الهی! اگر با تو سازم گویی که دیوانه است و اگر با خلق درسازم گویی بیگانه است.الهی! فرمایی که بجوی و میترسانی که بگریز، مینمایی که بخواه و میگویی بپرهیز.الهی! گریخته بودم، تو خواندی، ترسیده بودم، بر خوان تو نشاندی، ابتدا میترسیدم که مرا بگیری به عطای خویش، اکنون میترسم که بفریبی به عطای خویش.الهی! به اولم نواختی به آخرم بازپسانداختی،الهی! علمی را که خود افراشتی نگون سار مکن، چون در آخر عفو خواهی کرد، در اول شرمسار مکن، تنی ندارم که بار خدمت بردارد، دستی ندارم که تخم دولت بکارد، چشمی دارم که هرزمان فتنه آرد.الهی! ما را پیراستی چنان که خواستی. الهی! نه خرسندم نه صبور. الهی! نه رنجورم نه مهجور.الهی! تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.الهی! اگر ترا بایستی، بنده چنان زیستی که شایستی. کریما! هرکه را خواهی که برافتد او را رها کنی تا با دوستان تو در افتد. الهی! این چه فضل است که با دوستان خود کردهای که هرکه ایشانرا شناخت ترا یافت و هرکه ترا یافت ایشان را شناخت.الهی! تو آئینی و دوستان آینه آئین، آئین را در آئینه نتوان دید.الهی! چون با تو به تو امانم،همانا دان که نومسلمانم.الهی! اگر عبدالله را نمینگری خود را می نگر، آبروی عبدالله را پیش دشمن مبر، امانت عرضه کردی، بگریخت کوه، چون است که امانت بهرهی من و تجلی بهرهی کوه؟الهی! عیب و آزار من مجوی که آب کرم باز ایستد از جوی، قصهی دوستان دراز است زیرا که معبود بی نیاز است.الهی! فاسقان زشتند، زاهدان مزدور بهشتند، ای منعم و توّاب و ای آفرینندهی خلقان از آتش و آب، فریادرس از ذلّ حجاب و فتنهی اسباب شوریده و دل خراب.الهی! بر رخ از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و روی از شرم گناه زرد داریم، اگر بر گناه مصرّیم، بر یگانگی مقرّیم.الهی! در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.الهی! به لطف ما را دستگیر و پای دار که دل در قرب کرم است و جان در انتظار و در پیش حجاب بسیار.الهی! حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار. برحمتک یا عزیز یا غفّار.
مناجات نامه - خواجه عبدالله انصاری
مناجات نامه - خواجه عبدالله انصاری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند