سه‌شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۸

بازنشستگي

بازنشستگي
چندروز پيش نميدانم از كجا سرماخورده بودم ايا از پالتوي سنگينم يا شال گردن ضخيمم در هر صورت يكروز را در سركار بادرد وتب و غرغره اب نمك در گلو تحمل كردم و روز ديگر از فرط ضعف نتوانستم به سر كار بروم و به بيمارستانها رفتم صبح ساعت هشت خوشبختانه بيمارستان خلوت بود و از همهمه و داد و فرياد و ناله و زجه بيماران بغير از يك مورد كه از درد كليه ميناليد خبري نبود بعد از انجام ويزيت و تزريق امپول حوالي ساعت نه بطرف منزل حركت كردم خيابانها خلوت تاكسيها و اتوبوسهاي شركت واحد نيمه خالي بود حس عجيبي داشتم از اين خلوتي لذت بردم يادم امد كه اين خلوتي هر روز نصيب بازنشسته هاي ادارات ميشود انها مجبور نيستند در ساعات شلوغ خيابان از منزل خارج شوند مجبور نيستند براي كوچكترين كار در ادارات مرخصي روزانه يا ساعتي بگيرند و وقتي نوبت كاريشان دير رسيد از تمام شدن مدت مرخصي ساعتي بخاطر تمام نشدن كارشان اضطراب داشته باشند مجبور نيستند رئيس داشته باشند فقط يك رئيس دارند انهم رئيس كانون بازنشستگان است كه سالي يكبار اورا ميبينند مجبور نيستند شبها زود از مهمانيها برگردند تا زود بخوابند تا زود فردا بيدار شوند و زود سركار بروند اينهمه زود زود اخرش معلوم نيست ما را به كجا ميبرد ما شاغلين در هرجايي عجله داريم خوشا به حال بازنشستگان خيلي راحت ميتوانند به عيادت مريضها بروند و در مجالس ترحيم و حتي در عروسيهاي شهر خود و شهرهاي ديگر با فراغ بال و عدم وجود دغدغه خاطر شركت كنند بازنشستگي زمان لازميست براي شارژ دوباره حيات براي شارژ دوباره صله رحم
براي DELET گلايه خواهران – برادران و اقوام كه چرا به انها سرنزده ايم .بازنشستگي فرصت نيكوييست كه ميتوان با اقوام بود و خوش گذراند واز مصاحبت انان لذت برد . ساعت خواب و بيداري كه جزو عمر انسان است دست خود انسان است . نه دست ادره فلان و سازمان بهمان . زمان بازنشستگي بموقع بربازنشستگاه گواراباد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند