یکشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۸

تعارفات معموله

تعارفات
يكي از سنتهاي مزاحم در پاره اي جوامع تعارفات است كه در جوامع پيشرفته و نيز در جوامع روستايي وجود ندارد مخصوص جوامع شهريست و اين عادت همسايه دروغ و دخلبازيست اندكي هم معجون عدم صداقت دارد در جوامع روستايي كه مردمان ساده و بي الايش باهم زندگي ميكنند و اهل حقه بازيهاي رايج پاره اي از شهرنشينان نميباشند تعارفات يا كم و يا وجود ندارد موارد زيادي را شخصا شاهد بوده ام كه مردي روستايي فرد يا افرادي را از ته دل براي صرف شام يا ناهار به منزل دعوت كرده و واقعا هم راست گفته است يكبار با دوستي در خيابان بودم يكي از فاميلهاي روستايي به ما ملحق شد بعد از كمي پياده روي ان دوستم در هنگام جداشدن براي شام تعارف كرد و گفت فلاني دعوت ميكنم براي شام به منزل ما بياييد او هم بلافاصله گفت بسيار خوب قبول كردم و خوشحالم كه چند ساعتي را در خدمت و با شما خواهم بود دوستم اندكي جا خورد بطرف منزلش حركت كرديم و شام مهمان انها بوديم لازم است به ياد بياورم كه ان فاميلم كه بلافاصله دعوت ان دوستم را قبول كرد ادم بسيار متموليست در روستا و احشام و باغات و زمينهاي زيادي هم دارد و كاملا دستش به دهانش ميرسد وضعيتش جوريست كه در تابستانها كه در روستاست اگر دفعتا يك ميني بوس مهمان هم دم درب خانه اش نزديكيهاي شام يا ناهار پياده شوند ككش هم نميگزد . وهستند افرادي كه تعارف كردن را با پيشوند نه و نفي اغاز ميكنند به اينصورت نميشود شام مهمان ما باشيد . نميشود در خدمت باشيم . و جملاتي از اين قبيل شنيده ام كه در جوامع پيشرفته هم از تعارف كردن خبري نيست و كسي از رد شدن از درب براي ورود يا خروج از اطاق واهمه ندارد تا ديگري را جلو بياندازد . گاهي در اتوبوس خط واحد طرف براي پرداخت كرايه اتوبوس كه پنجاه تومان ناقابل است چنان الم شنگه اي بپاميكند انسرش ناپيدا . از دور داد ميزند كه مثلا زلفعلي من كرايه ات را پرداخت كردم زلفعلي هم در جواب چندين بار اورا قسم ميدهد كه عينعلي كرايه او را پرداخت نكند در نهايت عينعلي در هنگام پياده شدن به نقدعلي كه راننده اتوبوس است ياداوري ميكند كه كرايه دوستش را كه چندين و چند ايستگاه بعد پياده ميشود پرداخت كرده است راننده بدبخت هم تا اخر مسير چشم از ايينه بغلي برنميدارد و ميشمارد افرادي كه بدون پرداخت كرايه پياده ميشوند و ممكن است يكي از انها زلفعلي باشد كه با موهاي مجعد پياده شده و بقيه مسير را با خط يازده ميرود . البته پرداخت كننده كرايه ان دوست قبل از پياده شدن پاهاي چند نفر را هم لگد ميكند چون انگار بجاي پرداخت پنجاه تومن اضافي شاخ فيل شكونده است عجب دنيايي است . و يا در موارد متعددي مشاهده و رويت شده است كه هر كدام از كارمندان كه از ميني بوس سرويسهاي اداري پياده ميشوند به بقيه بفرما ميزنند چه منظره دلنشيني خواهد بود اگر كارمندان باقي در سرويس به تعارف كارمند در شرف پياده شدن پاسخ مثبت دهند انوقت ميني بوس به جلو منزل ان كارمند مبادي اداب كه ناهار خودش را با خواهش و تمنا به اش ميدهند هدايت و كليه راكبان ميني بوس بعلاوه راننده مهمان باشند خوب برادر عزيز تو مجبوري تعارف شابدوالعظيمي بكني با گفتن كلمه خداحافظي وباز كردن و بستن درب ميني بوس انرا ترك كن و خودت تنهايي به خانه ات برگرد ديگر اين همه همكار را براي چي روسر كدبانوي خانه خراب ميكني و براي خودت مشكل ايجاد ميكني والا بخدا گناه دارد خانم از صبح كه پيدارشده سرگرم رفت و روب است و حسابي خسته است مخصوصا كه طفلكي يكساعت در حالت سرپا با خواهرش انهم از راه دور انهم تلفني صحبت فرموده و خسته شده است مخصوصا ممكن است تعدادي از اين همكاران اداري اداب معاشرت را خوب بلد نباشند و بدون يا ا... گفتن وارد شوند انوقت خانم خانه بدون اينكه بمانند شركت در عروسيها و مهمانيها دستي به سر و رويش ميكشد اين كار را نكرده باشد و با همان قيافه اي كه هر روز در جلو شما ظاهر ميشود و ادم را به ياد شب اول قبر مي اندازد ظاهر شود و انوقت خر بيغار و باقالي باركن و يا ممكن است بمانند وقتي كه فاميلهاي خودش را دعوت ميكند و سه جور برنج و چهارجور خورش ميپزد يكمرتبه فكر كرده فاميلهاي شوهرش ميهمانند و همان باقي غذاي ديشبي را براي رعايت الگوي مصرف براي ناهار هم گرم كرده باشد . اصلا ممكن است در لحظه ورود همكاران اداري كه شما در ميني بوس اداري انها را براي صرف ناهار دعوت كرده اي خانم خانه فرصت برداشتن پارچه روي مبلها را پيدانكرده باشد .از قديم گفته اند تعارف امد نيامد دارد . بايد از تعارفات زياد از حد فروشندگان ترسيد انوقت است كه قيمت را دولاپهنا حساب ميكنند و زمانيكه خانم خانه هم همراه ادم باشد كه ديگر واويلاست يك لقب حاج اقا ...يا اقاي مهندس يا جناب دكتر به ناف ادم ميبندند و بعد از تعارفات فراوان چند برابر ارزش واقعي جنس انرا حساب ميكنند و پول را هم جرينگي ميگيرند البته لاي تعارفاتشان اين عبارات كاملا اشنا هم حتما وجود دارد
اين جارو را براي خواهرم هم برده ام
دخترم هم از اين سشوار استفاده ميكند
براي پسرم هم از اين پارچه پيراهن دوخته ام
و عباراتي از اين قبيل ... ديگر كسي حال و حوصله ندارد كه بگويد فروشنده گرامي اين كاسب كه بايد حبيب خدا باشي مگر قرار است تو متر زندگي من باشي حالا كه تو اشتباه كرده اي راست يا دروغ از ان كالايي كه ميخواهي به من قالب كني براي فك و فاميلت هم انتخاب كرده اي دليلي ندارد كه من هم اين اشتباه تورا تكرار كنم
در ساعت 23 روز شنبه بيست و ششم ديماه 88 قلمي شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند