شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۹

ستايش خداوند

در ستايش خداوند از سلامان و ابسال عبدالرحمن جامي


اي به يادت تازه جان عاشقان
زاب لطف تر زبان عاشقان
از تو بر عالم فتاده سايه اي
خوبرويان را شده سرمايه اي
عاشقان افتاده ان سايه اند
مانده در سودا از ان سرمايه اند
تا زليلي سر حسنش سر نزد
عشق او اتش به مجنون در نزد
تا لب شيرين نكردي چون شكر
آن دو عاشق را نشد خونين جگر
تا نشد عذرا زتو سيمين عذار
ديده ي وامق نشد سيماب بار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند