رابعه
نامه رابعه به بكتاش به روايت عطار نيشابوري
الا اي غایب حاضر کجائی
به پیش من نه اي آخر کجائی
بیا و چشم و دل را میهمان کن
وگرنه تیغ گیر و قصد جان کن
دلم بردي و گر بودي هزارم
نبودي جز فشاندن بر تو کارم
زتو یک لحظه دل زان برنگیرم
که من هرگز دل از جان برنگیرم
اگر آئی به دستم باز رستم
و گرنه می روم هر جا که هستم
به هر انگشت درگیرم چراغی
ترا می جویم از هر دشت و باغی
- اگر پیشم چو شمع آئی پدیدار
و گرنه چون چراغم مرده انگار
پنجشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا در صورت امكان نظر ارزشمندتان را درج فرمايند