دوشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۸
حديث عشق
نسيم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پيک خلوت رازی و ديده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزيزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روح فزايش ببخش آن که تو دانی
من اين حروف نوشتم چنان که غير ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
خيال تيغ تو با ما حديث تشنه و آب است
اسير خويش گرفتی بکش چنان که تو دانی
اميد در کمر زرکشت چگونه ببندم
دقيقهايست نگارا در آن ميان که تو دانی
يکيست ترکی و تازی در اين معامله حافظ
حديث عشق بيان کن بدان زبان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پيک خلوت رازی و ديده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزيزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روح فزايش ببخش آن که تو دانی
من اين حروف نوشتم چنان که غير ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
خيال تيغ تو با ما حديث تشنه و آب است
اسير خويش گرفتی بکش چنان که تو دانی
اميد در کمر زرکشت چگونه ببندم
دقيقهايست نگارا در آن ميان که تو دانی
يکيست ترکی و تازی در اين معامله حافظ
حديث عشق بيان کن بدان زبان که تو دانی
كردي و پزشكي
زبان كوردي از نظر اصطلاحات علمي زباني كامل ميباشد براي نمونه چندين اصطلاح كه در رشته پزشكي هست مثال زده ميشود علاقمندان بهتر است به سايتهاي مربوطه مراجعه فرمايند
دهموچاو، ڕوومهت : Face بوورانهوه، لههۆش خۆ چوون، بێهۆش بوون : Faint بنی ران : Femoral ئێسكی ران : Femur, Thighbone تا، یاو، تهو : Fever, Temperature تهڵهزم، بریكه ئێسك : Fibula پهنجهی دهست، قامك : Finger سهری پهنجه، پۆرتك : Finger tips فریای سهرایی، فریاكهوتنی سهرهتایی : First aid قوتوی فریای پێشهكی : First aid box ههڵامهت، پهسێو، ئهنفلونزا : Flu، Influenza سیكڵدانۆچكه، توورهكهی بچووك : Follicles باسك، بن ههنگهڵ : Forearm كلك، پهنجهی دۆشاومژ : Forefinger پێستی سونهت (خهتهنه)، پێشپێست : Foreskin ددانی پێشهو، شیله، كهڵپ : Front tooth پۆرگی ناوچهوان : Fontanal bone لا، پێ، قاچ : Foot قارچكی پێ : Foot fungus توێڵ، ناوچاوان : Forehead شكانی ئێسك : Fracture شڵی دهموچاو، خوریكه : Freckle دومهڵ : Furnucle
دهموچاو، ڕوومهت : Face بوورانهوه، لههۆش خۆ چوون، بێهۆش بوون : Faint بنی ران : Femoral ئێسكی ران : Femur, Thighbone تا، یاو، تهو : Fever, Temperature تهڵهزم، بریكه ئێسك : Fibula پهنجهی دهست، قامك : Finger سهری پهنجه، پۆرتك : Finger tips فریای سهرایی، فریاكهوتنی سهرهتایی : First aid قوتوی فریای پێشهكی : First aid box ههڵامهت، پهسێو، ئهنفلونزا : Flu، Influenza سیكڵدانۆچكه، توورهكهی بچووك : Follicles باسك، بن ههنگهڵ : Forearm كلك، پهنجهی دۆشاومژ : Forefinger پێستی سونهت (خهتهنه)، پێشپێست : Foreskin ددانی پێشهو، شیله، كهڵپ : Front tooth پۆرگی ناوچهوان : Fontanal bone لا، پێ، قاچ : Foot قارچكی پێ : Foot fungus توێڵ، ناوچاوان : Forehead شكانی ئێسك : Fracture شڵی دهموچاو، خوریكه : Freckle دومهڵ : Furnucle
دكتر مهندس و باقي قضايا
در دامپزشكي يكي از رسوم ناپسند كه ريشه در جهل مادارد خطاب كردن افراد غير دكتر با القاب دكتر ميباشد اين قضيه در پزشكي هم ساري و جاري است ولي در جامعه پزشكي بيشتر مراجعين دربان نظافتچي تكنيسين و .... را با عنوان دكتر صدا ميزنند ولي در دامپزشكي هم مراجعين و هم غير دكتران همديگر را دكتر صداميزنند در گذشته هاي دور كه تعداد دكتر و كاردان دامپزشكي كم بود ودر مواردي تكنيسين هاي شش ماهه و حتي رانندگان اداره امپولهاي دامها را ميزدند بساط خطاب قرار دادن افراد غير دكتر با عناوين دكتر به راه بود
در ساير جاها افراد به حج نرفته را در ايامي حاجي صداميزدند و انها هم از اين القاب محظوظ شده و استفاده هاي خود را نيز بعضا ميبردند
در ايران قديم افراد به همديگر شريف، سركار و جناب ميگفتند . حتي دو مستخدم كه در خانه اعيان به كار مشغول بودند ، وقتي به هم ميرسيدند، از به كار بردن لفظ سركار در حق يكديگر دريغ نميكردند. حتي افرادي بوده اند كه اسمشان حاجي ميرزا اقا بوده و در هنگام صدور شناسنامه اداره سجليات با مشكل جدي مواجه ميشده است
عنواني كه از يك تخصص ميآيد، طبيعي است كه در جايگاه خودش استفاده شود. كسي كه پزشك است در خانه و در روابط زناشويي اش طبيب نيست و يك مهندس قطعا در سوپر محل و نانوايي مهندسي نميكند؛ اما اين عنوانهاي اكتسابي در جامعه ما چنان كاركرد دارند كه از يك سو خود صاحبان آن عنوان به كاربردشان دامن ميزنند و از ديگر سو، ديگران شكلي افراطي به آن ميبخشند.
وجه ديگري از اين جريان هم وجود دارد كه به خود صاحبان آن لقبها بر ميگردد. در واقع همه ما بسياري از افراد را ديدهايم كه اصرار دارند حتما آنها را با عنوان تحصيلي شان بخوانند و در غير اين صورت دلگير ميشوند و حتي برخوردهاي نامناسبي هم نشان ميدهند. خيلي از دانشجويان چنين تجربهاي را داشتهاند. بسياري از استادان اصرار دارند دانشجويان حتما آنها را با عنوان استاد و دكتر بنامند و اين اصرار البته باعث رواج رفتارهاي تملقآميز و ايجاد رفتارهاي غيرعلمي در محيطهاي دانشگاهي ميشود. اين رفتار نشانه آن است كه فرد براي خودش كافي نيست و براي تكميل خودش دنبال تيتر و عنوان ميگردد. چنين فردي كمبودي دارد كه ميخواهد آن را با عنوانش جبران كند. در واقع ميتوان گفت اين عنوان يك جور نقاب است كه فرد به چهره ميزند تا خود واقعياش را بپوشاند و تصوير زيباتري از خود نشان دهد. با داشتن اين عنوان، فرد احساس ميكند احاطه و كنترل بيشتر و بهتري روي اطرافيانش دارد
ما تنها كشور دنيا نيستيم كه دانشگاه داريم و تحصيل ميكنيم. تنها كشوري هم نبودهايم كه لقبهاي اهدايي و رسميدر تاريخ مان وجود داشته است؛ اما گويا از معدود كشورهايي هستيم كه در فضاهاي نامربوط هم از عنوانهاي علمي استفاده ميكنيم. در حالي كه بيشتر شخصيتهاي سياسي دنيا تحصيلات دانشگاهي در سطح دكتري دارند، تا به حال نشنيدهايم كه كسي در دنيا آنها را به عنوان دكتر بنامد و تنها در خبرهاي علمي است كه افراد در توصيف پژوهشهايشان با عنوان دكتر و پروفسور معرفي ميشوند. اگر يكبار به راديوي يكي از كشورهاي عربي گوش بدهيم ميشنويم كه قبل از ذكر نام پادشاه كلي القاب و عناوين ذكر ميشود كه وقتي به نام طرف ميرسيم فراموش ميكنيم كه قضيه چي بوده است در حاليكه فردي كه دنيا را با اختراع خود متحول نموده است اسمش فقط اديسون گفته ميشود همين و بس . بياييد برگرديم به خودمان و خودمان باشيم القاب و عناوين نداشته فقط مارا گول ميزند و عيوب مارا اشكار هر شغلي براي خودش جايگاهي دارد مثليست كه ميگويد حمالها هم عزيزان مادرانند اهميت يك سپور در بهداشت يك شهر كم از نقش و جايگاه يك پزشك نيست بلكه بيشتر هم هست . اگر من دكترم اين تيتر را نبايد در نزد باجناغ – برادر زن و ..... خرج كنم محل خرج ان در محل كار است
اين مطلب بعد از مطالعه روزنامه جام جم شماره 2723 كتابت شد در سنه 1430 يوم دوازدهم ذيحجه
در ساير جاها افراد به حج نرفته را در ايامي حاجي صداميزدند و انها هم از اين القاب محظوظ شده و استفاده هاي خود را نيز بعضا ميبردند
در ايران قديم افراد به همديگر شريف، سركار و جناب ميگفتند . حتي دو مستخدم كه در خانه اعيان به كار مشغول بودند ، وقتي به هم ميرسيدند، از به كار بردن لفظ سركار در حق يكديگر دريغ نميكردند. حتي افرادي بوده اند كه اسمشان حاجي ميرزا اقا بوده و در هنگام صدور شناسنامه اداره سجليات با مشكل جدي مواجه ميشده است
عنواني كه از يك تخصص ميآيد، طبيعي است كه در جايگاه خودش استفاده شود. كسي كه پزشك است در خانه و در روابط زناشويي اش طبيب نيست و يك مهندس قطعا در سوپر محل و نانوايي مهندسي نميكند؛ اما اين عنوانهاي اكتسابي در جامعه ما چنان كاركرد دارند كه از يك سو خود صاحبان آن عنوان به كاربردشان دامن ميزنند و از ديگر سو، ديگران شكلي افراطي به آن ميبخشند.
وجه ديگري از اين جريان هم وجود دارد كه به خود صاحبان آن لقبها بر ميگردد. در واقع همه ما بسياري از افراد را ديدهايم كه اصرار دارند حتما آنها را با عنوان تحصيلي شان بخوانند و در غير اين صورت دلگير ميشوند و حتي برخوردهاي نامناسبي هم نشان ميدهند. خيلي از دانشجويان چنين تجربهاي را داشتهاند. بسياري از استادان اصرار دارند دانشجويان حتما آنها را با عنوان استاد و دكتر بنامند و اين اصرار البته باعث رواج رفتارهاي تملقآميز و ايجاد رفتارهاي غيرعلمي در محيطهاي دانشگاهي ميشود. اين رفتار نشانه آن است كه فرد براي خودش كافي نيست و براي تكميل خودش دنبال تيتر و عنوان ميگردد. چنين فردي كمبودي دارد كه ميخواهد آن را با عنوانش جبران كند. در واقع ميتوان گفت اين عنوان يك جور نقاب است كه فرد به چهره ميزند تا خود واقعياش را بپوشاند و تصوير زيباتري از خود نشان دهد. با داشتن اين عنوان، فرد احساس ميكند احاطه و كنترل بيشتر و بهتري روي اطرافيانش دارد
ما تنها كشور دنيا نيستيم كه دانشگاه داريم و تحصيل ميكنيم. تنها كشوري هم نبودهايم كه لقبهاي اهدايي و رسميدر تاريخ مان وجود داشته است؛ اما گويا از معدود كشورهايي هستيم كه در فضاهاي نامربوط هم از عنوانهاي علمي استفاده ميكنيم. در حالي كه بيشتر شخصيتهاي سياسي دنيا تحصيلات دانشگاهي در سطح دكتري دارند، تا به حال نشنيدهايم كه كسي در دنيا آنها را به عنوان دكتر بنامد و تنها در خبرهاي علمي است كه افراد در توصيف پژوهشهايشان با عنوان دكتر و پروفسور معرفي ميشوند. اگر يكبار به راديوي يكي از كشورهاي عربي گوش بدهيم ميشنويم كه قبل از ذكر نام پادشاه كلي القاب و عناوين ذكر ميشود كه وقتي به نام طرف ميرسيم فراموش ميكنيم كه قضيه چي بوده است در حاليكه فردي كه دنيا را با اختراع خود متحول نموده است اسمش فقط اديسون گفته ميشود همين و بس . بياييد برگرديم به خودمان و خودمان باشيم القاب و عناوين نداشته فقط مارا گول ميزند و عيوب مارا اشكار هر شغلي براي خودش جايگاهي دارد مثليست كه ميگويد حمالها هم عزيزان مادرانند اهميت يك سپور در بهداشت يك شهر كم از نقش و جايگاه يك پزشك نيست بلكه بيشتر هم هست . اگر من دكترم اين تيتر را نبايد در نزد باجناغ – برادر زن و ..... خرج كنم محل خرج ان در محل كار است
اين مطلب بعد از مطالعه روزنامه جام جم شماره 2723 كتابت شد در سنه 1430 يوم دوازدهم ذيحجه
یکشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۸
خاطره واكسن الرژي
روزنامه جام جم روز يكشنبه 8 اذرماه شماره 2722 در صفحه سلامت گزارشي از واكسنهاي الرژي اورده بعد از نقل ان خاطره اي را در اين مورد عرضه ميدارم
واكسنهاي آلرژي، گران و كماثر
هنوز خواب صبحگاهي از چشمهايت بيرون نرفته كه خارشهاي شديد گلو همراه با كهيرهاي پوستي، آبريزش بيني و عطسههاي پشت سر هم شروع ميشود. شدت عطسه و سرفه آب به چشمانت ميآورد و خارش گلو امانت را ميبُرد. شنيدهاي كه آنتيهيستامين براي عطسههايت مفيد است پس يكدانه را ميخوري و منتظر بهبودي مينشيني.
اما صبر بيفايده است نه عطسهها قطع شده و نه از شدت كهيرها كم ميشود. دست به تلفن ميبري و شماره يكي از دوستانت را ميگيري. او حالت را ميداند و ميگويد كه شنيده است در برخي مراكز از افراد تست پوستي ميگيرند و به آنها واكسن آلرژي تزريق ميكنند.
پس تو هم شال و كلاه ميكني و ميروي به يكي از اين مراكز. كارت دو سه روزي طول ميكشد و پول زيادي هم خرج ميشود تا حاصل تلاشهايت يك ورقه كاغذ شود كه روي آن نوشته از گردوغبار، دود سيگار، قارچها و كپكهاي هوايي، گرده گل و خربزه و انگور پرهيز كن.
معلوم است به اين چيزها آلرژي داري براي همين پزشك واكسن را برايت تجويز ميكند و ميگويد اگر 4 سال تزريق را ادامه دهي، حتما خوب ميشوي.
شايد اين مراحل را خيلي از آدمهايي كه به گونههاي مختلف آلرژي مبتلا هستند تجربه كردهاند، همان راهي كه طي كردنش هزينههاي زيادي ميخواهد، اما بهبودي افراد را تضمين نميكند.
البته تاثير اندك يا بياثر بودن واكسنهاي آلرژي موجود در بازار چيزي نيست كه فقط بيماران مبتلا به حساسيت از آن گلهمند باشند؛ چرا كه شكور اميدي دكتراي تخصصي ايمونولوژي و عضو گروه تحقيقات واكسن آلرژي كشور نيز همين عقيده را دارد.
او در گفتگو با «جامجم» ميگويد: واكسنهاي موجود در بازار كه در برخي كلينيكها تزريق ميشود نه مورد تاييد است و نه ثمري دارد چرا كه اين واكسنها وارداتي است و تركيبات آنها با ساختار آلرژيها موجود در ايران متفاوت است.
اميدي ادامه ميدهد: براي مثال در يكي از انواع اين واكسنها عصاره درخت بيد از كشور كانادا وارد ايران ميشود در حالي كه بيد ايران و بيد كانادا با هم تفاوتهاي اساسي دارند. در واقع آلرژنه`ايي كه از طريق اين واكسنها وارد بدن ميشود، مخصوص ايران نيست به همين جهت تاثيري در بهبودي آلرژي افراد ندارد.
اين عضو گروه تحقيقات واكسن آلرژي كشور به ساخت واكسن آلرژي توسط محققان كشورمان اشاره ميكند و ميگويد: گروه تحقيقاتي ساخت اين واكسن موفق به توليد واكسني شده است كه فارغ از اين كه فرد به چه نوع مادهاي حساسيت دارد، آلرژياش كنترل ميشود.
به گفته اميدي، اين واكسن نياز به تزريق مكرر ندارد و 90 درصد آسم كودكان و 85 درصد آسم بزرگسالان را درمان ميكند.
او در خصوص ساختار اين واكسن ميگويد: واكسن آلرژي ايراني از مادهاي ساخته شده كه مسير آلرژي را مسدود و توليد ماده IGE كه مسبب ايجاد آلرژي است را بلوكه ميكند به طوري كه فرد ديگر علائم حساسيت را ندارد. اين در حالي است كه واكسنهاي خارجي موجود در بازار تنها ايمونوتراپي يا حساسيتزدايي ميكنند؛ چرا كه واكسن چيزي است كه فرد را بعد از تزريق مقاوم ميكند ولي اين واكسنها تاثيري در بهبود آلرژي ندارند.
وي با بيان اين جملات به تعريف آلرژي ميپردازد و براي بيماران توصيههايي را ارائه ميدهد. اميدي ميگويد: آلرژي واكنش اغراقآميز بدن در مقابل ورود برخي مواد حساسيتزا يا آلرژن است كه بخشي از آن پايه ژنتيكي دارد.
پس وقتي يك عامل حساسيتزا وارد بدن ميشود، IGE ترشح ميشود و روي آن بخش از سلولهاي بدن كه در مكانيزم آلرژي نقش دارند قرار ميگيرد و علائم فرد شروع ميشود.
اين استاد دانشگاه معتقد است كه آلرژي با دارو درمان نميشود زيرا مواد آلرژيزا بسيار زيادند اين در حالي است كه پزشكان فقط قرص آنتيهيستامين يا كورتون را تجويز ميكنند كه آنتيهيستامين كل آلرژي را پوشش نميدهد و كورتون براي بدن مضر است.
اميدي آلرژي را به دو دسته ايمونولوژيك (كه در آن IGE توليد ميشود) و غير ايمونولوژيك (كه ربطي به IGE ندارد و با عواملي چون ضربه و فشار ايجاد ميشود) تقسيم ميكند و با بيان اين كه چون آلرژي در آينده تبديل به آسم ميشود، رعايت برخي موارد براي افراد مبتلا را ضروري ميداند.
او ميگويد: نخستين گام براي افراد مبتلا به آلرژي پرهيز از عوامل حساسيتزاست. اين در حالي است كه افراد بايد بدانند كه آيا آلرژي آنها فصلي است يا ژنتيكي. بعد از اين مرحله است كه وضعيت فرد از نظر نوع علائم بايد بررسي شده و IGE بدنشان اندازهگيري شود. ريشهيابي آلرژي نيز گامي بسيار موثر است بويژه در آلرژيهايي كه زمينه ارثي دارد.
به گفته اين استاد دانشگاه، حضور در محيطهاي شلوغ و آلوده مثل تهران، نگهداري گل و گياه و حيوانات، استفاده از اشياء پشمالو، قرار گرفتن در معرض گردوغبار و دود سيگار و غذاهاي حاوي فلفل از جمله مواردي است كه افراد مبتلا به آلرژي بايد بشدت از آنها پرهيز كنند
واما خاطره
چند سال پيش براي مداواي الرژي پسرم كفش و كلاه كرديم و از ولايت به تهران رفتيم در جلو مركز الرژي كه تابلوي بزرگي داشت و چند طبقه بود افراد زيادي كلمن بدست و بدون كلمن ايستاده بودند وقتي در باز شد يهويي مردم از پير و جوان بزرگ و كوچك به داخل هجوم بردند هركدام بهخ گوشه اي رفتند در سالن تلويزيون بود كه تبليغات موسسه را پخش ميكرد ميبايست ابتدا پزشك عمومي بعد متخصص سپس تست الرژي ودر نهايت دريافت واكسن 6 ماهه انجام ميگرفت اشنايي پيداكردم كليه كارها حتي واكسن يكساله را يكنوبته گرفتم به شهرستان برگشتيم مدتي واكسنها تزريق شد افاقه نكرد مابقي را دور انداختيم و حكايت همچنان باقي بود تا اينكه متخصص محترم بيماريهاي تنفسي قرص و امپولي نوشتند هر سال مصرف ميشود و خوب ميشود تا سال ديگر . به نظر بنده اين مقوله واكسن الرژي دكانيست كه باز شده است در تبريز شعبه اي داشت ودر تهران چندين شعبه دارد با منشي و سكرتر و وقت قبلي و هزاران كبكبه و دبدبه و الاف و الوف منش ها استغفرا... خدا را بنده نيستند يك افاده اي ميفروشند ان سرش ناپيدا . روزيشان در دست جهالت مراجعين است . اين واكسنها درجه اي از فال قهوه و رمل و اصطرلاب و دعانويسي و فال بيني بالاتر است و اين موسسات چه بازاري دارند
واكسنهاي آلرژي، گران و كماثر
هنوز خواب صبحگاهي از چشمهايت بيرون نرفته كه خارشهاي شديد گلو همراه با كهيرهاي پوستي، آبريزش بيني و عطسههاي پشت سر هم شروع ميشود. شدت عطسه و سرفه آب به چشمانت ميآورد و خارش گلو امانت را ميبُرد. شنيدهاي كه آنتيهيستامين براي عطسههايت مفيد است پس يكدانه را ميخوري و منتظر بهبودي مينشيني.
اما صبر بيفايده است نه عطسهها قطع شده و نه از شدت كهيرها كم ميشود. دست به تلفن ميبري و شماره يكي از دوستانت را ميگيري. او حالت را ميداند و ميگويد كه شنيده است در برخي مراكز از افراد تست پوستي ميگيرند و به آنها واكسن آلرژي تزريق ميكنند.
پس تو هم شال و كلاه ميكني و ميروي به يكي از اين مراكز. كارت دو سه روزي طول ميكشد و پول زيادي هم خرج ميشود تا حاصل تلاشهايت يك ورقه كاغذ شود كه روي آن نوشته از گردوغبار، دود سيگار، قارچها و كپكهاي هوايي، گرده گل و خربزه و انگور پرهيز كن.
معلوم است به اين چيزها آلرژي داري براي همين پزشك واكسن را برايت تجويز ميكند و ميگويد اگر 4 سال تزريق را ادامه دهي، حتما خوب ميشوي.
شايد اين مراحل را خيلي از آدمهايي كه به گونههاي مختلف آلرژي مبتلا هستند تجربه كردهاند، همان راهي كه طي كردنش هزينههاي زيادي ميخواهد، اما بهبودي افراد را تضمين نميكند.
البته تاثير اندك يا بياثر بودن واكسنهاي آلرژي موجود در بازار چيزي نيست كه فقط بيماران مبتلا به حساسيت از آن گلهمند باشند؛ چرا كه شكور اميدي دكتراي تخصصي ايمونولوژي و عضو گروه تحقيقات واكسن آلرژي كشور نيز همين عقيده را دارد.
او در گفتگو با «جامجم» ميگويد: واكسنهاي موجود در بازار كه در برخي كلينيكها تزريق ميشود نه مورد تاييد است و نه ثمري دارد چرا كه اين واكسنها وارداتي است و تركيبات آنها با ساختار آلرژيها موجود در ايران متفاوت است.
اميدي ادامه ميدهد: براي مثال در يكي از انواع اين واكسنها عصاره درخت بيد از كشور كانادا وارد ايران ميشود در حالي كه بيد ايران و بيد كانادا با هم تفاوتهاي اساسي دارند. در واقع آلرژنه`ايي كه از طريق اين واكسنها وارد بدن ميشود، مخصوص ايران نيست به همين جهت تاثيري در بهبودي آلرژي افراد ندارد.
اين عضو گروه تحقيقات واكسن آلرژي كشور به ساخت واكسن آلرژي توسط محققان كشورمان اشاره ميكند و ميگويد: گروه تحقيقاتي ساخت اين واكسن موفق به توليد واكسني شده است كه فارغ از اين كه فرد به چه نوع مادهاي حساسيت دارد، آلرژياش كنترل ميشود.
به گفته اميدي، اين واكسن نياز به تزريق مكرر ندارد و 90 درصد آسم كودكان و 85 درصد آسم بزرگسالان را درمان ميكند.
او در خصوص ساختار اين واكسن ميگويد: واكسن آلرژي ايراني از مادهاي ساخته شده كه مسير آلرژي را مسدود و توليد ماده IGE كه مسبب ايجاد آلرژي است را بلوكه ميكند به طوري كه فرد ديگر علائم حساسيت را ندارد. اين در حالي است كه واكسنهاي خارجي موجود در بازار تنها ايمونوتراپي يا حساسيتزدايي ميكنند؛ چرا كه واكسن چيزي است كه فرد را بعد از تزريق مقاوم ميكند ولي اين واكسنها تاثيري در بهبود آلرژي ندارند.
وي با بيان اين جملات به تعريف آلرژي ميپردازد و براي بيماران توصيههايي را ارائه ميدهد. اميدي ميگويد: آلرژي واكنش اغراقآميز بدن در مقابل ورود برخي مواد حساسيتزا يا آلرژن است كه بخشي از آن پايه ژنتيكي دارد.
پس وقتي يك عامل حساسيتزا وارد بدن ميشود، IGE ترشح ميشود و روي آن بخش از سلولهاي بدن كه در مكانيزم آلرژي نقش دارند قرار ميگيرد و علائم فرد شروع ميشود.
اين استاد دانشگاه معتقد است كه آلرژي با دارو درمان نميشود زيرا مواد آلرژيزا بسيار زيادند اين در حالي است كه پزشكان فقط قرص آنتيهيستامين يا كورتون را تجويز ميكنند كه آنتيهيستامين كل آلرژي را پوشش نميدهد و كورتون براي بدن مضر است.
اميدي آلرژي را به دو دسته ايمونولوژيك (كه در آن IGE توليد ميشود) و غير ايمونولوژيك (كه ربطي به IGE ندارد و با عواملي چون ضربه و فشار ايجاد ميشود) تقسيم ميكند و با بيان اين كه چون آلرژي در آينده تبديل به آسم ميشود، رعايت برخي موارد براي افراد مبتلا را ضروري ميداند.
او ميگويد: نخستين گام براي افراد مبتلا به آلرژي پرهيز از عوامل حساسيتزاست. اين در حالي است كه افراد بايد بدانند كه آيا آلرژي آنها فصلي است يا ژنتيكي. بعد از اين مرحله است كه وضعيت فرد از نظر نوع علائم بايد بررسي شده و IGE بدنشان اندازهگيري شود. ريشهيابي آلرژي نيز گامي بسيار موثر است بويژه در آلرژيهايي كه زمينه ارثي دارد.
به گفته اين استاد دانشگاه، حضور در محيطهاي شلوغ و آلوده مثل تهران، نگهداري گل و گياه و حيوانات، استفاده از اشياء پشمالو، قرار گرفتن در معرض گردوغبار و دود سيگار و غذاهاي حاوي فلفل از جمله مواردي است كه افراد مبتلا به آلرژي بايد بشدت از آنها پرهيز كنند
واما خاطره
چند سال پيش براي مداواي الرژي پسرم كفش و كلاه كرديم و از ولايت به تهران رفتيم در جلو مركز الرژي كه تابلوي بزرگي داشت و چند طبقه بود افراد زيادي كلمن بدست و بدون كلمن ايستاده بودند وقتي در باز شد يهويي مردم از پير و جوان بزرگ و كوچك به داخل هجوم بردند هركدام بهخ گوشه اي رفتند در سالن تلويزيون بود كه تبليغات موسسه را پخش ميكرد ميبايست ابتدا پزشك عمومي بعد متخصص سپس تست الرژي ودر نهايت دريافت واكسن 6 ماهه انجام ميگرفت اشنايي پيداكردم كليه كارها حتي واكسن يكساله را يكنوبته گرفتم به شهرستان برگشتيم مدتي واكسنها تزريق شد افاقه نكرد مابقي را دور انداختيم و حكايت همچنان باقي بود تا اينكه متخصص محترم بيماريهاي تنفسي قرص و امپولي نوشتند هر سال مصرف ميشود و خوب ميشود تا سال ديگر . به نظر بنده اين مقوله واكسن الرژي دكانيست كه باز شده است در تبريز شعبه اي داشت ودر تهران چندين شعبه دارد با منشي و سكرتر و وقت قبلي و هزاران كبكبه و دبدبه و الاف و الوف منش ها استغفرا... خدا را بنده نيستند يك افاده اي ميفروشند ان سرش ناپيدا . روزيشان در دست جهالت مراجعين است . اين واكسنها درجه اي از فال قهوه و رمل و اصطرلاب و دعانويسي و فال بيني بالاتر است و اين موسسات چه بازاري دارند
بهداشت مواد غذايي در قديم دنباله
ابن اخوه مينويسد كه فروشندگان سركه نبايدداخل آن آب بريزند وهنگاميكه بازار روغن زيتون رواج دارد فروشندگان نبايداين روغن را با روغن كاجيره مخلوط كنند سپس راه تشخيص سركه خالص وروغن زيتون خالص را نشان مي دهد در مورد انواع ترشيها نيز معتقد است كه محتسب مكلف است انواع آن را بازرسي كند اگر ترشي كاملا نرسيده , به ان سركه خوب اضافه كنند وهرگاه متغير وفاسد است , فرمان دهد كه به مزبله ها اندازند .همچنين پنيرها , چربيها و روغنهاي فاسد را بايد بدور افكند .
مهر سيه چشمان چاوره شان
مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد
رقيب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخيزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فرياد دف و نی بخش
که ساز شرع از اين افسانه بیقانون نخواهد شد
مجال من همين باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گويم چون نخواهد شد
شراب لعل و جای امن و يار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای ديده نقش غم ز لوح سينه حافظ
که زخم تيغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد
رقيب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخيزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فرياد دف و نی بخش
که ساز شرع از اين افسانه بیقانون نخواهد شد
مجال من همين باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گويم چون نخواهد شد
شراب لعل و جای امن و يار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای ديده نقش غم ز لوح سينه حافظ
که زخم تيغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
اصطلاحات پزشكي در زبان كردي
گوێ : Ear گوێ ئێشه : Earache پهردهی گوێ : Eardrum نهرمهی گوێ : Earlobe ئاگریجه : Ear lock توێژاڵی دهرهوهی پێست : Eclodemis ئهگزێما، بیرۆ، خوڕان، وڵین، پیزۆك : Eczema ئاودز، پهنمیان : Edema ئهنیشك، ههرێژن، قورئانیسك : Elbow ئۆرژانس، بهشی فریاكاری : Emergency بهشی فریاگوزاری : Emergency ward بهربهستی رێگای دهمار، لهمپهری دهمار --- بزمارهی خوێن، وردهپهڵهی بهبهستكهری خوێن : Embolism ئاوهلهمه، پیزه، كۆرپهڵه، مهلۆتكه : Embryo مینای ددان : Enamel توێژاڵی ناوهوهی پێست : Endodermis ئێنزیم، مادهیهكی تێكهڵاوهیه كه كار دهكاته سهر ههندێ پرۆسهی كیمیایی (ههرسی خۆراك) : Enzyme پهتا، نهخۆشیی گیرهوه، درم : Epedemic مهژی دواوه : EEpencephalon, Hind brain سهرپێست، توێژه : Epidermis سهرهوهی گهده : Epigastric زمانهچكۆله، زمانۆچكه : Epiglottis فێ، نهخۆشی گهشكهخۆ گرتن (نهخۆشیێكی دهماریه به هێرشی گرژی) : Epilepsy شانهی ناسكی سهری كۆئهندامی لهش، توێژی ناسك : Epithelium ئاوسانی بۆریی خوراك : Esophagitis بۆریی خوراك، سورچك، بۆری گهروو : Esophagus ئێسكی بێژهنگی : Ethmois (زانستی) هۆی نهخۆشی : Etiology گوێی دهرهوه : External ear چاو : Eye برۆ --- ئێسكی برۆ : Eyebrow دڵۆپی چاو : Eyedrops سیچكه سڵاوه، زامی چاو : Eye sore
اسباب كشي مستاجري و باقي قضايا
اسباب كشي ومستاجري و باقي قضايا
يكي از كارهاي سخت زندگي خانه بدوشي ست اين هم مال افرادي است كه خانه ندارند و مجبورند در خانه فردديگري زندگي كنند كه به فرد اول ميگويند صاحبخانه و به دومي ميگويند مستاجر دعواي اين دوتا از اول بوده هست و خواهد بود و گواه ان اين است كه قانون هم دارد قانون مالك و مستاجر . مستاجر بودن انواع واقسام دارد از اجاره كردن يك اطاق گرفته تا اجاره كردن يك ساختمان مستقل دوستي ميگفت چه مستاجر باشي چه صاحبخانه فرقي نميكند چون در هر دوحالت مجبوري در فضايي تنفس كني كه فرد يا افراد ديگري كه جزو فاميل تو نيستند تنفس ميكنند اگر مستاجر باشي سي روز طول ماه بسرعت برق و باد ميگذرد تازه بايد پول اب و برق و تلفن و گاز را هم بدهي واگر صاحبخانه باشي فاصله مابين گرفتن دواجاره خانه خيلي طولاني ميشود و بهاي اجاره قبل از وصول خرج ميشود لازمه مستاجر بودن اسباب كشي است اسباب كشي يا در روز اتفاق مي افتد يا در شب در شب بهتر است چون تا فردا از سركار برميگردي همه چي اماده شده و چيده شده است دوستي داشتم در گرگان پزشك بود و خانمش تهراني و بر او سوار وقتي ميخواستند اسباب كشي كنند خانم محله را بر سر گذاشت تا اينكه دوست بيچاره من مجبور شد خواهرش را از تهران صدا بزند تا به خانوم در اسباب كشي كمك كند . وسايل اسباب كشي انواع و اقسام دارد گاري با اسب – وانت – كاميون . اتوبوس و بالاخره سه چرخه موتوري – من همه را تجربه كرده ام منهاي سه چرخه موتوري دليلش هم اين است كه اين مورد اخير تازه به دوران رسيده است . اولين كاري كه بعد از اسباب كشي وسايل منزل انجام ميدهند چيدن انهاست و سپس سكونت و در نهايت پرداخت اجاره بهاي ماهيانه اجاره بها از سي تومان وجود داشت تا 5000 تومان . البته رهني هم بود مثل اينكه پولي را ميدادي و در نزد صاحبخانه ميماند و بابت اين ماندن در خانه اش سكونت و زندگي ميكني در هنگام حمل وسايل به خانه جديد ابتدا ايينه و قران ميبرند و بعد از همسايه ها خداحافظي ميكنند اگر دختر همسايه بزرگ باشد ممكن است در هنگام خداحافظي اب زلالي به نام اشك در مابين شما و چشمانش قرار گيرد و در نهايت جاري شود البته اين صحنه مال زمانهاي قديمي است كه اس ام اس و ايميل و تلفن ثابت و همراه نبود اس ام اس ان دوران بصورت حركت اهسته پلكين بالا و پايين بود كه براي لحظه اي چشم را كوچكتر ميكرد و يا انداختن تكه اي كاغذ محتوي پيامي كوتاه بر روي زمين يا ارسال به توسط دلاله !ناهار روز اسباب كشي را معمولا صاحبخانه ساكن در خانه تهيه ميكرد و اين معمولا اولين و اخرين ناهاري بود كه مالك و مستاجر با هم ميخوردند و بعد از ان سر پول اب و برق اشتراكي اختلاف مي افتاد . صاحب خانه اي داشتم در اروميه امنيه بازنشسته بود دكاني داشت در جوار خانه ما پنج خانواده مستاجر خانه اي بوديم كه خودش و عروسش هم ساكن ان بودند اگر يادمان ميرفت و قبل از 25 برج اجاره را پرداخت نميكرديم در كوچه قشقرقي به راه مي انداخت ان سرش ناپيدا صاحبخانه اي داشتم قهوه چي بود خود و همسرش بودند و بچه دار نميشدند در حياط خانه شان تلمبه اي بود بر روي چاه ابي كه اهالي محل از ان تلمبه اب ميبردند انزمان هنوز اب لوله كشي داب نشده بود در ان حياط يك خانواده ديگر هم زندگي ميكردند كه شغل مرد خانواده سلماني بود كه دلاك ميگفتند ترك بود اصل و نسبش روستايي بود چون مهماني داشتند روستايي كه چند روزي خانه انها ماند و از شوهرش طلاق گرفت و به روستايش برگشت . زنه برورويي داشت و باب دندان بود ! بدون بزك دوزك هم قشنگ بود ورنگ و لعابي داشت بي بروبرگرد عروسيهاي قديم بهتر بود مستاجر خانه ديگري كه بودم حياط بسيار بزرگي داشت بجوريكه تابستانها فاميلهاي دور و نزديك صاحبخانه مراسمات عروسيشان را در ان برگزار ميكردند و دور تادور حياط لامپهاي رنگي ميزدند و يكي از اطاقها محل ملاقات اولين عروس و داماد بود كه بر شيشه پنجره ان سجاده اويزان ميگردند كه از بيرون ديده نشود انزمان عروسيها چه صفايي داشت وقتي ميرفتند عروس را بياورند داماد نميرفت ودر خانه ميماند در عوض وقتي عروس نزديك ميشد داماد به پشت بام ميرفت و از بالا سيب قرمزي بطرف عروس پرتاب ميكرد و پشت سرش پول بود كه نثار مقدم عروس ميشد بچه ها خود را به اب و اتش ميزدند كه سيب قرمز را بگيرند و يا پول بردارند وقتي پولها را مي انداختند با هر جان كندني بود خود را به ميان جمعيت انداخته و جلدي اسكناس يا سكه اي برميداشتيم مثل حالا نبود كه از جوش و جلا افتاده باشيم واگر دلار امريكا هم بياندازند از جايمان جم نخوريم وقتي بساط عروسي برپا بود هر سه روز را انجا پلاس بوديم شام و ناهار براه بود و اخرش هم كله قندي بعنوان كادو داده ميشد هر كله قند حدود سه كيلو معادل يك من تبريز بود كه تبريزي ميگفتند . ماملي در انزمان بروبيايي داشت و ميخواند چه خواندني در پايين مجلس مينشست و با صداي بسيار خوبش اشعار مولوي – وفايي و نانوازاده را بسيار دلكش ميخواند كتابچه اي در جيبش بود انرا باز ميكرد و اشعارش را از روي ان ميخواند حسن زيرك هم بود اين دونفر هركدام صدايشان از ان ديگري بهتر بود با طرفداراني فراوان مرحوم ملاحسين هم كه خانه اش در كوچه مسجد جامع بود سبك ديگري اواز ميخواند تازه گيها اركسترهاي مهابادي سليقه به خرج داده و تكه اي از ترانه مرحوم ملاحسين را هم در مراسم اجرا ميكنند كه بسيار زيباست يكي از خانه هايي كه مستاجر بودم فقط يك ماه مانديم چون همان اولين شب معلوم شد كه موش دارد خانه ديگري كه مستاجربودم متعلق به مرد دوزنه اي بود كه شاهد دعواي مداوم زنانش بوديم انزمان سينما نبود ولي اتفاقات ان خانه سينمايي بود انزمان من در سني بوده كه ميتوانستم غرابي را با نان بخورم خوردن غرابي داخل لقمه نان چه كيفي داشت تازه ياد گرفته بودم كه ميشود راحت الحلقوم را داخل بيسكويت گذاشت و خورد شربت مويز سياه هم چه لذتي داشت با ليواني كه در دستان مرد فروشنده بود و به همه خريداران از همان ليوان شربت ميفروخت و عجيب كه مريض هم نميشديم و صفا هم ميكرديم . در خانه ديگري كه مستاجر بودم زن صاحبخانه ماماي محلي بود شب و نصف شب مي امدند دنبالش و براي زاياندن زائو خبرش ميكردند ودرامد خوبي هم داشت مرد صاحبخانه در بازار كت عراقي ميفروخت . ان زن شريف باعث زاييدن خيلي از زنان شهر شده بود ولي خودش اجاق كور بود اولين گلي كه گرفتم از دست دختر همسايه بود گلي زرد بود . اولين بار كه خواستم نامه اي بدهم يكي دو هفته در جيبم ماند و وقتي انرا بطرف دوست دراز كردم نگرفت . اولين باري كه دلم لرزيد اخرين بار نبود . خداوند خوانندگان اين خاطرات را از سه چيز دور بدارد : ديوار شكسته – سگ درنده وزن سليطه
يكي از كارهاي سخت زندگي خانه بدوشي ست اين هم مال افرادي است كه خانه ندارند و مجبورند در خانه فردديگري زندگي كنند كه به فرد اول ميگويند صاحبخانه و به دومي ميگويند مستاجر دعواي اين دوتا از اول بوده هست و خواهد بود و گواه ان اين است كه قانون هم دارد قانون مالك و مستاجر . مستاجر بودن انواع واقسام دارد از اجاره كردن يك اطاق گرفته تا اجاره كردن يك ساختمان مستقل دوستي ميگفت چه مستاجر باشي چه صاحبخانه فرقي نميكند چون در هر دوحالت مجبوري در فضايي تنفس كني كه فرد يا افراد ديگري كه جزو فاميل تو نيستند تنفس ميكنند اگر مستاجر باشي سي روز طول ماه بسرعت برق و باد ميگذرد تازه بايد پول اب و برق و تلفن و گاز را هم بدهي واگر صاحبخانه باشي فاصله مابين گرفتن دواجاره خانه خيلي طولاني ميشود و بهاي اجاره قبل از وصول خرج ميشود لازمه مستاجر بودن اسباب كشي است اسباب كشي يا در روز اتفاق مي افتد يا در شب در شب بهتر است چون تا فردا از سركار برميگردي همه چي اماده شده و چيده شده است دوستي داشتم در گرگان پزشك بود و خانمش تهراني و بر او سوار وقتي ميخواستند اسباب كشي كنند خانم محله را بر سر گذاشت تا اينكه دوست بيچاره من مجبور شد خواهرش را از تهران صدا بزند تا به خانوم در اسباب كشي كمك كند . وسايل اسباب كشي انواع و اقسام دارد گاري با اسب – وانت – كاميون . اتوبوس و بالاخره سه چرخه موتوري – من همه را تجربه كرده ام منهاي سه چرخه موتوري دليلش هم اين است كه اين مورد اخير تازه به دوران رسيده است . اولين كاري كه بعد از اسباب كشي وسايل منزل انجام ميدهند چيدن انهاست و سپس سكونت و در نهايت پرداخت اجاره بهاي ماهيانه اجاره بها از سي تومان وجود داشت تا 5000 تومان . البته رهني هم بود مثل اينكه پولي را ميدادي و در نزد صاحبخانه ميماند و بابت اين ماندن در خانه اش سكونت و زندگي ميكني در هنگام حمل وسايل به خانه جديد ابتدا ايينه و قران ميبرند و بعد از همسايه ها خداحافظي ميكنند اگر دختر همسايه بزرگ باشد ممكن است در هنگام خداحافظي اب زلالي به نام اشك در مابين شما و چشمانش قرار گيرد و در نهايت جاري شود البته اين صحنه مال زمانهاي قديمي است كه اس ام اس و ايميل و تلفن ثابت و همراه نبود اس ام اس ان دوران بصورت حركت اهسته پلكين بالا و پايين بود كه براي لحظه اي چشم را كوچكتر ميكرد و يا انداختن تكه اي كاغذ محتوي پيامي كوتاه بر روي زمين يا ارسال به توسط دلاله !ناهار روز اسباب كشي را معمولا صاحبخانه ساكن در خانه تهيه ميكرد و اين معمولا اولين و اخرين ناهاري بود كه مالك و مستاجر با هم ميخوردند و بعد از ان سر پول اب و برق اشتراكي اختلاف مي افتاد . صاحب خانه اي داشتم در اروميه امنيه بازنشسته بود دكاني داشت در جوار خانه ما پنج خانواده مستاجر خانه اي بوديم كه خودش و عروسش هم ساكن ان بودند اگر يادمان ميرفت و قبل از 25 برج اجاره را پرداخت نميكرديم در كوچه قشقرقي به راه مي انداخت ان سرش ناپيدا صاحبخانه اي داشتم قهوه چي بود خود و همسرش بودند و بچه دار نميشدند در حياط خانه شان تلمبه اي بود بر روي چاه ابي كه اهالي محل از ان تلمبه اب ميبردند انزمان هنوز اب لوله كشي داب نشده بود در ان حياط يك خانواده ديگر هم زندگي ميكردند كه شغل مرد خانواده سلماني بود كه دلاك ميگفتند ترك بود اصل و نسبش روستايي بود چون مهماني داشتند روستايي كه چند روزي خانه انها ماند و از شوهرش طلاق گرفت و به روستايش برگشت . زنه برورويي داشت و باب دندان بود ! بدون بزك دوزك هم قشنگ بود ورنگ و لعابي داشت بي بروبرگرد عروسيهاي قديم بهتر بود مستاجر خانه ديگري كه بودم حياط بسيار بزرگي داشت بجوريكه تابستانها فاميلهاي دور و نزديك صاحبخانه مراسمات عروسيشان را در ان برگزار ميكردند و دور تادور حياط لامپهاي رنگي ميزدند و يكي از اطاقها محل ملاقات اولين عروس و داماد بود كه بر شيشه پنجره ان سجاده اويزان ميگردند كه از بيرون ديده نشود انزمان عروسيها چه صفايي داشت وقتي ميرفتند عروس را بياورند داماد نميرفت ودر خانه ميماند در عوض وقتي عروس نزديك ميشد داماد به پشت بام ميرفت و از بالا سيب قرمزي بطرف عروس پرتاب ميكرد و پشت سرش پول بود كه نثار مقدم عروس ميشد بچه ها خود را به اب و اتش ميزدند كه سيب قرمز را بگيرند و يا پول بردارند وقتي پولها را مي انداختند با هر جان كندني بود خود را به ميان جمعيت انداخته و جلدي اسكناس يا سكه اي برميداشتيم مثل حالا نبود كه از جوش و جلا افتاده باشيم واگر دلار امريكا هم بياندازند از جايمان جم نخوريم وقتي بساط عروسي برپا بود هر سه روز را انجا پلاس بوديم شام و ناهار براه بود و اخرش هم كله قندي بعنوان كادو داده ميشد هر كله قند حدود سه كيلو معادل يك من تبريز بود كه تبريزي ميگفتند . ماملي در انزمان بروبيايي داشت و ميخواند چه خواندني در پايين مجلس مينشست و با صداي بسيار خوبش اشعار مولوي – وفايي و نانوازاده را بسيار دلكش ميخواند كتابچه اي در جيبش بود انرا باز ميكرد و اشعارش را از روي ان ميخواند حسن زيرك هم بود اين دونفر هركدام صدايشان از ان ديگري بهتر بود با طرفداراني فراوان مرحوم ملاحسين هم كه خانه اش در كوچه مسجد جامع بود سبك ديگري اواز ميخواند تازه گيها اركسترهاي مهابادي سليقه به خرج داده و تكه اي از ترانه مرحوم ملاحسين را هم در مراسم اجرا ميكنند كه بسيار زيباست يكي از خانه هايي كه مستاجر بودم فقط يك ماه مانديم چون همان اولين شب معلوم شد كه موش دارد خانه ديگري كه مستاجربودم متعلق به مرد دوزنه اي بود كه شاهد دعواي مداوم زنانش بوديم انزمان سينما نبود ولي اتفاقات ان خانه سينمايي بود انزمان من در سني بوده كه ميتوانستم غرابي را با نان بخورم خوردن غرابي داخل لقمه نان چه كيفي داشت تازه ياد گرفته بودم كه ميشود راحت الحلقوم را داخل بيسكويت گذاشت و خورد شربت مويز سياه هم چه لذتي داشت با ليواني كه در دستان مرد فروشنده بود و به همه خريداران از همان ليوان شربت ميفروخت و عجيب كه مريض هم نميشديم و صفا هم ميكرديم . در خانه ديگري كه مستاجر بودم زن صاحبخانه ماماي محلي بود شب و نصف شب مي امدند دنبالش و براي زاياندن زائو خبرش ميكردند ودرامد خوبي هم داشت مرد صاحبخانه در بازار كت عراقي ميفروخت . ان زن شريف باعث زاييدن خيلي از زنان شهر شده بود ولي خودش اجاق كور بود اولين گلي كه گرفتم از دست دختر همسايه بود گلي زرد بود . اولين بار كه خواستم نامه اي بدهم يكي دو هفته در جيبم ماند و وقتي انرا بطرف دوست دراز كردم نگرفت . اولين باري كه دلم لرزيد اخرين بار نبود . خداوند خوانندگان اين خاطرات را از سه چيز دور بدارد : ديوار شكسته – سگ درنده وزن سليطه
پنجشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۸
عيد سعيد قربان و باقي قضايا
روز شنبه مصادف با دهم ذيحجه و هفتم اذرماه 1388 كه برابر با 28 نوامبر 2009 است عيد سعيد قربان است در اين روز در ولايت ما دامي را كه از چندين روز پيش خريداري شده است صبح زود بعد از بازگشت از قبرستان سر ميبرند در حياط خانه يا گاراژ يا در كوچه و جلو درب اين دام اگر گوسفند باشد توسط يك خانواده و اگر گاو باشد بسته به وسع توسط يك يا چند نفر شراكتي خريداري ميشود سلاغ انرا سربريده و گوشت ان مابين مردم پخش ميشود معمولا هزينه سربريدن به اضافه پوست و روده و قدري گوشت و حتي مقداري جگر به سلاخ ميرسد و كارشان سكه است بچه ها از پشت پنجره منظره سربريدن دام را نگاه ميكنند و فردابراي همكلاسي تعريف ميكنند گاهي قدري خون دام را به ديوار كوچه ميمالند از سرمه كشيدن و قند در دهان دام گذاشتن و.....بگذريم در گرگان و گنبد كه اكثرا پيرو مذهب حنفي هستند و من در ميانشان زندگي كرده ام و انصافا ادمهاي نازنين و انسان هستند دام را به عدد افراد خانواده سر ميبرند و گوشت انرا ميپزند و از مهماناني كه در روز عيد وروزهاي بعد براي تبريك عيد به منزلشان ميروند پذيرايي ميكنند در ولايت ما گوشت را تقسيم ميكنند انهايي كه فكر سنتي دارند گوشت را بين همسايه ها فاميل تقسيم ميكنند انهايي كه وسعت فكر دارند گوشت را به بهزيستي يا كميته امداد يا روستاهاي محل زندگي جزاميان يا خانواده هاي كم درامد ميدهند در روزهاي نزديك به عيد و بعد از ان ميزان فروش ذغال بالا ميرود و ميزان كشتار دام در كشتارگاه پايين !در اولين عيد بعد از فوت عزيز از دست رفته اي قرباني ميكنند و مردم براي تبريك به خانه متوفي ميروند قبلا در هنگام ورود وبلافاصله بعد از نشستن فاتحه ميخواندند و داغ مرده را بردل زندگان تازه ميكردند ولي حالا اين كار را نميكنند و در فاصله ايستادن و نشستن تبريك عيد ميگويند .بچه ها را در روز عيد با لباسهاي تازه و پول عيدي در دست در ضمن بازي در بعد از ظهر در كوچه ها و دم در ديد افراد اذدواج كرده منتظر عروسي كادو به خانه عروس ميبرند داماد روز عيد ناهار را در خانه همسر اينده ميخورد . صبح زود هم كه براي دست بوسي به خانه پدرزن رفته است صبح روز بعد كار سپور شهرداري براي تخليه ضايعات كشتار دام قرباني بيشتر است
عيد سعيد قربان بر تمام مسلمانان تبريك باد
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
حافظ
گر من از سرزنش مدعيان انديشم
شيوه مستی و رندی نرود از پيشم
زهد رندان نوآموخته راهی بدهيست
من که بدنام جهانم چه صلاح انديشم
شاه شوريده سران خوان من بیسامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بيشم
بر جبين نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکيشم
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در اين خرقه ندانی که چه نادرويشم
شعر خونبار من ای باد بدان يار رسان
که ز مژگان سيه بر رگ جان زد نيشم
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خويشم
شيوه مستی و رندی نرود از پيشم
زهد رندان نوآموخته راهی بدهيست
من که بدنام جهانم چه صلاح انديشم
شاه شوريده سران خوان من بیسامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بيشم
بر جبين نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکيشم
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در اين خرقه ندانی که چه نادرويشم
شعر خونبار من ای باد بدان يار رسان
که ز مژگان سيه بر رگ جان زد نيشم
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خويشم
چهارشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۸
بيماريهاي مشترك انسان و دام - انواع
تقسیم بندی بيماريهاي مشترك براساس مخازن طبیعی بیماری ها
در این روش بیماری های زئونوز را به سه گروه تقسیم بندی می کنند .
1- انتروپوزئونوزها
2- زئوآنتروپونوزها
3- آمفیوکسونوزیس
در Anthropozoonosesحیوانات مهره دار مخزن عفونت بوده و برای انسان منشائ آلودگی میباشند مانند بیماری های هاری – سیاه زخم – بروسلوز و اکینوکوکوز. در این گروه از بیماری ها انسان میزبانی بن بست است و نمیتواند مخزن عفونت برای سایر میزبانها قرار گیرد .
در Zooanthroponosesانسان مخزن عفونت برای حیوانات مهره دار است مانند انتقال اسهال خونی آمیبی از انسان به سگ و یا انتقال سل از انسان به سگ
در Amphixonosesهم انسان و هم حیوانات مهره دار دیگر میتوانند مخزن عفونت واقع شوند مانند بیماری لیشمانیوز احشایی .
تقسیم بندی بیماری های مشترک براساس گروه حیوانات مخزن
این تقسیم بندی بیشتر به منظور کنترل بیماری های مشترک ارزش دارد و مورد استفاده قرار میگیرد در این تقسیم بندی بیماری های مشترک در سه گروه قرار میگیرند
1-عفونت های مشترک بین حیوانات وحشی و انسان
2- عفونت های مشترک بین حیوانات اهلی شده و انسان
3- عفونت های مشترک بین حیوانات اهلی و انسان
در این روش بیماری های زئونوز را به سه گروه تقسیم بندی می کنند .
1- انتروپوزئونوزها
2- زئوآنتروپونوزها
3- آمفیوکسونوزیس
در Anthropozoonosesحیوانات مهره دار مخزن عفونت بوده و برای انسان منشائ آلودگی میباشند مانند بیماری های هاری – سیاه زخم – بروسلوز و اکینوکوکوز. در این گروه از بیماری ها انسان میزبانی بن بست است و نمیتواند مخزن عفونت برای سایر میزبانها قرار گیرد .
در Zooanthroponosesانسان مخزن عفونت برای حیوانات مهره دار است مانند انتقال اسهال خونی آمیبی از انسان به سگ و یا انتقال سل از انسان به سگ
در Amphixonosesهم انسان و هم حیوانات مهره دار دیگر میتوانند مخزن عفونت واقع شوند مانند بیماری لیشمانیوز احشایی .
تقسیم بندی بیماری های مشترک براساس گروه حیوانات مخزن
این تقسیم بندی بیشتر به منظور کنترل بیماری های مشترک ارزش دارد و مورد استفاده قرار میگیرد در این تقسیم بندی بیماری های مشترک در سه گروه قرار میگیرند
1-عفونت های مشترک بین حیوانات وحشی و انسان
2- عفونت های مشترک بین حیوانات اهلی شده و انسان
3- عفونت های مشترک بین حیوانات اهلی و انسان
بهداشت مواد غذايي در قديم دنباله
در مورد گروه ماهي پزان نيز محتسب بايد مراقبت كند كه ترازوها وظروفي را كه ماهي در آن مي گذارند كاملا تميز باشد , ماهي تازه را بايد بشكافند و تميز كنند و پوست وفلس آنرا بپيرانند وكاملا بشويند وآنگاه نمك بپاشند و هنگامي كه هوا گرم است بيشتر بخيسانند تا اينكه بو ندهد ,آنگاه آرد بپاشند وپس از آن بپزند محتسب بايد مراقب باشد كه ماهي را با پيهي كه از شكم او خارج مي كنند نپزند بلكه هنگام پختن آنرا بازيتون بياميزند . براي آنكه فساد ماهي به تاخير افتد نمك سود كردن آن ضروري است ماهيي كه از نواحي دور مي آورند يا به سبب كساد در انبارها مي ماند بايد فلس آن را باقي گذارند ونمك سود كنند تا از توليد كرم محفوظ بماند و هرگاه ماهي فاسد شود انرا در مزبله هاي بيرون شهر اندازند .
حافظ
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفيان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببين که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
بيار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان چه هوشيار و چه مست
از اين رباط دودر چون ضرورت است رحيل
رواق و طاق معيشت چه سربلند و چه پست
مقام عيش ميسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست
به هست و نيست مرنجان ضمير و خوش میباش
که نيستيست سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طير
به باد رفت و از او خواجه هيچ طرف نبست
به بال و پر مرو از ره که تير پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گويد
که گفته سخنت میبرند دست به دست
صلای سرخوشی ای صوفيان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببين که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
بيار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان چه هوشيار و چه مست
از اين رباط دودر چون ضرورت است رحيل
رواق و طاق معيشت چه سربلند و چه پست
مقام عيش ميسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست
به هست و نيست مرنجان ضمير و خوش میباش
که نيستيست سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طير
به باد رفت و از او خواجه هيچ طرف نبست
به بال و پر مرو از ره که تير پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گويد
که گفته سخنت میبرند دست به دست
لباس - مراسم و باقي قضايا
در سال 42 مديردبستاني داشتيم بغايت خوش اخلاق و نيكو و نجيب از قضاي روزگار اين شخص بسيار محترم كه البته اكنون متاسفانه مرحوم شده است و خدايش بيامرزد سالها بعد در دانشگاه در سرپرستي اساتيد هر روز ملاقاتش ميكردم و از مصاحبتش لذت ميبردم روزي در دانشگاه بحث ايام گذشته بود فرمودند در زمانهايي كه مدير بودم در دهه چهل بخشنامه شده بود كه دبستانها بايد باهم مسابقات ورزشي برگزار ميكردند و گزارش انرا مكتوب به اداره فرهنگ ميفرستاند چون امكانات ورزشي نبود انجام مسابقه امكان پذير نبود لذا با يكي از دوستان قرار گذاشتيم كه در هرماه با هم هماهنگي كرده و تيم يكي مان صوري برنده شود و تعداد گل و لحظات حساس را طي نامه اي با امضاي مشترك به اداره فرهنگ ميفرستاديم ...... حكايت همچنان باقيست . در مراسمات عروسي در ولايت ما هم در بين مراسم لباس عوض ميكنند . با لباسي به مراسم ميروند در ضمن مراسم لباسشان تغيير ميكند يعني به خانه برگشته لباس قبلي را با لباس بعدي عوض ميكنند
صفات خداوند
خداوند پاك و منزه و آفريننده ي جهان هستي، بنا به مقتضاي كمال ربوبيت و الوهيتش داراي نامهاي نيكو و صفات عالي است.
خداوند در داشتن اين صفات تنها و بي شريك است؛
زيرا او پروردگار يگانه است
و هيچ معبود و الهي جز ذات پاكش وجود ندارد.
صفات خدا به دو دسته تقسيم مي شوند: 1- صفات سلبيه 2- صفات ثبوتيه.1
- صفات سلبيه عبارتند از: الأول و الآخر.
الأول: بودنش پيش از بودن همه ي موجودات است و وجودش مسبوق به عدم نيست.
الآخر: پسين. بي انتها ازلي، ابدي، فنا ناپذير، واجب الوجود. آن كه پس از نابودي همه ي موجودات باقي و برجاي است
یکشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۸
رباعي
ابر آمد و باز بر سر سبزه گريست
بی باده ارغوان نمیبايد زيست
اين سبزه که امروز تماشاگه ماست
اين سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کيست
قناعت
خواهنده مغربی در صف بزازان حلب می گفت :ای خداوندان نعمت ، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت ، رسم سوال از جهان برخاستی .
اى قناعت ! توانگرم گردان
كه وراى تو هيچ نعمت نيست
گنج صبر، اختيار لقمان است
هر كه را صبر نيست ، حكمت نيست
اى قناعت ! توانگرم گردان
كه وراى تو هيچ نعمت نيست
گنج صبر، اختيار لقمان است
هر كه را صبر نيست ، حكمت نيست
درد و درمان
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فدای او شد و جان نيز هم
اين که میگويند آن خوشتر ز حسن
يار ما اين دارد و آن نيز هم
ياد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پيمان نيز هم
دوستان در پرده میگويم سخن
گفته خواهد شد به دستان نيز هم
چون سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد ايام هجران نيز هم
هر دو عالم يک فروغ روی اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
اعتمادی نيست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نيز هم
عاشق از قاضی نترسد می بيار
بلکه از يرغوی ديوان نيز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصف ملک سليمان نيز هم
دل فدای او شد و جان نيز هم
اين که میگويند آن خوشتر ز حسن
يار ما اين دارد و آن نيز هم
ياد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پيمان نيز هم
دوستان در پرده میگويم سخن
گفته خواهد شد به دستان نيز هم
چون سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد ايام هجران نيز هم
هر دو عالم يک فروغ روی اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
اعتمادی نيست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نيز هم
عاشق از قاضی نترسد می بيار
بلکه از يرغوی ديوان نيز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصف ملک سليمان نيز هم
اهميت غذايي گوشت
یکی از عوامل مؤثر در اهمیت غذایی گوشت ، وجود املاح معدنی به ویژه آهن و روی در آن است. کم خونی ناشی از کمبود آهن در اکثر نقاط جهان اعم از کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته در بین انسانها دیده می شود. زنان بویژه در هنگام بارداری و عادت ماهیانه و کودکان بیشتر در معرض خطر کمبود آهن قرار دارند. از آنجا که اغلب ، آهن به اندازه کفی در بدن ذخیره نمی شود با مصرف به اندازه گوشت و فرآورده های آن ، می توان از بروز عوارض کمبود آهن جلوگیری کرد. گوشت منبع غذایی مهمی از پروتئین ، ویتامین های گروه ب و املاحی مانند آهن ، روی ، منیزیم و فسفر است. همچنین کمبود روی نیز با عوارضی از قبیل اختلال در رشد قدی و قوای جنسی ، اختلال در رشد جنین ، سقط جنین و کم اشتهایی همراه است که در بسیاری از زنان و نوجوانان قابل مشاهده است. گوشت یکی از منابع مهم روی محسوب می شود و حاوی ترکیباتی از روی می باشد که قابلیت جذب بالایی در بدن دارند. سازمان نظام دامپزشكي كشور
بزودي امكان عرضه گوشت قرمز و مرغ كه حاوي موادي است كه با دو باكتري خطرناك مقابله ميكند فراهم خواهد شد. به گزارش پايگاه اينترنتي آسوشيتدپرس، يك پژوهشگر دانشگاه فناوري تگزاس با استفاده از تركيبي از چهار باكتري اسيد لاكتيك متفاوت در گوشت گاو دريافت اين تركيب ميزان باكتريهاي خطرناك سالمونلا و ئي كولاي را ۹۹/۹۹ درصد كاهش ميدهد. اين دو باكتري مرگبار باعث مسموميت غذايي ميشوند. اداره نظارت بر مواد غذايي و دارويي آمريكا در ماه دسامبر استفاده از اين تركيب را در فراوردههاي گوشت قرمز و مرغ بيخطر اعلام كرد. با اين حال زمان عرضه اين گوشتها با برچسبهاي مخصوص به بازار مشخص نشده است. نتيجه تحقيقات "ميندي براشيرز" بر روي اين دو باكتري چند ماه قبل در مجله " "food safteyمنتشر شد. شركت مواد غذايي nutrition physiologyدر ايندياناپليس اين تركيب را به بازار عرضه خواهد كرد. اين شركت نام شركتهايي را كه اين تركيب را در توليدات خود استفاده خواهند كرد اعلام نكرد. باكتري سالمونلا باعث اسهال، تب ،و دل درد ميشود كه در برخي موارد بيمار را راهي بيمارستان ميكند. درصورت عدم درمان به موقع با پادزيست ها آلودگي به اين باكتري ميتواند به مرگ بيمار بينجامد. از ۱/۴ميليون مورد آلودگي به سالمونلا كه هر سال در آمريكا رخ ميدهد حدود ۴۰۰تن جان ميسپارند. باكتري ئي كولاي ميتواند باعث دل دردهاي شديد و اسهال خوني شود. ساير علايم اين بيماري عبارت است از استفراغ و تب خفيف. ساليانه ۷۳هزار مورد آلودگي به اين باكتري در آمريكا رخ ميدهد كه ۶۱تن جان خود را از دست ميدهند. درهمين حل "آليانادرو كاستيلو" ميكروبيولوژيست غذايي دانشگاه تگزاس اياند ام گفت تا زماني كه سازوكار عملكرد اين تركيب مشخص نشود جامعه علمي و صنايع غذايي بايد در اينباره احتياط كنند و اين راه را راه حل قطعي كنترل باكتري ئي كولاي در گوشت نپندارند. استفاده از اين تركيب اولين شيوه مقابله با باكتري پس از توليد است. اين تركيب طي ۶۰روز در گوشت گاو منجمد و حدود يك هفته در گوشت گاو كه در يخچال نگهداري شده بود موثر بود. از اسيد لاكتيك در سالهاي اخير براي كنترل باكتري ئي كولاي در گاوهاي شيرده و دام زنده استفاده شده است. اين تركيب طعم گوشت را تغيير نميدهد
بزودي امكان عرضه گوشت قرمز و مرغ كه حاوي موادي است كه با دو باكتري خطرناك مقابله ميكند فراهم خواهد شد. به گزارش پايگاه اينترنتي آسوشيتدپرس، يك پژوهشگر دانشگاه فناوري تگزاس با استفاده از تركيبي از چهار باكتري اسيد لاكتيك متفاوت در گوشت گاو دريافت اين تركيب ميزان باكتريهاي خطرناك سالمونلا و ئي كولاي را ۹۹/۹۹ درصد كاهش ميدهد. اين دو باكتري مرگبار باعث مسموميت غذايي ميشوند. اداره نظارت بر مواد غذايي و دارويي آمريكا در ماه دسامبر استفاده از اين تركيب را در فراوردههاي گوشت قرمز و مرغ بيخطر اعلام كرد. با اين حال زمان عرضه اين گوشتها با برچسبهاي مخصوص به بازار مشخص نشده است. نتيجه تحقيقات "ميندي براشيرز" بر روي اين دو باكتري چند ماه قبل در مجله " "food safteyمنتشر شد. شركت مواد غذايي nutrition physiologyدر ايندياناپليس اين تركيب را به بازار عرضه خواهد كرد. اين شركت نام شركتهايي را كه اين تركيب را در توليدات خود استفاده خواهند كرد اعلام نكرد. باكتري سالمونلا باعث اسهال، تب ،و دل درد ميشود كه در برخي موارد بيمار را راهي بيمارستان ميكند. درصورت عدم درمان به موقع با پادزيست ها آلودگي به اين باكتري ميتواند به مرگ بيمار بينجامد. از ۱/۴ميليون مورد آلودگي به سالمونلا كه هر سال در آمريكا رخ ميدهد حدود ۴۰۰تن جان ميسپارند. باكتري ئي كولاي ميتواند باعث دل دردهاي شديد و اسهال خوني شود. ساير علايم اين بيماري عبارت است از استفراغ و تب خفيف. ساليانه ۷۳هزار مورد آلودگي به اين باكتري در آمريكا رخ ميدهد كه ۶۱تن جان خود را از دست ميدهند. درهمين حل "آليانادرو كاستيلو" ميكروبيولوژيست غذايي دانشگاه تگزاس اياند ام گفت تا زماني كه سازوكار عملكرد اين تركيب مشخص نشود جامعه علمي و صنايع غذايي بايد در اينباره احتياط كنند و اين راه را راه حل قطعي كنترل باكتري ئي كولاي در گوشت نپندارند. استفاده از اين تركيب اولين شيوه مقابله با باكتري پس از توليد است. اين تركيب طي ۶۰روز در گوشت گاو منجمد و حدود يك هفته در گوشت گاو كه در يخچال نگهداري شده بود موثر بود. از اسيد لاكتيك در سالهاي اخير براي كنترل باكتري ئي كولاي در گاوهاي شيرده و دام زنده استفاده شده است. اين تركيب طعم گوشت را تغيير نميدهد
شنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۸
اصطلاحات پزشكي
زبان كوردي از نظر اصطلاحات علمي زباني كامل ميباشد براي نمونه چندين اصطلاح كه در رشته پزشكي هست مثال زده ميشود علاقمندان بهتر است به سايتهاي مربوطه مراجعه فرمايند
كرێش : Dandruff
كرێش : Dandruff
زان، منداڵ بوون : Delivery, Childbirth
دوكتۆری ددان، پزیشكی ددان : Dentist
ددانی دهستكرد، ددانی تاقم : Denture
نهخۆشیی خهمۆكه، داهێزان، ڕهشهبینی : Depression
پهنمیانی پێست، ئاوسانی پێست : Dermatits
بهری پێست، ژێرپێست، بنتوێخ : Dermis
نهخۆشیی شهكر، دهیابێت : Diabetes
دهستنیشانكردنی نهخۆشی، دیاگنۆز : Diagnosis
پهردهی دڵ --- ناوپهنچك، دیافراگم : Diaphragm
جوداكردنی چینی، دیالیز، پرۆسهی پاكژكرندی خۆێن كاتێك كه گورچیلهکان ناتوانن خوێن پاڵێو بكهن (پرۆسهی جوداكردنهوهی مۆلهكولی گهوره له مۆلهكولی گچكه كه بۆ نموونه له دایالزی كورچیلهدا بهكار دێت) : Dialysis
سكچوون، ههناوچوون، زگشۆڕی، ههڵتوڕان : ( Diarrhoea, (Diarrhea US
كۆئهندامی ههرس : Digestion organ
دهزگای ههرس، سیستێمی ههرس : Digestive System
بهرینكهر، كهرهستهێكی پزیشكیه كه بۆ گهورهكردن یان پانكردنهوهی كوێنك بهكار دهبرێ : Dilator
دیفتێری، خروزهك، وهناق (نهخۆشیێكی گێرهویی گهررویه) : Diphtheria
پاكژكهرهوه، میكرۆبكوژ، زام خاوێنكهر : Disinfectant
لهجێچوون (- ی ئێسك و جومگه) : Dislocate توێكاری كردن : Dissect
سهرگێژ، گێژخواروو، وڕ : Dizzy
سهرهگێژه، وڕی : Dizziness, Giddiness
میراته ماده (ناوكه ئهسیدیهكان) "دی. ئن. ئهی"، كورتكراوهی: ترشی دیئۆكسیدی ریبۆنۆكلیك : DNA, Deoxyribonucleic
acid
بهخشهر (كهسێك كه بهشێ له ئهندامی لهشی دهبهخشێت به كهسێك) : Donor
پێست پزیشكی : Dormatology
ڕیخۆڵهی دوانزهگرێ : Duodenum
گران ههناسه، بێههناسهیهتی، گرفتی ههناسه : Dyspnea
سكچوونی خوێنی : Dystentery
چرخ ستيزه روي
برخيز ز خواب تا شرابي بخوریم
زان پيش که از زمانه تابي بخوریم
کاين چرخ ستيزه روي ناگه روزي
کاين چرخ ستيزه روي ناگه روزي
چندان ندهد زمان که آبي بخوریم
مياور سخن در ميان سخن
حکايت
يکی از حکما را شنيدم که می گفت : هرگز کسی به جهل خويش اقرار نکرده است مگر آ«کسی که چون ديگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند .
سخن را سر است اى خداوند و بن
مياور سخن در ميان سخن
خداوند تدبير و فرهنگ و هوش
نگويد سخن تا نبيند خموش
يکی از حکما را شنيدم که می گفت : هرگز کسی به جهل خويش اقرار نکرده است مگر آ«کسی که چون ديگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند .
سخن را سر است اى خداوند و بن
مياور سخن در ميان سخن
خداوند تدبير و فرهنگ و هوش
نگويد سخن تا نبيند خموش
فال حافظ
به جان پير خرابات و حق صحبت او
که نيست در سر من جز هوای خدمت او
بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است
بيار باده که مستظهرم به همت او
چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد
که زد به خرمن ما آتش محبت او
بر آستانه ميخانه گر سری بينی
مزن به پای که معلوم نيست نيت او
بيا که دوش به مستی سروش عالم غيب
نويد داد که عام است فيض رحمت او
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که نيست معصيت و زهد بی مشيت او
نمیکند دل من ميل زهد و توبه ولی
به نام خواجه بکوشيم و فر دولت او
مدام خرقه حافظ به باده در گرو است
مگر ز خاک خرابات بود فطرت او
که نيست در سر من جز هوای خدمت او
بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است
بيار باده که مستظهرم به همت او
چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد
که زد به خرمن ما آتش محبت او
بر آستانه ميخانه گر سری بينی
مزن به پای که معلوم نيست نيت او
بيا که دوش به مستی سروش عالم غيب
نويد داد که عام است فيض رحمت او
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که نيست معصيت و زهد بی مشيت او
نمیکند دل من ميل زهد و توبه ولی
به نام خواجه بکوشيم و فر دولت او
مدام خرقه حافظ به باده در گرو است
مگر ز خاک خرابات بود فطرت او
بهداشت مواد غذايي دنباله
در مورد كله و پاچه مي نويسد كه فروختن آنها بصورت پخته و يا ناپخته رواست محتسب بايد كيپا پزان ( كله پزان ) را فرمان دهد تا كله و پاچه را با آب داغ پاك كنند و موهاي آنرا بزدايند و سپس با آب سرد بشويند , و بيني حيوان و بن بيني ( خيشوم ) را بشكافند و از كرم وچرك پاك كنند و كله بز را با كله گوسفند مخلوط نكنند و كله تازه را با كله مانده نياميزند .
كله پزان به هنگام كساد بازار , كله هاي مانده را به تازه مي اميزند اما كله مانده را ميتوان شناخت بدين سان كه استخوان نازك موسوم به شوكه ( خار ) را كه در حلقوم آن است بكشند و بو كنند اگر بد بو باشد كهنه است .
كله پزان به هنگام كساد بازار , كله هاي مانده را به تازه مي اميزند اما كله مانده را ميتوان شناخت بدين سان كه استخوان نازك موسوم به شوكه ( خار ) را كه در حلقوم آن است بكشند و بو كنند اگر بد بو باشد كهنه است .
نويسنده از هريسه پزان ( حليم پزان ) سخن گفته است : هريسه طعامي است كه از گندم كوبيده و گوشت و روغن مي پزند و محتسب مكلف است مراقبت نمايد كه طباخ , ميزان كافي گوشت گاو ويا گوسفند به گندم كوبيده اضافه كند و سعي كند كه گوشت را از رگ وريشه پاك كند وروغن هريسه بايد تازه و خوشبو باشد.
درمورد حلواپزان تاكيد مي كند كه حلوا را بايد خوب بپزند تاناپخته يا سوخته تحويل مشتري ندهند وشيريني آن بايد عسل زنبور باشد نه قند يا مواد ديگر .
بر محتسب است كه شربت سازان را بيم دهد واز مجازات و تعزير بترساند وشربتها وعقاقير آنها را هر زمان پس از آنكه شبانه دكانهايشان را مهر زدند نا آگاهانه بازرسي كند وايشان را موظف بدارد كه شربت را جز از قند خوب وپاكيزه نپزند , محتسب بايد دستور پزشكي به انان گوشزد كند .
در رساله توضيح المسائل حضرت آيه ا.... العظمي اراكي دامت بركاته
ازمسئله 2597 ــ 2604 احكام سربريدن وشكار كردن حيوانات واز مسئله 2605 ــ 2607 دستور سربريدن حيوانات ودر مسئله 2608 شرايط سربريدن حيوان واز مسئله 2609 ـــ 2612 دستور كشتن شتر ذكر شده است . از مسئله2638 ـــ 2649 احكام خوردنيها و آشاميدنيها ذكر گرديده است .در مسئله 2640 پانزده چيز بنابر احتياط از جميع حيوانات حلال گوشت , حرام ذكر گرديده است .در مسئله2650 چيزهايي كه موقع غذا خوردن مستحب است ذكر گرديده ودر بند هجدهم ان ميوه را پيش از خوردن بااب بشوين ذكر شده است .
ازمسئله 2597 ــ 2604 احكام سربريدن وشكار كردن حيوانات واز مسئله 2605 ــ 2607 دستور سربريدن حيوانات ودر مسئله 2608 شرايط سربريدن حيوان واز مسئله 2609 ـــ 2612 دستور كشتن شتر ذكر شده است . از مسئله2638 ـــ 2649 احكام خوردنيها و آشاميدنيها ذكر گرديده است .در مسئله 2640 پانزده چيز بنابر احتياط از جميع حيوانات حلال گوشت , حرام ذكر گرديده است .در مسئله2650 چيزهايي كه موقع غذا خوردن مستحب است ذكر گرديده ودر بند هجدهم ان ميوه را پيش از خوردن بااب بشوين ذكر شده است .
پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۸
حكايت سخاوت و شجاعت
حکايت
حکيمی را پرسيدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است ؟ گفت : آنکه را سخاوت است به شجاعت حاجت نيست.
نماند حاتم طائى وليك تا به ابد
بماند نام بلندش به نيكويى مشهور
زكات مال به در كن كه فضله رز را
چو باغبان بزند بيشتر دهد انگور
نبشته است بر گور بهرام گور
كه دست كرم به ز بازوى زور
حکيمی را پرسيدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است ؟ گفت : آنکه را سخاوت است به شجاعت حاجت نيست.
نماند حاتم طائى وليك تا به ابد
بماند نام بلندش به نيكويى مشهور
زكات مال به در كن كه فضله رز را
چو باغبان بزند بيشتر دهد انگور
نبشته است بر گور بهرام گور
كه دست كرم به ز بازوى زور
زلف يار حافظ
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنياد مکن تا نکنی بنيادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فريادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
يار بيگانه مشو تا نبری از خويشم
غم اغيار مخور تا نکنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
ياد هر قوم مکن تا نروی از يادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شيرين منما تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکين و به فريادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فريادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم
ناز بنياد مکن تا نکنی بنيادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فريادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
يار بيگانه مشو تا نبری از خويشم
غم اغيار مخور تا نکنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
ياد هر قوم مکن تا نروی از يادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شيرين منما تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکين و به فريادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فريادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم
بهداشت مواد غذايي در قديم دنباله
در مورد لكانه پزان ( يعني كساني كه كالباس يا قورمه درست مي كنند ) نويسنده معتقد است كه بايد دكان انها نزديك مقر محتسب باشد و مراقبت كند كه لكانه را در حضور او بسازند , زيرا در آن تقلب بسيار كنند , محتسب بايد مراقبت كند كه گوشت گوسفند فربه اي را در ظرف پاكيزه اي بكوبند وارد و فلفل و مواد روغني را به اندازه لازم به آن بياميزند و سپس گوشت كوبيده را دررو ده هاي تمييز ي كه با آب و نمك شسته شده است وارد كنند . بايد محتسب مراقبت كندكه گوشت بز و شتر يا حيوان لاغر ديگري را لكانه پزان بكار نبرند و از بيرون راندن مگس از محيط كار خود غفلت نورزند .
نويسنده از دكانهاي جگر پزي سخن مي گويد و تاكيد مي كند كه محتسب بايد مراقبت كند كه جگر بز و گاو را با جگر گوسفند نياميزند و هر كدام را جدا تهيه كنند و در تنور بپزند و سپس نمك و زيره و گيشنيز خشك و فلفل ودارچين و روغن زيتون را به جگر پخته بيافزايند و مواظب باشند گوشت مانده را با گوشت تازه نياميزند .
نويسنده از دكانهاي جگر پزي سخن مي گويد و تاكيد مي كند كه محتسب بايد مراقبت كند كه جگر بز و گاو را با جگر گوسفند نياميزند و هر كدام را جدا تهيه كنند و در تنور بپزند و سپس نمك و زيره و گيشنيز خشك و فلفل ودارچين و روغن زيتون را به جگر پخته بيافزايند و مواظب باشند گوشت مانده را با گوشت تازه نياميزند .
در مورد سلاخان نويسنده انتظار دارد مسولين اين كار , حيوان حلال گوشت را ذبح شرعي كنند .
در مورد قصابان نويسنده ذكر مي كند >> بايد كه محتسب قصابان را نگذارد تابر در دكانهايشان كشتار كنند و معبر عمومي را آلوده سازند حق آنست كه در كشتارگاه ذبح كنند , گوشت را در خارج از دكان نياويزند و نيز محتسب فرمان دهد كه گوشت بز را از گوسفند جدا گذارند . بعضي از قصابان براي فريفتن خريدار الت گوسفند نر را بر روي گوشت ماده مي آويزند كه تقلب است محتسب بايد از فروش حيوان مريض به جاي حيوان سالم جلوگيري كند و چون كار قصاب پايان يافت بايد روي تخته قصابي نمك كوبيده بپاشد تا به هنگام گرما , كرم نگذارد و نيز آنرا با حصير بپوشاند و روي آن ظرف بزرگي بگذارد تا سگ نليسد و از حشرات زمين محفوظ بماند .<<
هرگاه محتسب شك كند كه حيوان ميته است يا مذبوح با آب بيازمايد, اگر بر روي آب بيامد مرده است و اگر در ته آب بماند مذبوح است ونيز اندكي از آنرا به اتش افكند اگر نچسبد ميته وگرنه مذبوح وحلال است هر گاه نزد قصابي چار پايي مريض يا به رنگ دگرگون پيدا شود محتسب او را از فروش ان با گوشتهاي ديگر باز دارد
در مورد قصابان نويسنده ذكر مي كند >> بايد كه محتسب قصابان را نگذارد تابر در دكانهايشان كشتار كنند و معبر عمومي را آلوده سازند حق آنست كه در كشتارگاه ذبح كنند , گوشت را در خارج از دكان نياويزند و نيز محتسب فرمان دهد كه گوشت بز را از گوسفند جدا گذارند . بعضي از قصابان براي فريفتن خريدار الت گوسفند نر را بر روي گوشت ماده مي آويزند كه تقلب است محتسب بايد از فروش حيوان مريض به جاي حيوان سالم جلوگيري كند و چون كار قصاب پايان يافت بايد روي تخته قصابي نمك كوبيده بپاشد تا به هنگام گرما , كرم نگذارد و نيز آنرا با حصير بپوشاند و روي آن ظرف بزرگي بگذارد تا سگ نليسد و از حشرات زمين محفوظ بماند .<<
هرگاه محتسب شك كند كه حيوان ميته است يا مذبوح با آب بيازمايد, اگر بر روي آب بيامد مرده است و اگر در ته آب بماند مذبوح است ونيز اندكي از آنرا به اتش افكند اگر نچسبد ميته وگرنه مذبوح وحلال است هر گاه نزد قصابي چار پايي مريض يا به رنگ دگرگون پيدا شود محتسب او را از فروش ان با گوشتهاي ديگر باز دارد
معرفت
ديروز باران خوبي مي باريد كفش و كلاه كرده بعد از غروب افتاب از خانه زدم بيرون و مسافتي را در پياده رو رفتم قطرات باران برگهاي زرد درختان را از اوج به زير كشيده بود وزير پاي عابرين انداخته بود در دلم گفتم
معرفت وقتيست
كه تا مطمئن نشدي
تمام برگ درخت جان داده وزرد شده است
روي ان پاي نگذاري
شايد سلولهاي زنده اي هنوز هم داشته باشد
تازه انوقت هم بهتر است پاي نگذاري
اگر بداني كه بدون پاگذاشتن هم
مي شود
رد
شد
معرفت وقتيست
كه افتاده اي را از زمين برداري
انكه سرپاست
سرپاست
معرفت وقتيست
كه از مادرت حمايت كني
حمايت از زن كه هورموني ست
معرفت وقتيست
كه تا مطمئن نشدي
تمام برگ درخت جان داده وزرد شده است
روي ان پاي نگذاري
شايد سلولهاي زنده اي هنوز هم داشته باشد
تازه انوقت هم بهتر است پاي نگذاري
اگر بداني كه بدون پاگذاشتن هم
مي شود
رد
شد
معرفت وقتيست
كه افتاده اي را از زمين برداري
انكه سرپاست
سرپاست
معرفت وقتيست
كه از مادرت حمايت كني
حمايت از زن كه هورموني ست
چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۸
قاسم- فرخي - فرهاد و شيرين
به زندان قفس مـرغ دلم كي شـاد مي گـردد
مگـر روزي كه از اين بنـد غـم آزاد مي گردد
عـلم شـد در جـهان فـرهاد در جـان بـازي شيرين
نه هركس كوه كن شد در جهان فرهاد مي گردد
دلـم از ايـن عـروسـي سـخـت مـي لرزد كه قاسم هم
چو جنگ نـينوا نـزديك شد داماد مي گردد
ز شـاگردي نمـودن فـرخي اســتاد ماهر شـد
بلي هركس كه شاگردي نمود استادمي گردد
مايه كوبي دامها بر عليه بيماري بروسلوز يا تب مالت و علامت گذاري گوش
براي پيشگيري از مبتلا شدن دامها به بيماري تب مالت دامها را در سنين خاصي مايه كوبي كرده و گوش دامهاي مايه كوبي شده را علامت گذاري ميكنند تا از ساير دامها كه مايه كوبي نشده اند مشخص گردند اين علامت گذاري به تشخيص بيماري در دامهاي مبتلا كمك ميكند علامت گذاري به روشهاي مختلف در ساليان گذشته انجام گرفته اخرين روش كه در سال 88 معمول شده زدن پلاكهاي پلاستيكي به گوش است . بيماري بروسلوز يا تب مالت از بيماريهاي دامي است كه در گاو و گوسفند ديده ميشود واز راه مصرف شير خام الوده - پنيرتازه - خامه و تماس با دامها به انسان سرايت پيداميكند در حال حاضر تعدادي از مردم در هر شهر بعد از مراجعه به پزشك و انجام ازمايشات متوجه ميشوند كه مبتلا به اين بيماري هستند و انوقت بايد حداقل يكماه هر روز امپول بزنند اميدوارم شما از جمله اين افراد نباشيد
سهشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۸
من- توفيق - فني زاده
سال 56 بود سه نفر از دوستانم از شهرستان امده بودند به من در مركز استان كه دانشجو بودم و 20 ساله سربزنند دوسه روزي با هم بوديم روز اخر كه ميخواستند بروند من تا گاراژ كه انزمان در نزديكي ميدان مركز بود بدرقه ميكردم در طول خيابان من يك جلد مجله هفتگي توفيق خريدم معمولا در روي جلد كاريكاتور بزرگي چاپ ميشد انشماره هم همينطور بود عكسي از مرحوم پرويز فني زاده هنرپيشه مشهور دائي جان ناپلئون همان مش قاسم معروف در جلد ان بصورت كاريكاتور بود ما چهار نفر هركدام صاحب كاريكاتور را حدسي زديم من گفتم فني زاده است ديگري گفت فلانيست يكي ديگر گفت بهمان است به توافق نرسيديم من گفتم نظر خواهي ميكنيم اكثريت با هر كدام بود حدث او درست است چهار نفر سر نظرخواهي به توافق رسيديم طول خيابان را كه ميرفتيم از عابرين ميپرسيديم و كاريكاتور را نشان ميداديم در اخر حق با من شد صاحب كاريكاتور فني زاده بود اه آن زمان دوران جواني چه شور و حالي داشت چقدر بيخيال بوديم
كمبود نان بود
ولي غم نان نبود
حداكثر دودست لباس داشتيم ولي دل خوش بوديم
حالا دو كمد لباس داريم ولي دل خوش نداريم
بقول مرحوم سهراب سپهري
دل خوش سيري چند ؟
كمبود نان بود
ولي غم نان نبود
حداكثر دودست لباس داشتيم ولي دل خوش بوديم
حالا دو كمد لباس داريم ولي دل خوش نداريم
بقول مرحوم سهراب سپهري
دل خوش سيري چند ؟
لبخند بزنيد و آراسته باشيداز ص 14 روزنامه جام جم شماره 2713
از قديم گفته اند خنده بر هر درد بيدرمان دواست
چشم گريان چشمه ي درد و بلاست به اين مناسبت در زير مقاله اي از روزنامه جام جم 26 ابان 88 را عينا نقل ميكنم
اولين تاثير در برخورد اوليه، معمايي ظريف است. اگر آن را باز كنيد، هر بخشاش را به روشني ميبينيد و متوجه ميشويد كه چه تاثيري بر كل دارد. اين تاثيرات كاملا به طور منظم اتفاق ميافتد، به طوري كه بندرت متوجه آنها ميشويم. تاثير خوب گذاشتن اوليه، نشانه احترام است. شما در واقع به طرف ديگر ميگوييد برايم مهم است كه درباره من چه قضاوتي ميكني. ميخواهم در حضور تو به بهترين شكل ظاهر شوم. اين به مراتب بهتر از اين است كه بگوييد من اين هستم يا قبول كن يا نكن.
تاثيرگذاري روي افراد، موضوع مهمي است، زيرا يادآوريهاي بعدي را به وجود ميآورد. تاثير اول، نخستين و شايد تنها فرصت مناسبي است كه به افراد بگوييم ما چگونه انساني هستيم. به همين دليل ميگوييم تاثير اول در اين زمينه كه ديگران شما را چگونه ميبينند، از اهميت فراواني برخوردار است. اين تاثيرگذاري بخصوص در دنياي امروز اهميت فراواني دارد. تا قرنها مردم در همان مكاني كه متولد ميشدند، زندگي ميكردند. در آنجا با مردمي كه كاملا شناخته شده بودند، ارتباط برقرار ميكردند و معاشرت، كار و تجارت داشتند. اكنون در عصري زندگي ميكنيم كه مردم به خانهها و شهرهاي جديد اسبابكشي ميكنند، تغيير شغل ميدهند، دوستان جديد پيدا ميكنند و با سرعتي بسيار بيشتر از گذشته، رابطهها و ارتباطات را به وجود ميآورند. اولين جلسات آنقدر پشت سر هم اتفاق ميافتد كه بندرت متوجه آنها ميشويم. ممكن است هر روز با شخص جديدي آشنا شويم و صحبت كنيم. اين شخص ممكن است متصدي صندوق يك فروشگاه باشد يا كسي در باشگاه ورزشي يا همكار يا مشتري جديد. در اين برخوردها، گاه درباره وضع هوا حرف ميزنيم. گاه درباره شرايط زندگيمان و بدين گونه درك جديدي از ديگران به دست ميآوريم. بر اساس اين روابط متقابل كوتاه، اين غريبهها تصويري از ما در ذهنشان نقش ميبندد كه در نتيجه آن، از ما خوششان ميآيد يا بالعكس.
اين يك واقعيت است كه افراد بسرعت و ناخواسته از شما برداشت ميكنند. آنها با توجه به حرفها و رفتارهاي اوليهتان از شما برداشت ميكنند. برداشت آنها در برخورد اول به اين اشاره دارد كه فكر ميكنند شما هميشه اين گونه عمل ميكنيد، حتي اگر اين تصورشان اشتباه باشد.
ميتوان گفت در نگاه اول، افراد نمونه كوچكي از شما را ميبينند و بخش باريكي از زندگي شما را لمس ميكنند؛ اما همين نمونه كوچك، صددرصد اطلاعاتي است كه آنها درباره شما دارند و به طور ناخودآگاه فرض ميكنند اين مختصر آگاهي، تصوير دقيقي از كل شخصيت شماست.
بررسيهاي روانشناختي نشان داده است افراد هنگام ارزيابي ديگران به اطلاعات اوليهاي كه به دست ميآورند، بهاي بيشتري ميدهند تا اطلاعاتي كه بعد به دست ميآورند. به عبارت ديگر، به احتمال زياد افراد آنچه را در شروع كسب ميكنند، درست و صحيح ميپندارند. براي مثال، اگر در اولين جلسه آشنايي، رفتار گرم و محبتآميزي از خود بروز دهيد، برداشتي از شما به دست ميآيد كه ديگران به گرم و صميمي بودن شما اعتقاد پيدا ميكنند و اگر حتي بعدا گوشهگير و در خود فرورفته ظاهر شويد، برايشان مهم نيست يا اصلا متوجه نميشوند. اگر اطلاعات اوليه منفي باشند، بيشتر از اطلاعات مثبت تاثير بر جاي ميگذارند. به عبارت ديگر، براي از ميان برداشتن اولين تاثير منفي بايد رفتارهاي مثبت فراواني را به نمايش بگذاريد.
يكي از اشتباهات افراد در نخستين برداشت از رفتار طرف مقابل اين است كه فكر ميكنند اگر كسي يك ويژگي مثبت دارد، داراي مجموعهاي از ديگر صفات مثبت هم هست؛ در حالي كه ممكن است او آنها را نداشته باشد. براي نمونه شايد كسي كه به نظرتان تيزبين رسيده است، در آن واحد باهوش، دوستداشتني و موفق ارزيابي كنيد؛ هرچند ممكن است اين خصوصيات را در او مشاهده نكرده باشيد و شخص نيز فاقد اين خصايص باشد.
زبان بدن در اولين برخورد
داوري لحظهاي و فوري بزرگترين بخش تاثير اول است و در اين داوري، زبان بدن يكي از عناصر بسيار مهم به نظر ميرسد. به طور كلي اقداماتي كه در لحظه اول برخورد، بشدت توي ذوق ميزند و مانع ارتباطي ايجاد ميكند عبارتند از خاراندن سر، جويدن عصبي گوشه لبها، دوري از تماس چشمي، قوز كردن يا بيانعطاف ايستادن و ... .
در اولين برخورد، وقتي فرد لبخند نميزند، حالت بدني خشكي دارد، به افراد نگاه نميكند، باعث ميشود افرادي را كه به او نزديك ميشوند، نااميد كند. انسانها به طور كلي از كساني استقبال ميكنند كه پر انرژي و گشادهرو باشند و لبخند يكي از مطمئنترين زبان تن است. لبخند به ديگران ميگويد در آن لحظه خاص شما خوشحال يا راضي هستيد. وقتي به كسي لبخند ميزنيد، نورونهاي منعكسكننده او از هم باز و شاد ميشوند و متقابلا لبخندي را به نمايش ميگذارد و آگاهانه يا ناآگاهانه احساس ميكند روي شما تاثير خوشايندي گذاشتهاند.
در اولين برخورد، وقتي فرد لبخند نميزند حالت بدني خشكي دارد و به افراد نگاه نميكند باعث ميشود افرادي را كه به او نزديك ميشوند، نااميد كند
لبخند نزدن، افراد را خنثي و بيتفاوت نشان ميدهد. توجه به اين نكته نيز مهم است كه لبخند زماني واقعي برداشت ميشود كه چشمها و بقيه بخشهاي صورت را هم دربرگيرد. در ضمن مهمترين جنبه لبخند در تاثيرگذاري اوليه، رنگ دندانهاي شماست. در دنياي امروز داشتن دندانهاي زرد، رنگ مردهاي به شخص ميدهد. وضع ظاهر شما نيز در تاثيرات اوليه نقش تعيين كنندهاي دارد. در واقع وضع ظاهرتان نخستين اطلاعاتي است كه ديگران از شما ميگيرند. وقتي لباس آراسته و تميز بپوشيد اين پيام را منتقل ميكنيد كه از اعتماد به نفس فراوان برخورداريد و به دنياي پيرامونتان بها ميدهيد. براي خوب به نظر رسيدن لزوما نبايد زيبا و خوشچهره باشيد. البته، زيبا بودن چيز بدي نيست، اما داشتن اطمينان خاطر و اعتماد به نفس مهمتر است. اگر خوب، خوشايند و مورد اعتماد به نظر برسيد ارتباط را جذب ميكنيد و طرف مقابل را در موقعيت آرامي قرار ميدهيد. متخصصان بر اين عقيدهاند كه تاثيرگذاري اوليه با برنامهنويسي ذهن ما براي ارزيابي و طبقهبندي كردن در رابطه است. ما اطلاعاتي جمعآوري ميكنيم تا بدانيم طرف مقابل چگونه با ما همخواني دارد. در جلسه آغازين وقتي ميخواهيد نظر مساعد طرف مقابل را جلب كنيد، لازم است همه توجهتان را به طرف مقابل بدهيد. در اينجا، تماس چشمي از اهميت بسزايي برخوردار است. سعي كنيد در 70 درصد وقت، تماس چشمي برقرار كنيد. وقتي در چشمهاي طرف مقابل نگاه ميكنيد در واقع به او ميگوييد حرفي كه ميزند معنيدار و براي شما مهم است. برقراري تماس چشمي براي نشان دادن اعتماد و اطمينان ضرورت دارد.
در برخي فرهنگها ناتوان بودن در برقراري تماس چشمي نشانه بيادبي است، نشانه نداشتن اعتماد به نفس است و در مواردي اشخاص ممكن است تصور كنند شما يك فرد دروغگو هستيد. اين را هم بدانيد كه در بعضي از نقاط دنيا مانند آسياي جنوبي، نگاه كردن در چشم نشانه بيادبي است. در حالي كه برقراري تماس چشمي تا حدي مفيد و خوب است، اگر پيوسته در چشمهاي ديگران نگاه كنيد كار خوبي نكردهايد. با برقراري ارتباط چشمي و سر تكان دادن به افراد، به آنها احساس مثبتي را منتقل و خود را دستيافتنيتر معرفي ميكنيد. متخصصان آداب معاشرت بر اين نكته تاكيد دارند كه قاطعيت محكم دست دادن در شكلگيري تاثيرات، نقش تعيينكنندهاي ايفا ميكند. روانشناسان پي بردهاند كه دست دادن محكم همراه با نمايش گذاشتن قدرت، مدت طول كشيدن دستدادن و برقراري ارتباط چشمي مناسب تاثير مثبتي برداشتي كه شخص در اولين جلسه روي ديگران ميگذارد، دارد. پس درست و مناسب دست بدهيد، چرا كه دست دادن نامناسب جواب «نه» طرف مقابل را براي شما به همراه دارد. همچنين لازم است با تمام وجود به طرف مقابل گوش بدهيد. گاه وقتي براي اولين بار كسي را ملاقات ميكنيم شايد برايمان دشوار باشد كه با تمام وجود به حرفهاي او گوش بدهيم و اين اشتباه بسيار بزرگي است. وقتي به حرفهاي كسي گوش ميدهيد بايد گهگاه سرتان را به سمتي خم كنيد تا علاقه خود را به صحبتهاي او نشان داده باشيد. مساله مهم ديگر در برقراري ارتباط موثر بلندي و كوتاهي صداست. ممكن است بلنداي صداي شما با ديگران تفاوت داشته باشد. اگر بيش از اندازه بلند حرف ميزنيد چه بسا آن را طبيعي و نشانه اعتماد به نفستان تلقي كنيد، اما شايد ديگران آن را به حساب تكبر و نياز به جلب توجه كردنتان بگذارند. اگر خيلي آهسته صحبت كنيد، شايد خودتان آن را به حساب تواضع و فروتني خود بگذاريد، اما در نظر ديگران فاقد اعتماد به نفس ظاهر ميشويد. پس بايد بكوشيد بلنداي صدايتان با طرف مقابل همخواني داشته باشد.
شما در اولين ملاقات، از سرنخهايي كه ديگران به شما ميدهند استفاده ميكنيد. شما هم اين سرنخها را به ديگران ميدهيد. سرنخهايي كه ميگويند از من فاصله بگير يا من مناسب صحبت با تو هستم. متوجه باشيد يا نباشيد، سرنخهايي داريد كه ديگران ميفهمند تا چه اندازه باز و گشوده هستيد. با حالت بدنتان، نگاه كردنتان و اين كه چگونه به افراد واكنش نشان ميدهيد، سرنخها را مخابره ميكنيد. مساله فقط اين نيست كه چه ميگوييد و چقدر صحبت ميكنيد، بلكه حركت شما هم مهم است. زبان بدن شما، در اين مورد كه تا چه اندازه در نظر طرف مقابل خود مورد پسند قرار ميگيريد، نقش مهمي ايفا ميكند. بنابراين توجه داشته باشيد بدن خود را چگونه حركت ميدهيد و حركت چهرهتان، روي دوستداشتني بودن شما در نظر ديگران تاثير ميگذارد.
در پايان ميتوان گفت اگر بدانيد افراد آن اندك خصوصيت اوليه را كه در شما ميبينند به حساب صددرصد شخصيت شما ميگذارند، ميتوانيد درباره اطلاعاتي كه درباره خودتان مخابره ميكنيد دقيقتر و حسابشدهتر رفتار كنيد. در واقع همه ما دستكم در مواقعي تاثيرگذاري اوليه بدي داريم. اين بخشي از انسان بودن ماست. از طرف ديگر قرار نيست همه از شما خوششان بيايد و اين اشكالي ندارد. اگر واقعا ميخواهيد ارتباط مثبتي ايجاد كنيد، ميتوانيد بر رفتار منفي اوليه خود فايق آييد و با كمي سعي و تلاش رابطه مثبتي را ايجاد كنيد
تاثيرگذاري روي افراد، موضوع مهمي است، زيرا يادآوريهاي بعدي را به وجود ميآورد. تاثير اول، نخستين و شايد تنها فرصت مناسبي است كه به افراد بگوييم ما چگونه انساني هستيم. به همين دليل ميگوييم تاثير اول در اين زمينه كه ديگران شما را چگونه ميبينند، از اهميت فراواني برخوردار است. اين تاثيرگذاري بخصوص در دنياي امروز اهميت فراواني دارد. تا قرنها مردم در همان مكاني كه متولد ميشدند، زندگي ميكردند. در آنجا با مردمي كه كاملا شناخته شده بودند، ارتباط برقرار ميكردند و معاشرت، كار و تجارت داشتند. اكنون در عصري زندگي ميكنيم كه مردم به خانهها و شهرهاي جديد اسبابكشي ميكنند، تغيير شغل ميدهند، دوستان جديد پيدا ميكنند و با سرعتي بسيار بيشتر از گذشته، رابطهها و ارتباطات را به وجود ميآورند. اولين جلسات آنقدر پشت سر هم اتفاق ميافتد كه بندرت متوجه آنها ميشويم. ممكن است هر روز با شخص جديدي آشنا شويم و صحبت كنيم. اين شخص ممكن است متصدي صندوق يك فروشگاه باشد يا كسي در باشگاه ورزشي يا همكار يا مشتري جديد. در اين برخوردها، گاه درباره وضع هوا حرف ميزنيم. گاه درباره شرايط زندگيمان و بدين گونه درك جديدي از ديگران به دست ميآوريم. بر اساس اين روابط متقابل كوتاه، اين غريبهها تصويري از ما در ذهنشان نقش ميبندد كه در نتيجه آن، از ما خوششان ميآيد يا بالعكس.
اين يك واقعيت است كه افراد بسرعت و ناخواسته از شما برداشت ميكنند. آنها با توجه به حرفها و رفتارهاي اوليهتان از شما برداشت ميكنند. برداشت آنها در برخورد اول به اين اشاره دارد كه فكر ميكنند شما هميشه اين گونه عمل ميكنيد، حتي اگر اين تصورشان اشتباه باشد.
ميتوان گفت در نگاه اول، افراد نمونه كوچكي از شما را ميبينند و بخش باريكي از زندگي شما را لمس ميكنند؛ اما همين نمونه كوچك، صددرصد اطلاعاتي است كه آنها درباره شما دارند و به طور ناخودآگاه فرض ميكنند اين مختصر آگاهي، تصوير دقيقي از كل شخصيت شماست.
بررسيهاي روانشناختي نشان داده است افراد هنگام ارزيابي ديگران به اطلاعات اوليهاي كه به دست ميآورند، بهاي بيشتري ميدهند تا اطلاعاتي كه بعد به دست ميآورند. به عبارت ديگر، به احتمال زياد افراد آنچه را در شروع كسب ميكنند، درست و صحيح ميپندارند. براي مثال، اگر در اولين جلسه آشنايي، رفتار گرم و محبتآميزي از خود بروز دهيد، برداشتي از شما به دست ميآيد كه ديگران به گرم و صميمي بودن شما اعتقاد پيدا ميكنند و اگر حتي بعدا گوشهگير و در خود فرورفته ظاهر شويد، برايشان مهم نيست يا اصلا متوجه نميشوند. اگر اطلاعات اوليه منفي باشند، بيشتر از اطلاعات مثبت تاثير بر جاي ميگذارند. به عبارت ديگر، براي از ميان برداشتن اولين تاثير منفي بايد رفتارهاي مثبت فراواني را به نمايش بگذاريد.
يكي از اشتباهات افراد در نخستين برداشت از رفتار طرف مقابل اين است كه فكر ميكنند اگر كسي يك ويژگي مثبت دارد، داراي مجموعهاي از ديگر صفات مثبت هم هست؛ در حالي كه ممكن است او آنها را نداشته باشد. براي نمونه شايد كسي كه به نظرتان تيزبين رسيده است، در آن واحد باهوش، دوستداشتني و موفق ارزيابي كنيد؛ هرچند ممكن است اين خصوصيات را در او مشاهده نكرده باشيد و شخص نيز فاقد اين خصايص باشد.
زبان بدن در اولين برخورد
داوري لحظهاي و فوري بزرگترين بخش تاثير اول است و در اين داوري، زبان بدن يكي از عناصر بسيار مهم به نظر ميرسد. به طور كلي اقداماتي كه در لحظه اول برخورد، بشدت توي ذوق ميزند و مانع ارتباطي ايجاد ميكند عبارتند از خاراندن سر، جويدن عصبي گوشه لبها، دوري از تماس چشمي، قوز كردن يا بيانعطاف ايستادن و ... .
در اولين برخورد، وقتي فرد لبخند نميزند، حالت بدني خشكي دارد، به افراد نگاه نميكند، باعث ميشود افرادي را كه به او نزديك ميشوند، نااميد كند. انسانها به طور كلي از كساني استقبال ميكنند كه پر انرژي و گشادهرو باشند و لبخند يكي از مطمئنترين زبان تن است. لبخند به ديگران ميگويد در آن لحظه خاص شما خوشحال يا راضي هستيد. وقتي به كسي لبخند ميزنيد، نورونهاي منعكسكننده او از هم باز و شاد ميشوند و متقابلا لبخندي را به نمايش ميگذارد و آگاهانه يا ناآگاهانه احساس ميكند روي شما تاثير خوشايندي گذاشتهاند.
در اولين برخورد، وقتي فرد لبخند نميزند حالت بدني خشكي دارد و به افراد نگاه نميكند باعث ميشود افرادي را كه به او نزديك ميشوند، نااميد كند
لبخند نزدن، افراد را خنثي و بيتفاوت نشان ميدهد. توجه به اين نكته نيز مهم است كه لبخند زماني واقعي برداشت ميشود كه چشمها و بقيه بخشهاي صورت را هم دربرگيرد. در ضمن مهمترين جنبه لبخند در تاثيرگذاري اوليه، رنگ دندانهاي شماست. در دنياي امروز داشتن دندانهاي زرد، رنگ مردهاي به شخص ميدهد. وضع ظاهر شما نيز در تاثيرات اوليه نقش تعيين كنندهاي دارد. در واقع وضع ظاهرتان نخستين اطلاعاتي است كه ديگران از شما ميگيرند. وقتي لباس آراسته و تميز بپوشيد اين پيام را منتقل ميكنيد كه از اعتماد به نفس فراوان برخورداريد و به دنياي پيرامونتان بها ميدهيد. براي خوب به نظر رسيدن لزوما نبايد زيبا و خوشچهره باشيد. البته، زيبا بودن چيز بدي نيست، اما داشتن اطمينان خاطر و اعتماد به نفس مهمتر است. اگر خوب، خوشايند و مورد اعتماد به نظر برسيد ارتباط را جذب ميكنيد و طرف مقابل را در موقعيت آرامي قرار ميدهيد. متخصصان بر اين عقيدهاند كه تاثيرگذاري اوليه با برنامهنويسي ذهن ما براي ارزيابي و طبقهبندي كردن در رابطه است. ما اطلاعاتي جمعآوري ميكنيم تا بدانيم طرف مقابل چگونه با ما همخواني دارد. در جلسه آغازين وقتي ميخواهيد نظر مساعد طرف مقابل را جلب كنيد، لازم است همه توجهتان را به طرف مقابل بدهيد. در اينجا، تماس چشمي از اهميت بسزايي برخوردار است. سعي كنيد در 70 درصد وقت، تماس چشمي برقرار كنيد. وقتي در چشمهاي طرف مقابل نگاه ميكنيد در واقع به او ميگوييد حرفي كه ميزند معنيدار و براي شما مهم است. برقراري تماس چشمي براي نشان دادن اعتماد و اطمينان ضرورت دارد.
در برخي فرهنگها ناتوان بودن در برقراري تماس چشمي نشانه بيادبي است، نشانه نداشتن اعتماد به نفس است و در مواردي اشخاص ممكن است تصور كنند شما يك فرد دروغگو هستيد. اين را هم بدانيد كه در بعضي از نقاط دنيا مانند آسياي جنوبي، نگاه كردن در چشم نشانه بيادبي است. در حالي كه برقراري تماس چشمي تا حدي مفيد و خوب است، اگر پيوسته در چشمهاي ديگران نگاه كنيد كار خوبي نكردهايد. با برقراري ارتباط چشمي و سر تكان دادن به افراد، به آنها احساس مثبتي را منتقل و خود را دستيافتنيتر معرفي ميكنيد. متخصصان آداب معاشرت بر اين نكته تاكيد دارند كه قاطعيت محكم دست دادن در شكلگيري تاثيرات، نقش تعيينكنندهاي ايفا ميكند. روانشناسان پي بردهاند كه دست دادن محكم همراه با نمايش گذاشتن قدرت، مدت طول كشيدن دستدادن و برقراري ارتباط چشمي مناسب تاثير مثبتي برداشتي كه شخص در اولين جلسه روي ديگران ميگذارد، دارد. پس درست و مناسب دست بدهيد، چرا كه دست دادن نامناسب جواب «نه» طرف مقابل را براي شما به همراه دارد. همچنين لازم است با تمام وجود به طرف مقابل گوش بدهيد. گاه وقتي براي اولين بار كسي را ملاقات ميكنيم شايد برايمان دشوار باشد كه با تمام وجود به حرفهاي او گوش بدهيم و اين اشتباه بسيار بزرگي است. وقتي به حرفهاي كسي گوش ميدهيد بايد گهگاه سرتان را به سمتي خم كنيد تا علاقه خود را به صحبتهاي او نشان داده باشيد. مساله مهم ديگر در برقراري ارتباط موثر بلندي و كوتاهي صداست. ممكن است بلنداي صداي شما با ديگران تفاوت داشته باشد. اگر بيش از اندازه بلند حرف ميزنيد چه بسا آن را طبيعي و نشانه اعتماد به نفستان تلقي كنيد، اما شايد ديگران آن را به حساب تكبر و نياز به جلب توجه كردنتان بگذارند. اگر خيلي آهسته صحبت كنيد، شايد خودتان آن را به حساب تواضع و فروتني خود بگذاريد، اما در نظر ديگران فاقد اعتماد به نفس ظاهر ميشويد. پس بايد بكوشيد بلنداي صدايتان با طرف مقابل همخواني داشته باشد.
شما در اولين ملاقات، از سرنخهايي كه ديگران به شما ميدهند استفاده ميكنيد. شما هم اين سرنخها را به ديگران ميدهيد. سرنخهايي كه ميگويند از من فاصله بگير يا من مناسب صحبت با تو هستم. متوجه باشيد يا نباشيد، سرنخهايي داريد كه ديگران ميفهمند تا چه اندازه باز و گشوده هستيد. با حالت بدنتان، نگاه كردنتان و اين كه چگونه به افراد واكنش نشان ميدهيد، سرنخها را مخابره ميكنيد. مساله فقط اين نيست كه چه ميگوييد و چقدر صحبت ميكنيد، بلكه حركت شما هم مهم است. زبان بدن شما، در اين مورد كه تا چه اندازه در نظر طرف مقابل خود مورد پسند قرار ميگيريد، نقش مهمي ايفا ميكند. بنابراين توجه داشته باشيد بدن خود را چگونه حركت ميدهيد و حركت چهرهتان، روي دوستداشتني بودن شما در نظر ديگران تاثير ميگذارد.
در پايان ميتوان گفت اگر بدانيد افراد آن اندك خصوصيت اوليه را كه در شما ميبينند به حساب صددرصد شخصيت شما ميگذارند، ميتوانيد درباره اطلاعاتي كه درباره خودتان مخابره ميكنيد دقيقتر و حسابشدهتر رفتار كنيد. در واقع همه ما دستكم در مواقعي تاثيرگذاري اوليه بدي داريم. اين بخشي از انسان بودن ماست. از طرف ديگر قرار نيست همه از شما خوششان بيايد و اين اشكالي ندارد. اگر واقعا ميخواهيد ارتباط مثبتي ايجاد كنيد، ميتوانيد بر رفتار منفي اوليه خود فايق آييد و با كمي سعي و تلاش رابطه مثبتي را ايجاد كنيد
حكايت زاغ و طوطي
حکايت
طوطيی با زاغ در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده می برد و می گفت : اين چه طلعت مکروه است و هيات ممقوت و منظر ملعون و شمايل ناموزون ؟ يا غراب البين ، يا ليت بينی ، و بينک بعد المشرقين .
على الصباح به روى تو هر كه برخيزد
صباح روز سلامت بر او مسا باشد
به اخترى چو تو در صحبت بايستى
ولى چنين كه تويى در جهان كجا باشد؟
عجب آنکه غراب از مجاورت طوی هم بجان آمده بود و ملول شده ، لاحول کنان از گردش گيتی همی ناليد و دستهای تغابن بر يکديگر همی ماليد که اين چه بخت نگون است و طالع دون و ايام بوقلمون ، لايق قدر من آنستی که بازاغی به ديوار باغی بر خرامان همی رفتمی .
پارسا را بس اين قدر زندان
كه بود هم طويله رندان
بلی تا چه کردم که روزگارم بعقوبت آن در سلک صحبت چنين ابلهی خودرای ، ناجنس ، خيره درای ، به چنين بند بلا مبتلا گردانيده است ؟
كس نيايد به پاى ديوارى
كه بر آن صورتت نگار كنند
گر تو را در بهشت باشد جاى
ديگران دوزخ اختيار كنند
اين ضرب المثل بدان آوردم تا بدانی که صد چندان که دانا را از نادان نفرت است نادان را از دانا وحشت است.
زاهدى در سماع رندان بود
زان ميان گفت شاهدى بلخى
گر ملولى ز ما ترش منشين
كه تو هم در ميان ما تلخى
جمعى چو گل و لاله به هم پيوسته
تو هيزم خشك در ميانى رسته
چون باد مخالف و چو سرما ناخوش
چون برف نشسته اى و چون يخ بسته
طوطيی با زاغ در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده می برد و می گفت : اين چه طلعت مکروه است و هيات ممقوت و منظر ملعون و شمايل ناموزون ؟ يا غراب البين ، يا ليت بينی ، و بينک بعد المشرقين .
على الصباح به روى تو هر كه برخيزد
صباح روز سلامت بر او مسا باشد
به اخترى چو تو در صحبت بايستى
ولى چنين كه تويى در جهان كجا باشد؟
عجب آنکه غراب از مجاورت طوی هم بجان آمده بود و ملول شده ، لاحول کنان از گردش گيتی همی ناليد و دستهای تغابن بر يکديگر همی ماليد که اين چه بخت نگون است و طالع دون و ايام بوقلمون ، لايق قدر من آنستی که بازاغی به ديوار باغی بر خرامان همی رفتمی .
پارسا را بس اين قدر زندان
كه بود هم طويله رندان
بلی تا چه کردم که روزگارم بعقوبت آن در سلک صحبت چنين ابلهی خودرای ، ناجنس ، خيره درای ، به چنين بند بلا مبتلا گردانيده است ؟
كس نيايد به پاى ديوارى
كه بر آن صورتت نگار كنند
گر تو را در بهشت باشد جاى
ديگران دوزخ اختيار كنند
اين ضرب المثل بدان آوردم تا بدانی که صد چندان که دانا را از نادان نفرت است نادان را از دانا وحشت است.
زاهدى در سماع رندان بود
زان ميان گفت شاهدى بلخى
گر ملولى ز ما ترش منشين
كه تو هم در ميان ما تلخى
جمعى چو گل و لاله به هم پيوسته
تو هيزم خشك در ميانى رسته
چون باد مخالف و چو سرما ناخوش
چون برف نشسته اى و چون يخ بسته
كمان ابروي حافظ
مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارين گلشنش روی است و مشکين سايبان ابرو
هلالی شد تنم زين غم که با طغرای ابرويش
که باشد مه که بنمايد ز طاق آسمان ابرو
رقيبان غافل و ما را از آن چشم و جبين هر دم
هزاران گونه پيغام است و حاجب در ميان ابرو
روان گوشه گيران را جبينش طرفه گلزاريست
که بر طرف سمن زارش همیگردد چمان ابرو
دگر حور و پری را کس نگويد با چنين حسنی
که اين را اين چنين چشم است و آن را آن چنان ابرو
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگر چه مرغ زيرک بود حافظ در هواداری
به تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارين گلشنش روی است و مشکين سايبان ابرو
هلالی شد تنم زين غم که با طغرای ابرويش
که باشد مه که بنمايد ز طاق آسمان ابرو
رقيبان غافل و ما را از آن چشم و جبين هر دم
هزاران گونه پيغام است و حاجب در ميان ابرو
روان گوشه گيران را جبينش طرفه گلزاريست
که بر طرف سمن زارش همیگردد چمان ابرو
دگر حور و پری را کس نگويد با چنين حسنی
که اين را اين چنين چشم است و آن را آن چنان ابرو
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگر چه مرغ زيرک بود حافظ در هواداری
به تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابرو
شب
يك شب ز ماورای سیاهی ها
چون اختری بسوی تو می آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم
آه ای دو چشم خیره به ره مانده
آه ای دو چشم خیره به ره مانده
آری منم که سوی تو می آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم
فروغ اعتراف زنانه
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
میکشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره می جویم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گویم
آه ، هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراهست
هر چه گفتم دروغ بود ، دروغ
کی ترا گفتم آنچه دلخواهست
تو برایم ترانه میخوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گوئیا خوابم و ترانه تو
از جهانی دگر نشان دارد
شاید این را شنیده ای که زنان
در دل ”آری" و "نه“ به لب دارند
ضعف خود را عیان نمیسازند
راز دار و خموش و مکارند
آه، من هم زنم ‚ زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
برچسبها:
خيال لطيف - اميد محال - فروغ فرخزاد
دوشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۸
رضائيه 1354
ساعت شش و نيم از گاراژ شهر سوار اتوبوس شدم در گاراز رضائيه واقع در خيابان پهلوي پياده شدم به ميدان بزرگي امدم سوار اتوبوس واحد شده به خيابان دانشكده رفته و در جلو درب دانشكده به اتفاق دو سه نفر از قبوليهاي دانشكده پياده شده و به قسمت اداري رفتيم بعد از طي مراحل ثبت نام دانشجو شده حوالي ساعت 12 به محله عسكرخان خيابان كسري خانه فاميل رفته و بعد از ظهر با تاكسي به خيابان امده و دو ساعتي را قدم زدم دو طرف خيابان حدفاصل پياده رو و سواره رو نرده اهني بود كه عابرين از هرجاي پياده رو نتوانند وارد سواره رو شوند نقل و عرق بيدمشك ها در مغازه ها جالب و فراوان بود در داخل بازار قسمتي كم نور بود كه محل فروش لباسهاي دست دوم بود و بوي سوختگي ميداد حلواي هويج و گردوي اين شهر مشهور است و خيابان خيامش كه مضمون ظاهري رباعيات خيام را تداعي ميكند
من ظاهر نيستي و هستي دانم
من باطن هر فراز و پستي دانم
با اينهمه از دانش خود شرمم باد
گرمرتبه اي وراي مستي دانم
حد ساختمان شهرداري كه ايالت ميگفتند تا رودخانه جنوب شهر خياباني است به نام زنگنه و از ان به بعد ديگر نبود
من ظاهر نيستي و هستي دانم
من باطن هر فراز و پستي دانم
با اينهمه از دانش خود شرمم باد
گرمرتبه اي وراي مستي دانم
حد ساختمان شهرداري كه ايالت ميگفتند تا رودخانه جنوب شهر خياباني است به نام زنگنه و از ان به بعد ديگر نبود
نرخ تاكسي يك نفر ده ريال دونفر باهم پانزده ريال
افعال اين خاطراتم با هم همخواني ندارد با پوزش فراوان
جام - جبين
جامی است که عقل آفرين میزندش صد بوسه ز مهر بر جبين میزندش
اين کوزهگر دهر چنين جام لطيف میسازد و باز بر زمین میزندش
اين کوزهگر دهر چنين جام لطيف میسازد و باز بر زمین میزندش
حكايت
حکايت
جوانی خردمند از فنون فضايل حظی وافر داشت و طبعی نافر ، چندانکه در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی . باری پدرش گفت : ای پسر ، تو نيز آنچه دانی بگوی . گفت : ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.
نشنيدى كه صوفيى مى كوفت
زير نعلين خويش ميخى چند؟
آستينش گرفت سرهنگى
كه بيا نعل بر ستورم بند
جوانی خردمند از فنون فضايل حظی وافر داشت و طبعی نافر ، چندانکه در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی . باری پدرش گفت : ای پسر ، تو نيز آنچه دانی بگوی . گفت : ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.
نشنيدى كه صوفيى مى كوفت
زير نعلين خويش ميخى چند؟
آستينش گرفت سرهنگى
كه بيا نعل بر ستورم بند
زلف يار حافظ
معاشران گره از زلف يار باز کنيد
شبی خوش است بدين قصهاش دراز کنيد
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد
رباب و چنگ به بانگ بلند میگويند
که گوش هوش به پيغام اهل راز کنيد
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنيد
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد
نخست موعظه پير صحبت اين حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنيد
هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنيد
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب يار دلنواز کنيد
شبی خوش است بدين قصهاش دراز کنيد
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد
رباب و چنگ به بانگ بلند میگويند
که گوش هوش به پيغام اهل راز کنيد
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنيد
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد
نخست موعظه پير صحبت اين حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنيد
هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنيد
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب يار دلنواز کنيد
چه گوشت مرغي بخريم؟
ویژگیهای ظاهری گوشت مرغ در مراکز توزیع و عرضه 1 - گوشت ماکیان تازه باید رنگ ماهیچه های اعضای خلفی و پاها قرمز و ماهیچه های سینه روشن مایل به زرد بوده و پوست بطور یکنواخت روی بدن کشیده و عاری از هرگونه پارگی یا تورم ، خون مردگی ، تغییر رنگ و خراش باشد. 2 - اندرون شکم باید خالی شده باشد. 3 - جگر و سنگدان باید خارج شده و پس از تمیز کردن در داخل حفره شکمی قرار گیرد. 4 - قلب و جگر باید دارای رنگ طبیعی و حجم معمولی باشد. 5 - مرغ باید کاملاً تمیز و عاری از ذرات خارجی باشد. 6 - باید فاقد آثار سوختگی ناشی از شعله دادن باشد 7 - باید عاری از قارچ زدگی و لکه های رنگی باشد. 8 - نباید هیچگونه بوی غیرطبیعی مثل بوی ترشیدگی یا متعفن حس گردد. 9 - در اتصالات داخلی گوشت به استخوان تغییر رنگ یا بوی بد مشاهده نگردد. 10 - گوشت مرغ باید سفتی و قوام طبیعی داشته باشد. 11 - چربی طیور باید رنگ زرد روشن یکنواخت داشته و بدون هیچگونه بوی بد باشد. 12 - پرکنی بطور کامل صورت گرفته باشد. 13 - مرغ باید بطور بهداشتی تهیه و دارای گواهی بهداشتی باشد. 14 - میزان لاشه موجود در فروشگاه متناسب با ظرفیت یخچال باشد. 15 - نگهداری و عرضه مرغ منحصراً باید در یخچالهای ویترین دار صورت گیرد. 16 - شستشوی لاشه و ضمائم آن در فروشگاه ممنوع است. 17 - مرغ منجمد علاوه بر خصوصیات ذکر شده باید : الف - در کیسه های پلاستیکی بی عیب دست نخورده بطور کاملاً یخ زده عرضه گردد. ب - در داخل بسته بندی نباید خونابه یا آب منجمد وجود داشته باشد. ج - لاشه حالت لیز و لغزنده نداشته باشد. د - مرغ منجمد باید در سردخانه 18- تا 25- درجه سانتی گراد نگهداری شود. ه - فاقد آثار سوختگی ناشی از انجماد باشد. و - حفره شکمی باید کاملاً تمیز و عاری از امعاء و احشاء باشد. ز - باید بدون سر و پا باشد. ح - قلب ، جگر و سنگدان درون لفاف جداگانه ای در حفره شکمی جای گرفته باشد. ط - pH سطحی آن نباید بیش از 7/6 باشد. ی - لاشه خارج شده از سردخانه باید طی مدت کوتاهی به فروش برسد. سایت آفتاب
گوشت لخم عبارت است از گوشت یا بافت های ماهیچه ای حیوانات که ترکیب آن با اندامهای داخلی نظیر کلیه و جگر (احشاء) اختلاف دارد. گوشت گاو ، گوسفند و گوساله متداول ترین نوع گوشت های قرمز مصرفی هستند. ارزش غذایی پروتئین گوشت نسبت به پروتئین گیاهی بیشتر است زیرا پروتئین گوشت دارای مقدار زیادی از اسید آمینه های ضروری مورد نیاز بدن است. همچنین مقدار زیادی از چربی حیوانی در بافت گوشت حیوانات قرار گرفته است که منبع مهم انرژی برای بدن به شمار می روند. گوشت یکی از منابع سرشار از انواع وبتامین های B است که مقداری از این ویتامین ها در اثر حرارت از بین می روند. مواد معدنی موجود در گوشت یکی از عوامل مؤثر در ارزش غذایی گوشت هستند که بصورت ترکیبات آلی و املاح معدنی از جمله آهن ، روی ، سدیم ، کلر ، منیزیم و غیره نیز دیده می شوند.
گوشت لخم عبارت است از گوشت یا بافت های ماهیچه ای حیوانات که ترکیب آن با اندامهای داخلی نظیر کلیه و جگر (احشاء) اختلاف دارد. گوشت گاو ، گوسفند و گوساله متداول ترین نوع گوشت های قرمز مصرفی هستند. ارزش غذایی پروتئین گوشت نسبت به پروتئین گیاهی بیشتر است زیرا پروتئین گوشت دارای مقدار زیادی از اسید آمینه های ضروری مورد نیاز بدن است. همچنین مقدار زیادی از چربی حیوانی در بافت گوشت حیوانات قرار گرفته است که منبع مهم انرژی برای بدن به شمار می روند. گوشت یکی از منابع سرشار از انواع وبتامین های B است که مقداری از این ویتامین ها در اثر حرارت از بین می روند. مواد معدنی موجود در گوشت یکی از عوامل مؤثر در ارزش غذایی گوشت هستند که بصورت ترکیبات آلی و املاح معدنی از جمله آهن ، روی ، سدیم ، کلر ، منیزیم و غیره نیز دیده می شوند.
آن روزها رفتند
يكي از مدارسي كه در ان درس خوانده ام مدرسه خيام است يك مدرسه دوطبقه در منطقه فقير نشين شهر
كلاسهاي اول سوم ششم ابتدايي را در سالهاي 42- 45 و 48 در ان درس خوانده ام بعضي روزها نان – شير – يا ماست بعنوان تغذيه رايگان ميدادند . نيمكت كلاسها سه نفري بود چون قدم بلند بود از اول سال جايم ته كلاس بود درسي داشتيم به نام سرود در اخرين جلسه ان در هر سال تحصيلي برايمان ويلون ميزدند در اخر سال كه امتحان ميداديم ورود دانش امزان متفرقه براي دادن امتحان نهايي جالب بود افرادي مسن با مشاغل مختلف – در طول سال تحصيلي موها را بايد ميتراشيديم با موزر مدل مخملي اينكار براي جلوگيري از تكثير و شيوع شپش بود – در زمستان چكمه ميپوشيديم چكمه هاي مشكي ساق بلند كه اصلا نميشد با ان سرسره بازي كرد داشتن پالتوي گرم ودراز سعادتي بود كه نصيب هركس نميشد پس لرزيدن در راه خانه تا مدرسه احساسي بود كه نصيب اكثر دانش اموزان ميشد نزديك مدرسه دكاني بود كه ارد ذرت و ذرت بوداده ميفروخت بعد الظهرهاي زمستان براي گرم شدن از سوز سرما به انجا ميرفتيم يكريال ميداديم هم ارد ذرت ميخورديم هم گرم ميشديم كه دومي مهمتر و حياتي تر بود – هسته خرما را در اورده جاي ان سكه ده شاهي ميگذاشتند و انرا لاي هسته هاي بدون سكه به قيمت بيست شاهي ميفروختند اگر ان هسته را شانسا برمداشتي ده شاهي برنده شده بودي و اين برنده شدن لذت داشت در روي طبق هايي ذولوبيا و باميه ميفروختند كه در داخل شيره شكر غوطه ور بود تا پول داشتيم ميخورديم . برفي كه در زمستان ميباريد به ارتفاع ديوارهاي خانه ها بود راحت ميشد از كوچه از روي برف به پشت بام رفت و برفها را با پارو از بام به كوچه يا حياط انداخت عرق كردن پشت بام و هل دادن پاروي برف يادم مانده است نفت در حلبي هاي بيست ليتري خريداري ميشد حلبي هاي سربسته . معاوضه ترشي در زمستان بين همسايه ها چه حالي داشت !بريدن چوب براي بخاري هيزمي كار مشكلي بود . ولي سوختن هيزم در بخاري عطر خاصي داشت و گرماي مطبوعي كه سردي دم دماي صبح ناشي از تمام شدن هيزم و خاموش شدن بخاري را از ياد ميبرد در زمستان كه راهها بسته بود روستاييان نميتوانستند به شهر بيايند پس محصولات روستا با الاغ به شهر نمي امد و هيچ بچه اي هم در كوچه الاغ سواري نميكرد . ارتفاع هيزم هاي بخاري در حياط مساجد شهر از ارتفاع هيزم هر يك از خانه ها بيشتر بود و بخاري مسجد هم بزرگتر بود و گرماي بيشتري داشت اصلا نزديك ان نميتوانستي بنشيني . گاهي كه سر به زير از كنار ديوار در كوچه رد ميشديم از حواس پرتي اب ناوداني در پشت گردن ميرفت و مور مور ميشديم كودكي هرچه باشد لذتبخش است ودوباره دست نيافتني حتي انزمانيكه مريض ميشدم و از شدت تب مدرسه نميرفتم و چوبهاي سقف را ميشمردم تا خوابم ميبرد حتي روزي كه پول نداشتم پالتو بخرم .
كلاسهاي اول سوم ششم ابتدايي را در سالهاي 42- 45 و 48 در ان درس خوانده ام بعضي روزها نان – شير – يا ماست بعنوان تغذيه رايگان ميدادند . نيمكت كلاسها سه نفري بود چون قدم بلند بود از اول سال جايم ته كلاس بود درسي داشتيم به نام سرود در اخرين جلسه ان در هر سال تحصيلي برايمان ويلون ميزدند در اخر سال كه امتحان ميداديم ورود دانش امزان متفرقه براي دادن امتحان نهايي جالب بود افرادي مسن با مشاغل مختلف – در طول سال تحصيلي موها را بايد ميتراشيديم با موزر مدل مخملي اينكار براي جلوگيري از تكثير و شيوع شپش بود – در زمستان چكمه ميپوشيديم چكمه هاي مشكي ساق بلند كه اصلا نميشد با ان سرسره بازي كرد داشتن پالتوي گرم ودراز سعادتي بود كه نصيب هركس نميشد پس لرزيدن در راه خانه تا مدرسه احساسي بود كه نصيب اكثر دانش اموزان ميشد نزديك مدرسه دكاني بود كه ارد ذرت و ذرت بوداده ميفروخت بعد الظهرهاي زمستان براي گرم شدن از سوز سرما به انجا ميرفتيم يكريال ميداديم هم ارد ذرت ميخورديم هم گرم ميشديم كه دومي مهمتر و حياتي تر بود – هسته خرما را در اورده جاي ان سكه ده شاهي ميگذاشتند و انرا لاي هسته هاي بدون سكه به قيمت بيست شاهي ميفروختند اگر ان هسته را شانسا برمداشتي ده شاهي برنده شده بودي و اين برنده شدن لذت داشت در روي طبق هايي ذولوبيا و باميه ميفروختند كه در داخل شيره شكر غوطه ور بود تا پول داشتيم ميخورديم . برفي كه در زمستان ميباريد به ارتفاع ديوارهاي خانه ها بود راحت ميشد از كوچه از روي برف به پشت بام رفت و برفها را با پارو از بام به كوچه يا حياط انداخت عرق كردن پشت بام و هل دادن پاروي برف يادم مانده است نفت در حلبي هاي بيست ليتري خريداري ميشد حلبي هاي سربسته . معاوضه ترشي در زمستان بين همسايه ها چه حالي داشت !بريدن چوب براي بخاري هيزمي كار مشكلي بود . ولي سوختن هيزم در بخاري عطر خاصي داشت و گرماي مطبوعي كه سردي دم دماي صبح ناشي از تمام شدن هيزم و خاموش شدن بخاري را از ياد ميبرد در زمستان كه راهها بسته بود روستاييان نميتوانستند به شهر بيايند پس محصولات روستا با الاغ به شهر نمي امد و هيچ بچه اي هم در كوچه الاغ سواري نميكرد . ارتفاع هيزم هاي بخاري در حياط مساجد شهر از ارتفاع هيزم هر يك از خانه ها بيشتر بود و بخاري مسجد هم بزرگتر بود و گرماي بيشتري داشت اصلا نزديك ان نميتوانستي بنشيني . گاهي كه سر به زير از كنار ديوار در كوچه رد ميشديم از حواس پرتي اب ناوداني در پشت گردن ميرفت و مور مور ميشديم كودكي هرچه باشد لذتبخش است ودوباره دست نيافتني حتي انزمانيكه مريض ميشدم و از شدت تب مدرسه نميرفتم و چوبهاي سقف را ميشمردم تا خوابم ميبرد حتي روزي كه پول نداشتم پالتو بخرم .
یکشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۸
ملا
حدود سالهاي 40 تا 41 بود من 5 تا 6 ساله بودم در شهر ملاهاي زيادي بودند از مذاهب تسنن و تشيع
چون شهر سني نشين بود اكثرا ملاهاي سني بودند چند نفري هم از ملاهاي تشيع كه تبعيدي بودند حضور داشتند خاطره اي كه از ان دوران يادم مانده است شرح ميدهم ملايي بود اسم و قيافه اش اصلا خاطرم نمانده است ولي يادم هست كه هر موقع كه از كوچه رد ميشد و كودكان او را ميديدند دنبالش مي افتادند و دستشان را بطرفش دراز ميكردند ايشان هم دست در جيب ميكرد و به اولين نفر يا پر روترين يا كوچكترين يا بزرگترين نفر از انان در هر صورت نميدانم به يكي از كودكانيك عدد يكريالي يا يك سكه ده شاهي كه منات ميگفتند و زرد رنگ بود و نصف ريال بود ميداد و رد ميشد در هر صورت اگر زنده است خداوند عمربيشترش بدهد واگر مرحوم شده است خداوند اورا بيامرزد . اگر در قيد حيات باشد بايد بالاي 70 سال سن داشته باشد
اين هم خاطره اي ديگر از دوران كودكي
چون شهر سني نشين بود اكثرا ملاهاي سني بودند چند نفري هم از ملاهاي تشيع كه تبعيدي بودند حضور داشتند خاطره اي كه از ان دوران يادم مانده است شرح ميدهم ملايي بود اسم و قيافه اش اصلا خاطرم نمانده است ولي يادم هست كه هر موقع كه از كوچه رد ميشد و كودكان او را ميديدند دنبالش مي افتادند و دستشان را بطرفش دراز ميكردند ايشان هم دست در جيب ميكرد و به اولين نفر يا پر روترين يا كوچكترين يا بزرگترين نفر از انان در هر صورت نميدانم به يكي از كودكانيك عدد يكريالي يا يك سكه ده شاهي كه منات ميگفتند و زرد رنگ بود و نصف ريال بود ميداد و رد ميشد در هر صورت اگر زنده است خداوند عمربيشترش بدهد واگر مرحوم شده است خداوند اورا بيامرزد . اگر در قيد حيات باشد بايد بالاي 70 سال سن داشته باشد
اين هم خاطره اي ديگر از دوران كودكي
انفجار در مهاباد
سال 41 بود من 5 سال را تمام كرده بودم خانه مان در خيابان حافظ فعلي بود انزمان هنوز خيابانها به اينصورت اسفالت نشده بود برق تازه وارد شده بود بعضي خانه ها هنوز از چراغ نفتي گردسوز و يا چراغ زنبوري استفاده ميكردند براي حياط و رفت و امد از فانوسهاي نفتي استفاده ميشد كه نوع پيشرفته فتيله بود چراغ گرد سوز را در وسط اطاق ميگذاشتند و كار بچه ها سخت ميشد چون نميتوانستند جنب و جوش كنند اصلا در انسالها بچه ها اكثرا سرشب ميخوابيدند نه تلويزيوني بود نه ماهواره و ويدئويي . طبيعتا ماموري هم نبود كه ماهواره ها را از حياط و پشت بامها جمع كند . حتي دي وي دي هم نبود نه رايانه اي بود و نه يارانه . نه يخچالي بود و نه فريزر مردم عصرها يك كيلو برف ميخريدند و شب تابستان را با ان مقدار برف اب خنك ميخوردند اصلا ميزان خريدها كم بود مثل حالا نبود كه در هر خانه اي سوپرماركت باز شود . نيم كيلو گوشت يا يكعدد مرغ – 250 گرم چاي خشك – يك سير فلان – دو مثقال بهمان ميخريدند و دل خوش بودند منازل متشخصين راديو داشتند – كوچه ها خاكي – قيافه ها لاغر و قلمي – دلها شاد و سرخوش – شبها كوتاه بود يكساعت بعد از غروب افتاب اكثر مردم چراغهاي لامپا را خاموش ميكردند و ميخوابيدند نه سينمايي – نه تاتري – اوقات فراغت زياد – بچه درست ميكردند – بچه هايي كه وقتي بزرگ ميشدند سرشان را با قيچي اصلاح ميكردند و يا جلو سرشان كاكل داشتند از سشوار خبري نبود اصلاح سر حداكثر 5 ريال بود معادل پانصد دينار يا صد شاهي چون هر ريال يكصد دينار و هر ريال بيست شاهي بود . درب اطاقها دوتايي بود در زمستان پرده اي از تو نصب ميشد پنجره هاي اطاقها را پلاستيك ميزدند و يا كاغذ روزنامه با سريشم ميزدند تا سرما وارد نشود . كاملا يادم مانده انگار همين ديشب بود در لطاق نشسته بوديم صداي تندي امد برق نوري به ديوار كنار پنجره سر به كوچه خورد و سپس سكوت . فردا خبردارشديم كه كوره اجرپزي يكي از خانواده هاي بسيار مشهور شهر منفجر شده و سه نفر از صاحبان ان مرحوم شده اند براي تشييع جنازه به همراه بزرگ خانه رفتم ميدانچه مسجد سيدنظام مملو از ادم بود حادثه بسيار تلخي بود افرادي كه مرحوم شده بودند ادمهاي بسيار شريفي بودند خيلي حيف شد هنوز هم كه به قبرستان ميروم فاتحه اي نثار ارواح مطهر انها ميكنم ارامگاه هر سه نفرشان در كنار هم است از سه نفرشان دوتايشان جوان بودند .
HAZAR DASTAN IN HAFEZ
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفيان باده پرست
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فريادست
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
صلای سرخوشی ای صوفيان باده پرست
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فريادست
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
عكس بازاموزي بيماري مشمشه
سال گذشته كلاس بازاموزي بيماري مشمشه كه از بيماريهاي بسيار مهم است در تكسميها در اروميه بركذار شد كارشناس مدرس كه بسيار ادم علاقه مندي بود از تهران امده بود انصافا كلاس خوبي بود و اموزنده و عملي - كار با بيماري مشمشه كارخطرناكي است بعضي از اسبها خيلي شرورند و بعضي از صاحبان اسب هم خيلي پولدار و لذا خطرناك .
NASRIN IN HAFEZ
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه ميل لاله و نسرين نه برگ نسترن دارم
باد صبحی به هوايت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازهتر از نسرينی
روی جانان طلبی آينه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرين ندمد ز آهن و روی
يا رب اين کعبه مقصود تماشاگه کيست
که مغيلان طريقش گل و نسرين من است
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد
صبر و آرام تواند به من مسکين داد
بهار عمر خواه ای دل وگرنه اين چمن هر سال
چو نسرين صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد
رسيدن گل و نسرين به خير و خوبی باد
بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
به بوی او دل بيمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرين و چشم نرگس شد
رسم بدعهدی ايام چو ديد ابر بهار
گريهاش بر سمن و سنبل و نسرين آمد
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
باد صبحی به هوايت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازهتر از نسرينی
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه ميل لاله و نسرين نه برگ نسترن دارم
دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه ميل لاله و نسرين نه برگ نسترن دارم
باد صبحی به هوايت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازهتر از نسرينی
روی جانان طلبی آينه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرين ندمد ز آهن و روی
يا رب اين کعبه مقصود تماشاگه کيست
که مغيلان طريقش گل و نسرين من است
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد
صبر و آرام تواند به من مسکين داد
بهار عمر خواه ای دل وگرنه اين چمن هر سال
چو نسرين صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد
رسيدن گل و نسرين به خير و خوبی باد
بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
به بوی او دل بيمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرين و چشم نرگس شد
رسم بدعهدی ايام چو ديد ابر بهار
گريهاش بر سمن و سنبل و نسرين آمد
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
باد صبحی به هوايت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازهتر از نسرينی
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه ميل لاله و نسرين نه برگ نسترن دارم
حافظ
صلاح از ما چه میجويی که مستان را صلا گفتيم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتيم
در ميخانهام بگشا که هيچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن اين بود و ما گفتيم
من از چشم تو ای ساقی خراب افتادهام ليکن
بلايی کز حبيب آيد هزارش مرحبا گفتيم
اگر بر من نبخشايی پشيمانی خوری آخر
به خاطر دار اين معنی که در خدمت کجا گفتيم
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که اين نسبت چرا کرديم و اين بهتان چرا گفتيم
جگر چون نافهام خون گشت کم زينم نمیبايد
جزای آن که با زلفت سخن از چين خطا گفتيم
تو آتش گشتی ای حافظ ولی با يار درنگرفت
ز بدعهدی گل گويی حکايت با صبا گفتيم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتيم
در ميخانهام بگشا که هيچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن اين بود و ما گفتيم
من از چشم تو ای ساقی خراب افتادهام ليکن
بلايی کز حبيب آيد هزارش مرحبا گفتيم
اگر بر من نبخشايی پشيمانی خوری آخر
به خاطر دار اين معنی که در خدمت کجا گفتيم
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که اين نسبت چرا کرديم و اين بهتان چرا گفتيم
جگر چون نافهام خون گشت کم زينم نمیبايد
جزای آن که با زلفت سخن از چين خطا گفتيم
تو آتش گشتی ای حافظ ولی با يار درنگرفت
ز بدعهدی گل گويی حکايت با صبا گفتيم
عامل بيماري سل
عامل مسببه سل گاوي مايكو باكتريوم بوويس ( راسته اكتينو ميستال ، خانواده مايكو باكترياسه و جنس مايكوباكتريا ) است
باكــتري فوق در برابر حرارت ، خشـكـي واغلب ضد عفوني كننده ها مقاوم مي باشد . تابش مسـتقيم نور خورشيد ميتواند باعث تخريــب باكتري گردد ( مگر در محيط هاي مرطوب ) . مايكو باكتريوم بوويس در گرما ، رطوبت ميتواند به مدت هفته ها زنده باقي بماند .
دام های حساس علاوه بر گاو ، انسان ، بز و خوك نيز نسبت به آلودگي با عامل مسبب سل گاوي حساس بــوده و گوسفنــــد و اسـب نوعي مقاومت طبيعي را نشان مي دهند .
سل گاوی در اثر MYCOBACTERIUM TUBERCULOSIS BOVIS
سل انسانی در اثر MYCOBACTERIUM TUBERCULOSIS HOMINIS
سل مرغی در اثر MYCOBACTERIUM TUBERCULOSIS AVIUM
باكــتري فوق در برابر حرارت ، خشـكـي واغلب ضد عفوني كننده ها مقاوم مي باشد . تابش مسـتقيم نور خورشيد ميتواند باعث تخريــب باكتري گردد ( مگر در محيط هاي مرطوب ) . مايكو باكتريوم بوويس در گرما ، رطوبت ميتواند به مدت هفته ها زنده باقي بماند .
دام های حساس علاوه بر گاو ، انسان ، بز و خوك نيز نسبت به آلودگي با عامل مسبب سل گاوي حساس بــوده و گوسفنــــد و اسـب نوعي مقاومت طبيعي را نشان مي دهند .
سل گاوی در اثر MYCOBACTERIUM TUBERCULOSIS BOVIS
سل انسانی در اثر MYCOBACTERIUM TUBERCULOSIS HOMINIS
سل مرغی در اثر MYCOBACTERIUM TUBERCULOSIS AVIUM
بهداشت مواد غذايي در قديم دنباله
محتسب بايد در پايان هر روز دكانهاي نانوايي را بازرسي كند ونگذارد كسي از كارگران در روي كيسه هاي آرد يا در محفل خمير گرفتن بخوابد ودستور دهد كه كيسه هارا پس از تكان دادن و شستن بر طنابها آويزند .
در باب سيزدهم نويسنده تاكيد مي كند كه حتي الامكان جز چهار پايان فربه و لطيف شهري را كه منحصرا علف مي خورند ذبح نكنند و نيز مراقبت كنند هنگام وزن كردن درون گوشت حيوان وزنه اي قرار ندهند ,قبل از آويختن حيوان بايد شكم و پوست و ديگر اعضاي حيوان را از سرگين و خون و ديگر آلودگيها پاك كنند و گوشت پخته و سالم را به مشتريان تحويل دهند .
در مورد كباب پزان محتسب بايد مراقبت بيشتري معمول دارد و مواظبت كند كه كباب كوبيده را هرگز با مواد نا مطلوب نظير دنبلان و پيه , كليه و كبد نياميزند , چه اين كارها تدليس و مراقبت محتسب در اين امور لازم است ونيز محتسب بايد كباب پزان را مكلف كند كه چون از فروش بپرداختند و خواستند از دكان بازگردند روي گوشت يا كباب را نمك بپاشند و آن را در ظرفي خالي بگذارند تا از حشرات زمين محفوظ بماند
در باب سيزدهم نويسنده تاكيد مي كند كه حتي الامكان جز چهار پايان فربه و لطيف شهري را كه منحصرا علف مي خورند ذبح نكنند و نيز مراقبت كنند هنگام وزن كردن درون گوشت حيوان وزنه اي قرار ندهند ,قبل از آويختن حيوان بايد شكم و پوست و ديگر اعضاي حيوان را از سرگين و خون و ديگر آلودگيها پاك كنند و گوشت پخته و سالم را به مشتريان تحويل دهند .
در مورد كباب پزان محتسب بايد مراقبت بيشتري معمول دارد و مواظبت كند كه كباب كوبيده را هرگز با مواد نا مطلوب نظير دنبلان و پيه , كليه و كبد نياميزند , چه اين كارها تدليس و مراقبت محتسب در اين امور لازم است ونيز محتسب بايد كباب پزان را مكلف كند كه چون از فروش بپرداختند و خواستند از دكان بازگردند روي گوشت يا كباب را نمك بپاشند و آن را در ظرفي خالي بگذارند تا از حشرات زمين محفوظ بماند
كردي انگليسي پزشكي
زبان كوردي از نظر اصطلاحات علمي زباني كامل ميباشد براي نمونه چندين اصطلاح كه در رشته پزشكي هست مثال زده ميشود علاقمندان بهتر است به سايتهاي مربوطه مراجعه فرمايند
Caesarean (section نهشتهرگهری قهیسهری (سیزارین) : ( بزماره : Callus ددانی كهڵبه : Canine, Cuspid دهزووله خوێنیهكان : Capilair شینهدهمار، ڕههچك : Capillary پهیوهندیدار به دڵ، دڵی : Cardiac زمانهی دڵ : Cardiac valve سهكته، دڵوهستان : Cardiac arrest گرهری دڵ : Cardiad valve كاردیۆگراف، نهخشهكاری دڵ : Cardiograph كاردیۆگرافی، تۆماركردنی جووڵه و لێدانی دڵ : Cardiography پسپۆڕی نهخۆشیهكانی دڵ، كاردیۆلۆژ : Cardiologist دڵناسی، كاردیۆلۆژی : Cardiology كلۆر (بوون)، ددان كونی، ڕزیانی ددان : Caries, [tooth] decay شیرپهنجهزا، كانسهرزا : Carcinogenic دهماری لامل : Carated artery ئێسكی جومگهی مهچهك : Carpus بهگهچگرتن (ی ئێسكی شكاو)، جیپس كردن : Cast ئهخته كردن، خهساندن : Casteration كڕكڕاگه، نهرمه ئێسك : Cartilage نزوول، پهسێو، ههواپهتا، ههڵامهت، ئاوسانی پهردهی چڵمین : Catarrh ئاوی مرواری، ئاوی شین له چاو، كهتهراكت، ئاوی سپی چاو : Cataract خانه : Cell مهژی گهوره ، مێشكی پێشهوه : Cerebrum مهژی بچووك، مێشكۆڵه : Cerebllum خۆێنبهربوونی مێشكی، خوێنڕێژی مهژی : Cerebral emorrhage توێكڵی مێشك : Cerebral cortex ملی رهحم : Cervix پێست ههڵماڵینی پێ، پێست چوون : Chafe سینگ، قهفهسهی سینگ : Chest, Thorax گوپ، ڕوومهت و گۆنا : Cheek سۆریكه : Chicken Pox, Varicella بهرهژان : Children birth چناكه، ئارزهن : Chin كولێرا، ئاهۆ (نهخۆشیێكی سهختی درمیی ڕیخۆڵهیه) : Cholera كرۆمۆسۆم (ههڵگری لێوهشاوی (تایبهتمهندی) میراتی له ناوهكی خانهی لهشدا) : Chromosome نهخۆشیی درێژخایهن، نهخۆشیی كرۆنیك : Chronic desease سووڕانهوه (سووڕی)، خولانهوه : Circulation چهڵهمه، ئێسقانی چهڵهمه : Clavicle كلینیك، بهشێك له نهخۆشخانه، دهرمانگه : Clinic مهینی خوێن : Clot مهیین، مهیاندن : Coagulation بنی كلك، ئێسكی كلك : Coccyx, Tailbone بێههناوی : Coelentereta ههواپهتا، ههڵامهت : Cold ریخۆڵهی کۆلۆن : Colon كوێرڕهنگ : Color blind ژانهزگ (ی توند و ناكاو)، كۆڵنجی زگ : Colic چهڵهمه : Coolar-bone كۆما، نووسن، متی (بێهۆشیكی سهنگین و ناسروشتی به هۆی نهخۆشی و هتد..) : Coma سووكه نهخۆشی، ناسازی، ئازار : Complaint, Affliction زهرپی مێشك، ههژانی مێشك : Concussion ژێری پێڵووی چاو، ژێرپێڵوو : Conjunctiva ههناو گیری، زگ گیری، قهبزی : Constipation نهخۆشیی سیل، لهڕی، لاوازی : Consumption نهخۆشیی پهتایی، نهخوشیی گێرهوی، - گوازهره : Contagious disease دهنكه نهزێن، حهبی دژ ئاوسی : " Contraceptives pill, "the pill گرژبوونی ماسولكه، كۆڵنجی ماسولكه : Convulsion بزماره : Corn كۆرنیا، رهقێنهی چاو : Cornea توێژی سهرهوه، توێژ، پێسته : Cortex كۆخه، كفه : Cough دهرمانی كۆخه : Cough mixture كۆڵنج : Cramps چاوخێڵی : Cross-eye تهپڵی سهر، تۆقهسهر : Crown زامی بڕین، بڕین : Cut, Gash پێستی، پێست : Cutaneous
Caesarean (section نهشتهرگهری قهیسهری (سیزارین) : ( بزماره : Callus ددانی كهڵبه : Canine, Cuspid دهزووله خوێنیهكان : Capilair شینهدهمار، ڕههچك : Capillary پهیوهندیدار به دڵ، دڵی : Cardiac زمانهی دڵ : Cardiac valve سهكته، دڵوهستان : Cardiac arrest گرهری دڵ : Cardiad valve كاردیۆگراف، نهخشهكاری دڵ : Cardiograph كاردیۆگرافی، تۆماركردنی جووڵه و لێدانی دڵ : Cardiography پسپۆڕی نهخۆشیهكانی دڵ، كاردیۆلۆژ : Cardiologist دڵناسی، كاردیۆلۆژی : Cardiology كلۆر (بوون)، ددان كونی، ڕزیانی ددان : Caries, [tooth] decay شیرپهنجهزا، كانسهرزا : Carcinogenic دهماری لامل : Carated artery ئێسكی جومگهی مهچهك : Carpus بهگهچگرتن (ی ئێسكی شكاو)، جیپس كردن : Cast ئهخته كردن، خهساندن : Casteration كڕكڕاگه، نهرمه ئێسك : Cartilage نزوول، پهسێو، ههواپهتا، ههڵامهت، ئاوسانی پهردهی چڵمین : Catarrh ئاوی مرواری، ئاوی شین له چاو، كهتهراكت، ئاوی سپی چاو : Cataract خانه : Cell مهژی گهوره ، مێشكی پێشهوه : Cerebrum مهژی بچووك، مێشكۆڵه : Cerebllum خۆێنبهربوونی مێشكی، خوێنڕێژی مهژی : Cerebral emorrhage توێكڵی مێشك : Cerebral cortex ملی رهحم : Cervix پێست ههڵماڵینی پێ، پێست چوون : Chafe سینگ، قهفهسهی سینگ : Chest, Thorax گوپ، ڕوومهت و گۆنا : Cheek سۆریكه : Chicken Pox, Varicella بهرهژان : Children birth چناكه، ئارزهن : Chin كولێرا، ئاهۆ (نهخۆشیێكی سهختی درمیی ڕیخۆڵهیه) : Cholera كرۆمۆسۆم (ههڵگری لێوهشاوی (تایبهتمهندی) میراتی له ناوهكی خانهی لهشدا) : Chromosome نهخۆشیی درێژخایهن، نهخۆشیی كرۆنیك : Chronic desease سووڕانهوه (سووڕی)، خولانهوه : Circulation چهڵهمه، ئێسقانی چهڵهمه : Clavicle كلینیك، بهشێك له نهخۆشخانه، دهرمانگه : Clinic مهینی خوێن : Clot مهیین، مهیاندن : Coagulation بنی كلك، ئێسكی كلك : Coccyx, Tailbone بێههناوی : Coelentereta ههواپهتا، ههڵامهت : Cold ریخۆڵهی کۆلۆن : Colon كوێرڕهنگ : Color blind ژانهزگ (ی توند و ناكاو)، كۆڵنجی زگ : Colic چهڵهمه : Coolar-bone كۆما، نووسن، متی (بێهۆشیكی سهنگین و ناسروشتی به هۆی نهخۆشی و هتد..) : Coma سووكه نهخۆشی، ناسازی، ئازار : Complaint, Affliction زهرپی مێشك، ههژانی مێشك : Concussion ژێری پێڵووی چاو، ژێرپێڵوو : Conjunctiva ههناو گیری، زگ گیری، قهبزی : Constipation نهخۆشیی سیل، لهڕی، لاوازی : Consumption نهخۆشیی پهتایی، نهخوشیی گێرهوی، - گوازهره : Contagious disease دهنكه نهزێن، حهبی دژ ئاوسی : " Contraceptives pill, "the pill گرژبوونی ماسولكه، كۆڵنجی ماسولكه : Convulsion بزماره : Corn كۆرنیا، رهقێنهی چاو : Cornea توێژی سهرهوه، توێژ، پێسته : Cortex كۆخه، كفه : Cough دهرمانی كۆخه : Cough mixture كۆڵنج : Cramps چاوخێڵی : Cross-eye تهپڵی سهر، تۆقهسهر : Crown زامی بڕین، بڕین : Cut, Gash پێستی، پێست : Cutaneous
خوشبختي
خوشبختي ان چيزي نيست كه مردم از بيرون ببينند
خوشبختي در دل ادم است
دل كه خوش باشد ادم خوشبخت است
دل خوش بودن در ادمهاي مختلف متفاوت است
كارگري كه روزيش وابسته به كار روزانه اش است در اخر روزي كه پولي براي زن و بچه اش ببرد خوشبخت است
جوان متمولي كه سرد و گرم نچشيده و فقط مدل ماشين عوض كرده وقتي مدل ماشيننش تازه وارد كشور شده باشد و كسي ديگر هنوز انرا نداشته باشد انزمان خوشبخت است
بچه اي كه طول سال تحصيلي اش را به اميد داشتن دوچرخه اي درس خوانده است وقتي كارنامه درخشانش را براي مجوز خريد دوچرخه به خانه ميبرد در راه احساس خوشبختي ميكند و دل خوش است .
دختر دم بختي كه منتظر شاهزاده ايست كه با اسب سفيد از راه ميرسد واو را از انتظار نجات ميدهد خوشبخت است .
زني كه از چنگال مردي نفهم و ناسازگار نجات مييابد و به سوي دلدار ديرين پر ميكشد دل خوش است
مردي كه به وصال معشوقي ميرسد كه در زماني ديرين قلبش براي او ميزده دل خوش است .
پس خوشبختي در دل ادم است
خوشبختي در دل ادم است
دل كه خوش باشد ادم خوشبخت است
دل خوش بودن در ادمهاي مختلف متفاوت است
كارگري كه روزيش وابسته به كار روزانه اش است در اخر روزي كه پولي براي زن و بچه اش ببرد خوشبخت است
جوان متمولي كه سرد و گرم نچشيده و فقط مدل ماشين عوض كرده وقتي مدل ماشيننش تازه وارد كشور شده باشد و كسي ديگر هنوز انرا نداشته باشد انزمان خوشبخت است
بچه اي كه طول سال تحصيلي اش را به اميد داشتن دوچرخه اي درس خوانده است وقتي كارنامه درخشانش را براي مجوز خريد دوچرخه به خانه ميبرد در راه احساس خوشبختي ميكند و دل خوش است .
دختر دم بختي كه منتظر شاهزاده ايست كه با اسب سفيد از راه ميرسد واو را از انتظار نجات ميدهد خوشبخت است .
زني كه از چنگال مردي نفهم و ناسازگار نجات مييابد و به سوي دلدار ديرين پر ميكشد دل خوش است
مردي كه به وصال معشوقي ميرسد كه در زماني ديرين قلبش براي او ميزده دل خوش است .
پس خوشبختي در دل ادم است
قالب زني
قرار شد غير از موضوعات ادبيات فارسي و كوردي و دامپزشكي گاهي مسايل و موضوعات اجتماعي را هم عنوان كنم . يكي از اين موضوعات قالب زني است اگر درست فكر كنيم ما اكثرا استاد و متبحر در قالب زني هستيم ميگوييد چطور حالا عرض ميكنم به قصابي مراجعه ميكنيد تا گوشت بخريد در يكلحظه كه حواستان رفت قصاب گوشت مانده را بجاي گوشت تازه به شما قالب ميزند . به بقالي براي خريد نخود لوبيا ميرويد مرد بقال از لحظه اي غفلت استفاده كرده و بقولات دير پز را بجاي زودپز به شما قالب ميزند . در خياطي – بزازي – ارايشگري حتي در مدرسه ارائه درس بد را بجاي درس خوب قالب ميزنند . در مشاغل هم در بر همان پاشنه ميچرخد نگهبان بد را بجاي نگهبان خوب – سرايدار بد را بجاي خوب تحويلدار ناوارد را بجاي تحويل دار وارد ؛رئيس ناوارد نامدير را بجاي مدير قالب ميزنند . گاهي من فكر ميكنم همه چيزمان به هم مي ايد مگر نه ؟!!
شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۸
حكايت
حکايت
يکی از متعلمان کمال بهجتی بود و معلم از آنجا که حس بشريت است با حسن بشره او معاملتی داشت و وقتی به خلوتش دريافتی گفتی :
نه آنچنان به تو مشغولم اى بهشتى روى
كه ياد خويشتنم در ضمير مى آيد
ز ديدنت نتوانم كه ديده در بندم
و گر مقابله بينم كه تير مى آيد
باری پسر گفت : آنچنان که در اداب درس من نظری می فرمايی در آداب نفسم نيز تامل فرمای تا اگر در اخلاق من ناپسندی بينی که مرا آن پسند همی نمايد بر آن م اطلاع فرمايی تا به تبديل آن سعی کنم . گفت : ای پسر ، اين سخن از ديگری پرس که آن نظر که مرا با تو است جز هر نمی بينم .
چشم بدانديش كه بر كنده باد
عيب نمايد هنرش در نظر
ور هنرى دارى و هفتاد عيب
دوست نبيند بجز آن يك هنر
يکی از متعلمان کمال بهجتی بود و معلم از آنجا که حس بشريت است با حسن بشره او معاملتی داشت و وقتی به خلوتش دريافتی گفتی :
نه آنچنان به تو مشغولم اى بهشتى روى
كه ياد خويشتنم در ضمير مى آيد
ز ديدنت نتوانم كه ديده در بندم
و گر مقابله بينم كه تير مى آيد
باری پسر گفت : آنچنان که در اداب درس من نظری می فرمايی در آداب نفسم نيز تامل فرمای تا اگر در اخلاق من ناپسندی بينی که مرا آن پسند همی نمايد بر آن م اطلاع فرمايی تا به تبديل آن سعی کنم . گفت : ای پسر ، اين سخن از ديگری پرس که آن نظر که مرا با تو است جز هر نمی بينم .
چشم بدانديش كه بر كنده باد
عيب نمايد هنرش در نظر
ور هنرى دارى و هفتاد عيب
دوست نبيند بجز آن يك هنر
رباعي
چون نيست ز هر چه هست جز باد بدست چون هست بهرچه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نيست پندار که هرچه نيست در عالم هست
انگار که هرچه هست در عالم نيست پندار که هرچه نيست در عالم هست
حافظ
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد يا رب بلا بگردان
مه جلوه مینمايد بر سبز خنگ گردون
تا او به سر درآيد بر رخش پا بگردان
مر غول را برافشان يعنی به رغم سنبل
گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان
يغمای عقل و دين را بيرون خرام سرمست
در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان
ای نور چشم مستان در عين انتظارم
چنگ حزين و جامی بنواز يا بگردان
دوران همینويسد بر عارضش خطی خوش
يا رب نوشته بد از يار ما بگردان
حافظ ز خوبرويان بختت جز اين قدر نيست
گر نيستت رضايی حکم قضا بگردان
هجران بلای ما شد يا رب بلا بگردان
مه جلوه مینمايد بر سبز خنگ گردون
تا او به سر درآيد بر رخش پا بگردان
مر غول را برافشان يعنی به رغم سنبل
گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان
يغمای عقل و دين را بيرون خرام سرمست
در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان
ای نور چشم مستان در عين انتظارم
چنگ حزين و جامی بنواز يا بگردان
دوران همینويسد بر عارضش خطی خوش
يا رب نوشته بد از يار ما بگردان
حافظ ز خوبرويان بختت جز اين قدر نيست
گر نيستت رضايی حکم قضا بگردان
بهداشت مواد غذايي در قديم دنباله مطالب قبلي
محتسب بايد در پايان هر روز دكانهاي نانوايي را بازرسي كند ونگذارد كسي از كارگران در روي كيسه هاي آرد يا در محفل خمير گرفتن بخوابد ودستور دهد كه كيسه هارا پس از تكان دادن و شستن بر طنابها آويزند .
در باب سيزدهم نويسنده تاكيد مي كند كه حتي الامكان جز چهار پايان فربه و لطيف شهري را كه منحصرا علف مي خورند ذبح نكنند و نيز مراقبت كنند هنگام وزن كردن درون گوشت حيوان وزنه اي قرار ندهند ,قبل از آويختن حيوان بايد شكم و پوست و ديگر اعضاي حيوان را از سرگين و خون و ديگر آلودگيها پاك كنند و گوشت پخته و سالم را به مشتريان تحويل دهند .
در مورد كباب پزان محتسب بايد مراقبت بيشتري معمول دارد و مواظبت كند كه كباب كوبيده را هرگز با مواد نا مطلوب نظير دنبلان و پيه , كليه و كبد نياميزند , چه اين كارها تدليس و مراقبت محتسب در اين امور لازم است ونيز محتسب بايد كباب پزان را مكلف كند كه چون از فروش بپرداختند و خواستند از دكان بازگردند روي گوشت يا كباب را نمك بپاشند و آن را در ظرفي خالي بگذارند تا از حشرات زمين محفوظ بماند
در باب سيزدهم نويسنده تاكيد مي كند كه حتي الامكان جز چهار پايان فربه و لطيف شهري را كه منحصرا علف مي خورند ذبح نكنند و نيز مراقبت كنند هنگام وزن كردن درون گوشت حيوان وزنه اي قرار ندهند ,قبل از آويختن حيوان بايد شكم و پوست و ديگر اعضاي حيوان را از سرگين و خون و ديگر آلودگيها پاك كنند و گوشت پخته و سالم را به مشتريان تحويل دهند .
در مورد كباب پزان محتسب بايد مراقبت بيشتري معمول دارد و مواظبت كند كه كباب كوبيده را هرگز با مواد نا مطلوب نظير دنبلان و پيه , كليه و كبد نياميزند , چه اين كارها تدليس و مراقبت محتسب در اين امور لازم است ونيز محتسب بايد كباب پزان را مكلف كند كه چون از فروش بپرداختند و خواستند از دكان بازگردند روي گوشت يا كباب را نمك بپاشند و آن را در ظرفي خالي بگذارند تا از حشرات زمين محفوظ بماند
پاتوزمين نذار
با اتوبوس ويزه به شهرستان ميرفتم از تلويزيون بالاسر راننده فيلم پاتوزمين نزار شروع به پخش نمود سي دي اول را كه ديدم در ابتداي سي دي دوم اشكال ايجاد شد كه رفع نشد قصه به نقطه حساسي رسيده بود باعث شد كه دي وي دي انرا همراه با چهار فيلم ديگر به قيمت ده هزار ريال وجه رايج مملكتي ابتياع و ديشب قبل از نوشتن اين تقريرات باقي فيلم را ديدم فيلمي است به كارگرداني و بازيگري ايرج قادري و شيلا خداداد و چند نفر ديگر يك فيلم خانوادگي و اموزنده است به نظرم اگر اين مضمون توسط كارگردانهاي ديگري چون رخشان بني اعتماد يا فريدون جيراني يا تهمينه ميلاني بيان ميشد بهتر بود بعد از پايان فيلم يادم امد كه دهه چهل فيلمي را با مضموني شبيه به مضمون فيلم اخير ديده ام به نام رو.......ي با شركت ناصر...... عي
با اين تفاوت كه در اخر فيلم قبلي مرد برنده است ودر فيلم اخير به گمانم زن صيغه اي برنده واقعي ماجراست و بازنده زن عقدي . فيلم صحنه هاي خوبي دارد از جمله صحنه پرداخت پول ان مردي كه با دستمال عرق گردنش را پاك ميكند و بعد ميفهميم كه شغلش .......... است نميخواهم فيلم را لو بدهم بهتر است هزار تومان را بدهيد و فيلم اموزنده اي ببينيد مخصوصا براي همسراني كه از شوهرانشان غافل ميشوند زنگ خطريست كه به خود بيايند
با اين تفاوت كه در اخر فيلم قبلي مرد برنده است ودر فيلم اخير به گمانم زن صيغه اي برنده واقعي ماجراست و بازنده زن عقدي . فيلم صحنه هاي خوبي دارد از جمله صحنه پرداخت پول ان مردي كه با دستمال عرق گردنش را پاك ميكند و بعد ميفهميم كه شغلش .......... است نميخواهم فيلم را لو بدهم بهتر است هزار تومان را بدهيد و فيلم اموزنده اي ببينيد مخصوصا براي همسراني كه از شوهرانشان غافل ميشوند زنگ خطريست كه به خود بيايند
در ضمن كارگردان ادم زرنگيست تا ميبيند هنرپيشه زن ادم خوش بر و روي است در همان اول داستان او را براي خودش عقد ميكند
پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۸
حمام
حدود سالهاي نيمه اول دهه چهل در شهر فقط چند نفر از پولداران بودند كه در منزل حمام داشتند بقيه از حمام عمومي و اگر وسعشان ميرسيد حمامهاي خصوصي استفاده ميكردند حمام عمومي روزهاي شنبه و دوشنبه و چهارشنبه شيفت زنانه داشت و ساير روزها شيفت مردانه تا سال51 در حمامهاي عمومي از لنگ و حوله و ليف عمومي استفاده ميشد در ان سال اين موضوع قدغن شد و ميبايست هر كس وسايل استحمام اختصاصي داشته باشد در حمامهاي عمومي مردان شكم گنده را مشت و مال ميدادند بجاي ليف از كيسه اي پارچه اي كه به ان صابون زده و انرا فوت ميكردند استفاده ميشد اين منظره در صحنه اي از فيلم قيصر بخوبي ثبت و ضبط است قيافه بچه هاي انزمان را در شهرهاي كوچك ميتوان در سريال تلويزيوني بسيار خوب دكتر قريب بخاطر اورد در هرصورت با پرداخت پنجاه ريال معادل پنج تومان ميشد يك حمام حسابي رفت . حمام خصوصي ساعتي ده ريال بود پشت بام حمامها از دور مشخص بود چون بر روي ان لنگ و حوله براي خشك شدن اويزان ميكردند در پشت سر حمامي در پاره اي از گرمابه ها اين بيت نوشته شده بود
هركه دارد امانتي موجود 0000بسپارت به بنده وقت ورود 00000نسپارد اگر شود مفقود 00000بنده مسئول ان نخواهم بود . در شهر مهاباد چندين حمام عمومي مانند حمام شافعي يا حمام پوطي – حمام شور-حمام پاك – حمام مولوي و حمام لاله زار و حمام ميرزا رسول وجود داشت كه حمام ميرزا رسول كه در خيابان سيدنظام واقع است جزو اثار تاريخي است و مورد بازديد قرار ميگيرد . در روستاي لج يكي از روستاهاي منطقه مهاباد حدفاصل شهرستانهاي مهاباد مياندواب يك حمام تاريخي و كهن وجود دارد به نام حمام لج كه به ثبت رسيده است . حمامهاي عمومي و حتي خصوصي در شهرها يكي بعد از ديگري تعطيل ميشود كاش براي حفظ سنتهاي گذشتگان چندتايي را نگهميداشتند
هركه دارد امانتي موجود 0000بسپارت به بنده وقت ورود 00000نسپارد اگر شود مفقود 00000بنده مسئول ان نخواهم بود . در شهر مهاباد چندين حمام عمومي مانند حمام شافعي يا حمام پوطي – حمام شور-حمام پاك – حمام مولوي و حمام لاله زار و حمام ميرزا رسول وجود داشت كه حمام ميرزا رسول كه در خيابان سيدنظام واقع است جزو اثار تاريخي است و مورد بازديد قرار ميگيرد . در روستاي لج يكي از روستاهاي منطقه مهاباد حدفاصل شهرستانهاي مهاباد مياندواب يك حمام تاريخي و كهن وجود دارد به نام حمام لج كه به ثبت رسيده است . حمامهاي عمومي و حتي خصوصي در شهرها يكي بعد از ديگري تعطيل ميشود كاش براي حفظ سنتهاي گذشتگان چندتايي را نگهميداشتند
مناجات مولوي
مناجات از حضرت مولانا
ملکا و پادشاها آتشهای حرص ما را به آب رحمت خویش بنشان. جان مشتاقان را شراب وحدت بچشان. ضميردل ما را به انوار معرفت و اسرار وحدت، منور و روشن دار. دام های امید ما را که در صحرای سعت رحمت توبازگشاده ایم به مرغان سعادت و شکارهای کرامت مشرفّ و مکرمّ گردان، آه سحرگاه سوختگان راه را به سم قبول و عاطفت استماع کن. دود دل بیدلان را که از سوز فراق آن مجمع ارواح هر دم آن دود برتابخانۀ فلک برمیآید به عطر وصال معطر گردان. قال و قیل ما را و گفت و شنود ما را که چون پاسبانان بر بام سلطنت عشق، نصیب مدام بخشش فرما. قال ما را خلاصۀ حال « یوفیهم اجورهم بغيرحساب » چوبک میزنند از اجرای گردان. حال ما را از شرفات قال درگذران ما را از دشمن کامی هر دو جهان نگاه دار. آنچه دشمنان میخواهند
بر ما، از ما دور دار. آنچه دوستان میخواهند و گمان میبرند، ما را عالیتر و بهتر از آن گردان. ای خزانۀ لطف تو بی پایان و ای دریای با پهنای با کرم تو بیکران.
چهارشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۸
هماتولوژي 1
به دانش بررسی خون، خونشناسی يا هماتولوژي گفته میشود
شماره درس 155134 پيشنياز : فيزيولوژي دامپزشكي
هدف : آشنايي دانشجويان با روشهاي خونگيري و تهيه گسترش خون – رنگ اميزي و انجام آزمايشات گلبولي خون دامهاي بيمار
منابع درسي
روشهاي آزمايشگاهي هماتولوژي دامپزشكي انتشارات دانشگاه تهران تاليف دكتر مهرداد عامري مهابادي
روشها و تكنيكهاي نوين آزمايشگاهي در تشخيص باليني دامپزشكي انتشارات سالار تاليف ويهان ترجمه دكتر ايران زاد
كلينيكال پاتولوژي دامپزشكي انتشارات سازمان دامپزشكي كشور تاليف پروفسور ساستري ترجمه دكتر مجابي
كلينيكال پاتولوژي دامپزشكي انتشارات دانشگاه تهران تاليف دكتر قدسيا ن
خون یک بافت گردشکننده متشکل از پلاسمای مایع و یاختهاست. کار اصلی خون رساندن مواد تغذیهکننده (اکسیژن، گلوکز) و سازنده به بافتها و برطرف کردن مواد اضافی و زبالهای (همچون دیاکسید کربن و اسید لاکتیک) از بافتهای بدن است..
خون بافت پیوندی تخصص یافتهای است که سلولهای آن در داخل ماده زمینهای مایعی به نام پلاسما شناورند. خون ۷الی ۸ درصد وزن بدن را تشکیل میدهد و حجم آن در یک فرد بالغ بطور متوسط ۵ لیتر است.
حجم خون ( ميليليتر در كيلوگرم وزن بدن در دامهاي مختلف بشرح زير است )
گونه حجم خون
اسب 7/71
بز 70
سگ 5/92
گاو 4/57
گربه 7/66
گوسفند 58
ماكيان 74
خون به واسطه گردش در داخل رگهای خونی اصلی، مواد غذایی و حرارت را در بدن توزیع کرده و اکسیژن و دیاکسید کربن را بین سلولها و ریهها انتقال میدهد و مواد زاید حاصل از فعالیت سلولها را به ارگانهای دفعی میرساند. خون همچنین هورمونهای مترشحه از غدد داخلی را به ارگانهای مورد نظر حمل میکند.
اعمال مختلف خون در بدن عبارتند از
1- حمل اكسيژن به بافتها و خارج كردن دي اكسيدكربن از بافتها
2- حمل مواد غذايي به بافتها
3- انتقال فراورده هاي متابوليسمي براي دفع به كليه ها – كبد – ريه – روده وپوست
4- تنظيم اب داخل و خارج سلولي
5- تنظيم حرارت بدن با انتشار خون در بافتها
6- توزيع هورمونها وساير مواد
7- دفاع بدن وايجاد ايمني بطوريكه سلولهاي سفيدخون با خاصيت بيگانه خواري و پروتئينهاي ويژه اي در خون بدن را در برابر ميكروارگانيزمهاي بيگانه ومواد سمي محافظت ميكنند
خون يك بافت است ولي داراي ويژه گيهايي است كه انرا از ساير بافتها متمايز ميكند اين ويژه گيها عبارتند از الف خون اسانتر از ساير بافتها بدست مي ايد ب- دومين ويژگي اين است كه ميتوان مكررومتعدد ازاين بافت برداشت نمود ج- سومين ويژگي اين است كه خون تابلواست بطوريكه بسياري از بيماريها كه ساير بافتها را تحت تاثير قرار ميدهند اثار خود را در خون نشان ميدهند
خون در محیط خارج از بدن منعقد شده و مواد غیر محلول آن به صورت تودهای نسبتاٌ سفت به نام لخته خون (Blood clot) در میآید و قسمت محلول آن به صورت مایعی زرد و روشن به نام سرم (serum)، از آن جدا ميگردد
خون یک بافت پیوندی است که ماده بین سلولی آن پلاسما نامیده می شود
خون از مغز استخوان منشاء میگیرد. مهمترین اجزاء تشکیل دهنده خون عبارتند از
1- گلبولهای قرمز یا Red blood cells
2 -گلبولهای سفید یا white cells
3- پلاکتها یا PLATELETS
4 - پلاسما یا plasma
گلبول های قرمز , گلبول های سفید ها , پلاکت ها سلول های خون محسوب می شوند . این سلول ها در مایع پلاسما شناورند
خون مایعی لزج است که بخشی از آن را مایعی به نام پلاسما و بخش دیگر را عناصر جامد معلق در پلاسما تشکیل میدهد. بخش جامد خون شامل اریتروسیتها (گلبولهای قرمز خون) ، لوکوسیتها یا گلبولهای سفید و پلاکتها است.
گلبولهای قرمز (Erthrocytes)
به سلولهای قرمز خون مشهورند. و بیشترین سلولهای خونی را تشکیل میدهند. سلولهایی بدون هسته و مقعرالطرفین هستند. در شرایط طبیعی قطر آنها بطور متوسط 7.5 میکرون میباشد. اگر اندازه سلول کوچکتر از 6 میکرون باشد میکروسیت و اگر بزرگتر از 9 میکرون باشد، ماکروسیت نامیده میشوند. حضور گویچههای قرمز با اندازههای مختلف در خون را آنیزوسیتوزیس Anisicytosis و حضور گویچههای قرمز با اشکال متفاوت در خون را پوی کیلو سیتوزیس Poikilocytosis مینامند. که در حالات مرضی دیده میشوند.تعداد گویچههای قرمز در حالت طبیعی در خون زنان 3.6 تا 5.5 میلیون در هر میکرولیتر و در خون مردان 4.1 تا 6 میلیون در هر میکرولیتر میباشد. نسبت حجم سلولهای خون به کل خون برحسب درصد را هماتوکریت مینامیم. هماتوکریت در زنان سالم و بالغ 45 - 35 درصد و در مردان سالم و بالغ 50 - 40 درصد میباشد.
ساختمان و کار گلبولهای قرمز
گلبولهای قرمز سلولهایی مقعرالطرفین و قابل انعطاف هستند که ضمن عبور از مویرگها بهم چسبیده و به صورت میلهای استوانهای درمیآیند که رولکس (Rouleaux) نامیده میشود..اریتروسیتها سلولهایی هستند که در انسانها و جانوران خونگرم دارای پروتوپلاسم هموژن اما بدون هسته هستند.
. در حدود 5.5 میلیون گلبول قرمز در میلیمتر مکعب خون یک مرد سالم و 4.5 میلیون گلبول در میلیمتر مکعب خون در یک زن سالم وجود دارد.
مشخصات گلبولهای قرمز
قطر گلبولهای قرمز بین 7.5 - 7.2 میکرون و حجم متوسط هر یک از آنها 90 - 88 میکرون مکعب است. ضخامت آنها در ضخیمترین قسمت 2 میکرون و در وسط یک میکرون است. از روی اندازه هر اریتروسیت و تعداد کل آنها با مساحت کلی گلبولهای قرمز را در بدن میتوان محاسبه نمود. چون جذب و آزاد شدن اکسیژن یعنی تبادلات آن در این سطح صورت میگیرد از این نظر این رقم واجد اهمیت است. زیرا تبادل اکسیژن عمل اصلی فیزیولوژیک گلبولهای قرمز است.مجموع کل مساحت گلبولهای قرمز در خون انسان بطور متوسط 3500 - 3000 متر مربع است که این مقدار 1500 برابر سطح بدن میباشد. شکل خاص گلبول قرمز به وسیع بودن این سطح کمک میکند. گلبولهای قرمز انسان پهن و در مرکز مقعرالطرفین هستند با این شکل هیچ نقطهای از سلول بیشتر از 85 درصد میکرون از سطح آن فاصله ندارد در صورتی که یک شکل کروی 2.5 میکرون از سطح فاصله دارد و کل سطح 20 درصد کمتر میشود. این نسبت واقعی بین سطح و حجم اجزای گلبولهای قرمز عمل انتقال اکسیژن را از اندامهای تنفسی به سلولها آسانتر میسازد.خون 7 الی 8 درصد وزن بدن را تشکیل میدهد و حجم آن در یک فرد بالغ بطور متوسط 5 لیتر میباشد. خون به واسطه گردش در داخل رگهای خونی عامل اصلی توزیع مواد غذایی ، اکسیژن و حرارت در بدن و انتقال دیاکسید کربن و مواد زاید حاصل از فعالیت سلولها از بافتها به ارگانهای دفعی است. خون همچنین هورمونهای مترشحه از غدد داخلی را به ارگانهای مورد نظر حمل میکند.خون در خارج از بدن منعقد شده و سلولها و مواد غیر محلول آن به صورت تودهای نسبتا سفت به نام لخته خون (Blood clot) درمیآید. و قسمت محلول آن به صورت مایعی زرد و روشن به نام سرم (Serum) از آن جدا میگردد. برای جلوگیری از انعقاد خون ، به منظور مطالعات خونی ، مقداری هپارین (یک ماده ضد انعقاد) یا سیترات به آن افزوده میشود. در این حالت اگر اجازه داده شود سلولهای خونی ته نشین شوند ، ملاحظه خواهد شد از نظر حجمی حدود 55 درصد خون از پلاسما و 45 درصد آن از سلولهای خونی تشکیل شده است. سلولهای خونی شامل گویچه های قرمز ، گویچه های سفید و پلاکتها هستند.
پلاسمای خون :اگر 10ccخون از شخص طبیعی بگیریم و نمونه خون او را داخل یک لوله آزمایش تمیزحاوی ماده ضد انعفاد بریزیم. سپس محتوی لوله را با ملایمت مخلوط کنیم و بعد لوله خون را داخل دستگاه سانتریفیوژ ( دستگاه گریز از مرکز) قرار دهیم . وبرای مدت 5 تا 10 دقیقه لوله حاوی خون را سانتریفیوژ کرده . حالا اگر لوله خون را مورد بررسی قرار دهیم . مطابق شکل فوق می بینیم خون به سه قسمت تقسیم شده است قسمت روئی همان قسمت آبکی خون برنگ زرد شفاف که پلاسمای خون نامیده می شود
تر کیبات پلاسمای خون: پلاسما ی خون91 درصد آب دارد , 7 درصد پروتئین دارد , 2 درصد مواد شامل آمینو اسیدها , قندها, لیپیدها , هورمون ها از جمله اریتروپویتین وانسولین وغیره .الکترولیت ها شامل سدیم و پتاسیم و کلسیم وغیره می باشد . قسمت میانی خون مطابق شکل یک لایه باریک که بافی کت نامیده میشودتر کیبات بافی کت: شامل گلبول های سفید و پلاکت هاست.در ته لوله گلبول های قرمز قرار می گیرند.
پلاسما 55 درصد خون را تشکیل میدهد. مایعی است که 91 درصد آن را آب ، 7 درصد آن را پروتئینها ، یک درصد آن را املاح معدنی و یک درصد بقیه را ویتامینها ، مواد قندی و مواد لیپیدی ، هورمونها و اسیدهای آمینه تشکیل میدهند.
-مواد تشکیل دهنده پلاسما : آب - یونهای معدنی - پروتئینهای پلاسما - گلوکز و چربی - مواد دفعی-
گویچههای سفید خون =لکوسیتها یا گویچههای سفید خون بر اساس حضور یا عدم حضور گرانولهای اختصاصی در سیتوپلاسم خود به دو دسته گرانولوسیتها یا دانهدارها و آگرانولوسیتها یا بدون دانهها تقسیم بندی میشوند. لکوسیتها در مقایسه با اریتروسیتها سلولهایی هستهدار و متحرک هستند. گرانولوسیتها بر اساس رنگ پذیری گرانولهای اختصاصی آنها به سه دسته نوتروفیلها ، اسیدوفیلها و بازوفیلها تقسیم میگردند. آگرانولوسیتها به دو دسته لنفوسیتها و مونوسیتها تقسیم میشوند.نوتروفیلها فراوانترین لکوسیتها در خون میباشند و در عفونتهای باکتریایی مقدار آنها افزایش مییابد. اسیدوفیلها یا ائوزینوفیلها بیشتر پاسخهای آلرژیک را کنترل میکنند. لنفوسیتها که به دو دسته لنفوسیت B و A تقسیم میشوند نقش عمدهای در دستگاه ایمنی بدن دارند. تحت شرایط بالینی از جمله التهابات عفونی و غیر عفونی ، بیماری سل و بیماریهای قارچی و برخی از سرطانها تعداد مونوسیتهای خون افزایش مییابد.
پلاکتها (Plackets)
اجسام کروی یا بیضوی کوچکی به قطر 4 - 2 میکرون هستند که از قطعه قطعه شدن سیتوپلاسم سلولهای بزرگی به نام مگا کاریوسیت (Mega karyocytes) در مغز استخوان حاصل میشود، فاقد هستهاند. با وجود این در مهره داران پست سلولهای هسته داری به نام ترومبوسیت معادل پلاکت می باشد. پلاکتها را ترومبوسیت نیز می نامند. تعداد پلاکتها 400 - 200 هزار در هر میکرولیتر خون می باشد. و عمر آنها 11 - 8 روز می باشد. هر پلاکت توسط غشایی غنی از گلیلو پروتئین محصور شده و بررسیها بیانگر وجود آنتی ژنهای گروههای خونی ABO در غشای پلاکتها می باشد.کار اصلی پلاکت جلوگیری از خونریزی است. که این عمل با چسبیدن پلاکتها به همدیگر و محل آسیب دیده رگ و ترشح مواد دخیل در انعقاد انجام میگیرد. تحریک پلاکتها در محل آسیب عروقی باعث ترشح ADP میگردد که ADP چسبیده به سطح پلاکت موجب چسبیدن پلاکتها بهم و تشکیل توده پلاکتی را میکند که به صورت درزگیر عمل کرده و از ادامه خونریزی جلوگیری میکند. همزمان با ترشح ADP ، سروتونین و ترومبوبلاستین پلاکتی نیز ترشح میگردد. که اولی باعث انقباض عروق و دومی باعث تبدیل پروترومبین به ترومبین میشود. ترومبین ، فیبرینوژن محلول پلاسما را به فیبرین غیر محلول تبدیل مینماید که سلولهای خونی در لابهلای توری ظریف حاصل از فیبرین گرفتار شده و لخته تشکیل میگردد
شماره درس 155134 پيشنياز : فيزيولوژي دامپزشكي
هدف : آشنايي دانشجويان با روشهاي خونگيري و تهيه گسترش خون – رنگ اميزي و انجام آزمايشات گلبولي خون دامهاي بيمار
منابع درسي
روشهاي آزمايشگاهي هماتولوژي دامپزشكي انتشارات دانشگاه تهران تاليف دكتر مهرداد عامري مهابادي
روشها و تكنيكهاي نوين آزمايشگاهي در تشخيص باليني دامپزشكي انتشارات سالار تاليف ويهان ترجمه دكتر ايران زاد
كلينيكال پاتولوژي دامپزشكي انتشارات سازمان دامپزشكي كشور تاليف پروفسور ساستري ترجمه دكتر مجابي
كلينيكال پاتولوژي دامپزشكي انتشارات دانشگاه تهران تاليف دكتر قدسيا ن
خون یک بافت گردشکننده متشکل از پلاسمای مایع و یاختهاست. کار اصلی خون رساندن مواد تغذیهکننده (اکسیژن، گلوکز) و سازنده به بافتها و برطرف کردن مواد اضافی و زبالهای (همچون دیاکسید کربن و اسید لاکتیک) از بافتهای بدن است..
خون بافت پیوندی تخصص یافتهای است که سلولهای آن در داخل ماده زمینهای مایعی به نام پلاسما شناورند. خون ۷الی ۸ درصد وزن بدن را تشکیل میدهد و حجم آن در یک فرد بالغ بطور متوسط ۵ لیتر است.
حجم خون ( ميليليتر در كيلوگرم وزن بدن در دامهاي مختلف بشرح زير است )
گونه حجم خون
اسب 7/71
بز 70
سگ 5/92
گاو 4/57
گربه 7/66
گوسفند 58
ماكيان 74
خون به واسطه گردش در داخل رگهای خونی اصلی، مواد غذایی و حرارت را در بدن توزیع کرده و اکسیژن و دیاکسید کربن را بین سلولها و ریهها انتقال میدهد و مواد زاید حاصل از فعالیت سلولها را به ارگانهای دفعی میرساند. خون همچنین هورمونهای مترشحه از غدد داخلی را به ارگانهای مورد نظر حمل میکند.
اعمال مختلف خون در بدن عبارتند از
1- حمل اكسيژن به بافتها و خارج كردن دي اكسيدكربن از بافتها
2- حمل مواد غذايي به بافتها
3- انتقال فراورده هاي متابوليسمي براي دفع به كليه ها – كبد – ريه – روده وپوست
4- تنظيم اب داخل و خارج سلولي
5- تنظيم حرارت بدن با انتشار خون در بافتها
6- توزيع هورمونها وساير مواد
7- دفاع بدن وايجاد ايمني بطوريكه سلولهاي سفيدخون با خاصيت بيگانه خواري و پروتئينهاي ويژه اي در خون بدن را در برابر ميكروارگانيزمهاي بيگانه ومواد سمي محافظت ميكنند
خون يك بافت است ولي داراي ويژه گيهايي است كه انرا از ساير بافتها متمايز ميكند اين ويژه گيها عبارتند از الف خون اسانتر از ساير بافتها بدست مي ايد ب- دومين ويژگي اين است كه ميتوان مكررومتعدد ازاين بافت برداشت نمود ج- سومين ويژگي اين است كه خون تابلواست بطوريكه بسياري از بيماريها كه ساير بافتها را تحت تاثير قرار ميدهند اثار خود را در خون نشان ميدهند
خون در محیط خارج از بدن منعقد شده و مواد غیر محلول آن به صورت تودهای نسبتاٌ سفت به نام لخته خون (Blood clot) در میآید و قسمت محلول آن به صورت مایعی زرد و روشن به نام سرم (serum)، از آن جدا ميگردد
خون یک بافت پیوندی است که ماده بین سلولی آن پلاسما نامیده می شود
خون از مغز استخوان منشاء میگیرد. مهمترین اجزاء تشکیل دهنده خون عبارتند از
1- گلبولهای قرمز یا Red blood cells
2 -گلبولهای سفید یا white cells
3- پلاکتها یا PLATELETS
4 - پلاسما یا plasma
گلبول های قرمز , گلبول های سفید ها , پلاکت ها سلول های خون محسوب می شوند . این سلول ها در مایع پلاسما شناورند
خون مایعی لزج است که بخشی از آن را مایعی به نام پلاسما و بخش دیگر را عناصر جامد معلق در پلاسما تشکیل میدهد. بخش جامد خون شامل اریتروسیتها (گلبولهای قرمز خون) ، لوکوسیتها یا گلبولهای سفید و پلاکتها است.
گلبولهای قرمز (Erthrocytes)
به سلولهای قرمز خون مشهورند. و بیشترین سلولهای خونی را تشکیل میدهند. سلولهایی بدون هسته و مقعرالطرفین هستند. در شرایط طبیعی قطر آنها بطور متوسط 7.5 میکرون میباشد. اگر اندازه سلول کوچکتر از 6 میکرون باشد میکروسیت و اگر بزرگتر از 9 میکرون باشد، ماکروسیت نامیده میشوند. حضور گویچههای قرمز با اندازههای مختلف در خون را آنیزوسیتوزیس Anisicytosis و حضور گویچههای قرمز با اشکال متفاوت در خون را پوی کیلو سیتوزیس Poikilocytosis مینامند. که در حالات مرضی دیده میشوند.تعداد گویچههای قرمز در حالت طبیعی در خون زنان 3.6 تا 5.5 میلیون در هر میکرولیتر و در خون مردان 4.1 تا 6 میلیون در هر میکرولیتر میباشد. نسبت حجم سلولهای خون به کل خون برحسب درصد را هماتوکریت مینامیم. هماتوکریت در زنان سالم و بالغ 45 - 35 درصد و در مردان سالم و بالغ 50 - 40 درصد میباشد.
ساختمان و کار گلبولهای قرمز
گلبولهای قرمز سلولهایی مقعرالطرفین و قابل انعطاف هستند که ضمن عبور از مویرگها بهم چسبیده و به صورت میلهای استوانهای درمیآیند که رولکس (Rouleaux) نامیده میشود..اریتروسیتها سلولهایی هستند که در انسانها و جانوران خونگرم دارای پروتوپلاسم هموژن اما بدون هسته هستند.
. در حدود 5.5 میلیون گلبول قرمز در میلیمتر مکعب خون یک مرد سالم و 4.5 میلیون گلبول در میلیمتر مکعب خون در یک زن سالم وجود دارد.
مشخصات گلبولهای قرمز
قطر گلبولهای قرمز بین 7.5 - 7.2 میکرون و حجم متوسط هر یک از آنها 90 - 88 میکرون مکعب است. ضخامت آنها در ضخیمترین قسمت 2 میکرون و در وسط یک میکرون است. از روی اندازه هر اریتروسیت و تعداد کل آنها با مساحت کلی گلبولهای قرمز را در بدن میتوان محاسبه نمود. چون جذب و آزاد شدن اکسیژن یعنی تبادلات آن در این سطح صورت میگیرد از این نظر این رقم واجد اهمیت است. زیرا تبادل اکسیژن عمل اصلی فیزیولوژیک گلبولهای قرمز است.مجموع کل مساحت گلبولهای قرمز در خون انسان بطور متوسط 3500 - 3000 متر مربع است که این مقدار 1500 برابر سطح بدن میباشد. شکل خاص گلبول قرمز به وسیع بودن این سطح کمک میکند. گلبولهای قرمز انسان پهن و در مرکز مقعرالطرفین هستند با این شکل هیچ نقطهای از سلول بیشتر از 85 درصد میکرون از سطح آن فاصله ندارد در صورتی که یک شکل کروی 2.5 میکرون از سطح فاصله دارد و کل سطح 20 درصد کمتر میشود. این نسبت واقعی بین سطح و حجم اجزای گلبولهای قرمز عمل انتقال اکسیژن را از اندامهای تنفسی به سلولها آسانتر میسازد.خون 7 الی 8 درصد وزن بدن را تشکیل میدهد و حجم آن در یک فرد بالغ بطور متوسط 5 لیتر میباشد. خون به واسطه گردش در داخل رگهای خونی عامل اصلی توزیع مواد غذایی ، اکسیژن و حرارت در بدن و انتقال دیاکسید کربن و مواد زاید حاصل از فعالیت سلولها از بافتها به ارگانهای دفعی است. خون همچنین هورمونهای مترشحه از غدد داخلی را به ارگانهای مورد نظر حمل میکند.خون در خارج از بدن منعقد شده و سلولها و مواد غیر محلول آن به صورت تودهای نسبتا سفت به نام لخته خون (Blood clot) درمیآید. و قسمت محلول آن به صورت مایعی زرد و روشن به نام سرم (Serum) از آن جدا میگردد. برای جلوگیری از انعقاد خون ، به منظور مطالعات خونی ، مقداری هپارین (یک ماده ضد انعقاد) یا سیترات به آن افزوده میشود. در این حالت اگر اجازه داده شود سلولهای خونی ته نشین شوند ، ملاحظه خواهد شد از نظر حجمی حدود 55 درصد خون از پلاسما و 45 درصد آن از سلولهای خونی تشکیل شده است. سلولهای خونی شامل گویچه های قرمز ، گویچه های سفید و پلاکتها هستند.
پلاسمای خون :اگر 10ccخون از شخص طبیعی بگیریم و نمونه خون او را داخل یک لوله آزمایش تمیزحاوی ماده ضد انعفاد بریزیم. سپس محتوی لوله را با ملایمت مخلوط کنیم و بعد لوله خون را داخل دستگاه سانتریفیوژ ( دستگاه گریز از مرکز) قرار دهیم . وبرای مدت 5 تا 10 دقیقه لوله حاوی خون را سانتریفیوژ کرده . حالا اگر لوله خون را مورد بررسی قرار دهیم . مطابق شکل فوق می بینیم خون به سه قسمت تقسیم شده است قسمت روئی همان قسمت آبکی خون برنگ زرد شفاف که پلاسمای خون نامیده می شود
تر کیبات پلاسمای خون: پلاسما ی خون91 درصد آب دارد , 7 درصد پروتئین دارد , 2 درصد مواد شامل آمینو اسیدها , قندها, لیپیدها , هورمون ها از جمله اریتروپویتین وانسولین وغیره .الکترولیت ها شامل سدیم و پتاسیم و کلسیم وغیره می باشد . قسمت میانی خون مطابق شکل یک لایه باریک که بافی کت نامیده میشودتر کیبات بافی کت: شامل گلبول های سفید و پلاکت هاست.در ته لوله گلبول های قرمز قرار می گیرند.
پلاسما 55 درصد خون را تشکیل میدهد. مایعی است که 91 درصد آن را آب ، 7 درصد آن را پروتئینها ، یک درصد آن را املاح معدنی و یک درصد بقیه را ویتامینها ، مواد قندی و مواد لیپیدی ، هورمونها و اسیدهای آمینه تشکیل میدهند.
-مواد تشکیل دهنده پلاسما : آب - یونهای معدنی - پروتئینهای پلاسما - گلوکز و چربی - مواد دفعی-
گویچههای سفید خون =لکوسیتها یا گویچههای سفید خون بر اساس حضور یا عدم حضور گرانولهای اختصاصی در سیتوپلاسم خود به دو دسته گرانولوسیتها یا دانهدارها و آگرانولوسیتها یا بدون دانهها تقسیم بندی میشوند. لکوسیتها در مقایسه با اریتروسیتها سلولهایی هستهدار و متحرک هستند. گرانولوسیتها بر اساس رنگ پذیری گرانولهای اختصاصی آنها به سه دسته نوتروفیلها ، اسیدوفیلها و بازوفیلها تقسیم میگردند. آگرانولوسیتها به دو دسته لنفوسیتها و مونوسیتها تقسیم میشوند.نوتروفیلها فراوانترین لکوسیتها در خون میباشند و در عفونتهای باکتریایی مقدار آنها افزایش مییابد. اسیدوفیلها یا ائوزینوفیلها بیشتر پاسخهای آلرژیک را کنترل میکنند. لنفوسیتها که به دو دسته لنفوسیت B و A تقسیم میشوند نقش عمدهای در دستگاه ایمنی بدن دارند. تحت شرایط بالینی از جمله التهابات عفونی و غیر عفونی ، بیماری سل و بیماریهای قارچی و برخی از سرطانها تعداد مونوسیتهای خون افزایش مییابد.
پلاکتها (Plackets)
اجسام کروی یا بیضوی کوچکی به قطر 4 - 2 میکرون هستند که از قطعه قطعه شدن سیتوپلاسم سلولهای بزرگی به نام مگا کاریوسیت (Mega karyocytes) در مغز استخوان حاصل میشود، فاقد هستهاند. با وجود این در مهره داران پست سلولهای هسته داری به نام ترومبوسیت معادل پلاکت می باشد. پلاکتها را ترومبوسیت نیز می نامند. تعداد پلاکتها 400 - 200 هزار در هر میکرولیتر خون می باشد. و عمر آنها 11 - 8 روز می باشد. هر پلاکت توسط غشایی غنی از گلیلو پروتئین محصور شده و بررسیها بیانگر وجود آنتی ژنهای گروههای خونی ABO در غشای پلاکتها می باشد.کار اصلی پلاکت جلوگیری از خونریزی است. که این عمل با چسبیدن پلاکتها به همدیگر و محل آسیب دیده رگ و ترشح مواد دخیل در انعقاد انجام میگیرد. تحریک پلاکتها در محل آسیب عروقی باعث ترشح ADP میگردد که ADP چسبیده به سطح پلاکت موجب چسبیدن پلاکتها بهم و تشکیل توده پلاکتی را میکند که به صورت درزگیر عمل کرده و از ادامه خونریزی جلوگیری میکند. همزمان با ترشح ADP ، سروتونین و ترومبوبلاستین پلاکتی نیز ترشح میگردد. که اولی باعث انقباض عروق و دومی باعث تبدیل پروترومبین به ترومبین میشود. ترومبین ، فیبرینوژن محلول پلاسما را به فیبرین غیر محلول تبدیل مینماید که سلولهای خونی در لابهلای توری ظریف حاصل از فیبرین گرفتار شده و لخته تشکیل میگردد
روي تو
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن تست
باز آ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم
ما با توایم و با تو نهایم اینْت بوالعجب
نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
ريش فرهاد
گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
به دلت کز دلم به در نکنم
سخت تر زین مخواه سوگندی
ریش فرهاد بهترک می بود
گر نه شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی ...
اشتراک در:
پستها (Atom)