيد ايراني و يك عدد پنير خامه اي محصول پگاه اصفهان خريدم از يك سوپر ماركتي كه دو يخچال بزرگ خوب بزرگ دارد . پنير سفيد ايراني را باز كرده و خورديم جاي شما خالي . پنير خامه اي را بازكردم روي ان يك لايه كامل كپك سبز رنگ و زير ان پنير بود . به سوپر ماركت مراجعه و با احترام تقديم كردم و بلاعوض انرا نگرفتم ولي در پاسخ درخواست ايشان كه گفت ببخش گفتم بخشيدم .

سالهاي دور رب گوجه فرنگي را در منزل درست ميكردند چند ساليست كه از بيرون ميخريم مدتي پيش يك كارتن رب شيشه اي از بيرون خريدم يكي از شيشه ها را بازكردم يك لايه سبز ديدم كل كارتن را پس بردم فروشنده انها را پس گرفته و گفت ببخشيد بخشيدم .

مدتهابود مريضي را از شهرستان به مركز استان براي ويزيت دكتر مي اوردم و هر بار هم بيشتر از ويزيت دكتر به منشي پول ميدادم تا مارا تا اخر وقت در مطب نكارد اخرين بار كه مريض را بردم چون به مركز منتقل شده بودم و باكي از ماندن تا دير وقت نداشتم فقط ويزيت دكتر رادادم و ويزيت منشي را ندادم و گفتم ببخشيد . حالا نميدانم منشي بخشيده يا نه .
مدتي پيش در بيمارستان بستري بودم ميبايست امپولي را هر 6 ساعت يكبار وريدي پرستار تزريق كند يكبار با دوساعت تاخير امد . گفت ببخشيد بخشيدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند