شنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۹

حكايت بيماري

الهي كمال الهي توراست
–جمال جهان پادشاهي توراست
–جمال تو از وسع بينش برون –
كمال از حد افرينش برون
– بلندي و پستي نخوانم تورا –
مقيد به اينها ندانم تورا –
نه تنها بلندي و پستي تويي
– كه هستي ده و هست و هستي تويي-
چو بيروني از وهم و عقل و قياس
– تورا چون شناسم من ناشناس - -----
حمد و فضل خداي عز و جل -
--هست بر بنده واجب از اول -----
در اورژانس=در تاريخ 17 خرداد سال 1389شمسي مثل هر روز از خواب بيدارشدم و بعد از انجام كارهاي معمول هرروزه راهي محل كار يوميه شدم از ماشين كه پياده شدم ميخواستم وارد حياط محل كارم شوم كه بي احتياطي كردم و از كنار ديوار كه اسفالت شيبداري داشت رد شدم و به همين سادگي ليز خوردم پاهايم از هم باز شد و قوزك پاي راستم به زمين خورد و تمام وزن بدنم به ان فشار اورد و ناخوداگاه پايم را جمع كردم بسيار لحظه مظلومانه اي بود دلم به حال خودم سوخت خيلي دلتنگ شدم در يك ان صحنه تصادف منجر به شكستگي دستان راست خود و همسرم يادم امد كه هنوز هم بعد از گذشت سالها نتوانسته ام حقم را بگيرم به پايم نگاه كردم ديدم ورم كرده است درد چنداني نداشتم به كمك دو سه نفر از شاهدين حادثه و كمك از ديوار خود را باد هر جان كندني بود به حياط رساندم يك صندلي برايم اوردند نشستم شلوارم را بالا زدم ديدم پاي راستم بدجوري ورم كرده است مثل اينكه قضيه جدي بود يكي گفت امروز برو خانه استراحت كن من ميدانستم كه قضيه جديتر از امروز و فرداست به منزل زنگ زدم تا دفترچه بيمه ام را بياورند بيمارستان دو نفر از همكاران ارجمند مرا به بيمارستان بردند با چه مشقتي از دوسه پله بيمارستان بالا رفتم خداميداند و نصيب هيچ موجودي نشود دكتر اورژانس دستور راديوگرافي داد با صندلي چرخدار به محل رفتم كه مجاور موتورخانه سيستم گرمايي بيمارستان و مملو از رادياتور بود عكس گرفتم خانمم امد با هر شرايطي وارد بيمارستان شود تا تعرفه پرداخت نكني كاري برايت نميكنند . دكتر اورژانس كه ادم نازنيني بود و بالاخره هم دستور نداد خاك روي زخم پايم را تميز كنند و خودم از پرستار درخواست انجام اين كار را كردم گفت من زياد نميتوانم تشخيص دهم من گفتم دكتر متخصص ارتوپدي را ميشناسم و ايشان هم من را بجا مي اورند تماس تلفني بگيريد تا ببينمي نظرشان چيست ايشان در پاسخ فرمودند تا نيم ساعت ديگر خودم را ميرسانم بعد از يك و نيم ساعت امدند و دستور بستري و عمل جراحي دادند
در بخش جراحي= با تخت متحرك من را به بخش منتقل و همان روز بعد از ظهر به اطاق عمل انتقال دادند در اطاق عمل به درخواست خودم با بيحسي نخاعي دو عدد پيچ سه و نيم از جنس پلاتين در پايم جا گذاشتند در حاليكه در مدت يك ساعت توقف در اطاق عمل انصافا كادر جراحي اعم از بيهوشي و پرستاران و جراح نهايت لطف را داشتند محبت بزرگي كه به من كردند اين بود كه با همان تخت من را به بخش برگرداندند و اين يعني جابجايي كمتر تزريق مسكن و انتي بيوتيك و سرم شروع شد همراه با ناز و كرشمه دو نفر از پرستاران تنبل بخش . به همان ميزان كه كادر جراحي مهربان و وظيفه شناس بودند كادر بخش بستري افراد نامهربان و ناوظيفه شناس داشتند . خيلي بد است پايت شكسته باشد انهم به گفته جراح از دوجا عمل شده باشي ولي پرستار ناخلف براي زدن بموقع امپول كه بابت اينكار پول هم ميگيرد ناز و كرشمه كند .شيلنگي كه از موضع عمل ترشحات را به بيرون هدايت ميكند حال ادم را ميگيرد اين شيلنگ را فرداي عمل در اوردند و من را مرخص كردند تعدادي از همكاران ارجمند روز اول حادثه و تعدادي هم از اين بزرگواران در روزهاي بعد از من عيادت كردند كه از خداوند منان خواستارم برعمر و مالشان بيافزايد . با مكافات و تحمل درد شديد روز بعد از بيمارستان مرخص و با سختي و مرارت فراوان و وصف ناشدني 15 پله را با كمك همراهان بالا رفتم دو ماه و چند روز در داخل اطاق بودم از ترس درد ناشي از تكان خوردن كمتر غذا ميخوردم
دو هفته بعد = دو هفته بعد از عمل به پيش دكتر جراح مراجعت شد بعد از معاينه فرمودند موضع عفونت كرده است يك هفته هر روز صبح و عصر يك پرستار بسيار وقت شناس منزل مي امدند و جنتامايسين عضلاني تزريق ميكردند تا عفونت به كمك سفكسيم خوراكي 400 ميلي گرمي هر 12 ساعت يكبار بمدت ده روز كنترل شد در ضمن در اين مدت گچ گرفتن پايم هم تا زانو بر مشكلات افزوده شد با دريچه اي براي پانسمان يك روز در ميان بابت هر تزريق 5000 تومان پرداخت شد كه در مقابل وقتشناسي پرستار محترم كم بود .دم وقتي مريض ميشود ودر منزل بستري هر ان منتظر عيادت تلفني يا حضوريست . انسان موجودي اجتماعيست و دوست دارد ديده شود . همكاران گرانقدري بارها تلفني تماس گرفتند . تعدادي دو بار عيادت فرمودند . از نظر انتقال نان و شير سهميه اداري كمك كردند كه قلم قاصر از تشكرات است . فاميلهايي از همين شهر و شهرهاي اطراف عيادتهاي تلفني و حضوري مكرر داشتند . يكي از همكاران ارجمند بر بنده منت گذاشته و با خانم ارجمندشان به عيادت تشريف اورده بودند كه خيلي شرمنده شدم . انهايي كه فضل بيشتري داشتند در عيادت افتاده تر بودند كه افتادگي اموز اگر طالب فيضي ---هرگز نخورد اب زميني كه بلند است .
چشم شوري= يكي از همكاران ارجمند تلفني ضمن عيادت فرمودند تورا چشم زده اند . راست ميگفت من به چشم زخم اعتقاد كامل دارم تا حالا سه بار كه برايم حادثه پيش امده ناشي از چشم زخم بوده است . صدقه دادم اميدوارم دفع بلا بكند بعضي نگاهها انرژي دارد در جسم و جان ادم رعشه ايجاد ميكند . لازم نيست ادم ظاهر خوب يا ويژگي خاصي داشته باشد تا چشمش بزنند . اگر اينگونه بود پس بايد دارندگان مدالهاي طلايي در عرصه هاي مختلف بايد همگي چشمشان ميزدند . خداكريم است و ارحم الراحمين . هرچه بخواهد ان ميشود . افراد چشم شور وسيله اي براي جاري شدن سرنوشتند انها هم بندگان خدايند . پس چشم زخم زدن هم در يد و توانايي ذات باريتعالي است . ولي من به ان اعتقاد دارم چون ديده ام اثراتش را .بعد از دوماه كه به نزد جراح معالج برگشتم دستور داد يك چوب زير بغل را حذف كنم و با يك چوب تغيير مكان دهم چه نعمتي حالا كه قادر به نشستن پشت كامپيوتر هستم داراي يك چوب زير بغل در هنگام حركت كردن هستم ولي هنوز پاهايم ورم دارد و راه رفتن مشكل .روزي كه 64 روز از زماني كه پايم شكسته ميگذشت به حمام رفتم از محل بخيه خون خارج شد با عجله خود را شستم و بيرون امدم عجب حكايتي است .
شكسته استخوان داند بهاي موميايي را =
در تمام مدتي كه مجبور به ماندن در منزل هستم به ياد ان دختركي مي افتم كه سال 1362 در اثر بي مبالاتي و حماقت برادرش تصادف كرد و از انزمان تا حالا كه بيش از 27 سال است از كمر به پايين فلج و مجبور به ماندن در خانه است به ياد جانبازاني مي افتم كه توان خروج از خانه و استفاده از هر دوپا يا حتي يك پايشان را ندارند تازه فهميده ام كه معماري خيابانها و پياده روها و ادارات مناسب براي افرادي كه مشكل حركتي دارند نيست در اروميه كه مركز استان است فقط يك راديولوژي تقريبا همكف وجود دارد مابقي يا در زير زمين يا در طبقات بالاست كسي كه پايش شكسته باشد اگر بتواند از چندين پله بالا برود يا پايين مجبور است بر پشت اطرافيان بنشيند . در هيچ اداره اي توالت فرنگي وجود ندارد اكثر ادارات حتي ازمايشگاهها و مطبهاي پزشكان را بايد با طي كردن چندين و چند پله رسيد حتي حد فاصل خيابان با پياده روها اكثرا غيرمناسب عبور با صندلي چرخدار يا چوب زير بغل است شهر شهر سالمها است براي ما دارندگان چوب زير بغل جايي نيست چند سال پيش كه دچار شكستگي بازو شدم فهميدم كه خيابانهاي شهر تبريز چقدر دست انداز دارد انزمان كه از بيمارستان شهدا مرخص شدم با عبور ماشين از هر يك از اين دست اندازها استخوان بازويم در عضله فروميرفت و من درد ميكشيدم . كاش براي هر صنفي مقام مسئول از همان صنف بود . درد يك نابينا را يك بينا اصلا نميفهمد رئيس نابينايان بايد نابيناباشد و الي اخر . در كميسيونهاي تخصصي شوراهاي شهر حتما بايد يك نفر نابينا –يك نفر با پاي شكسته و با چوب زير بغل باشد تا معلوم شود كه حد فاصل خيابان با پياده رو را چگونه بايد اسفالت كرد . فقط من و امثال من پاشكسته ميدانند كه عبور از سرعتگيرهاي خيابان با چوب زير بغل چه زحمتي دارد .در يكي از روزها كه براي معاينه و بررسي مجدد به مطب دكتر معالج رفته بودم ديدم خانمي را كه با صندلي چرخدار اوردند و من ميدانم كه بالا بردن صندلي چرخدار كه يكنفر هم برروي ان نشانده باشند براي همراهان چه زحمت و براي مريض چه شرمندگي دارد . براي جلوگيري از افتادن تمام پله ها را در حاليكه مينشستم بالا و پايين رفتم چه باك از اينكه محلي كه من دستم را برروي ان در پله قرار داده ام محل قرار گرفتن كف كفش مراجعه كننده قبليست مهم اين است كه من دوباره نيفتم چون ميدانم زمين خوردن چه عواقبي دارد . .
روزنامه خواني= سالهاست عادت دارم كه درهر روز روزنامه بخوانم و اين عادت از سال 1346 با من بوده و حتي در زمان محاصره هم من روزنامه هاي كهنه را دوباره و چندباره ميخواندم . اين روزها هم گرفتارشده ام چون اطرافيانم عادت به خريد روزنامه ندارند عليرغم تكرار و ياداوريم بازهم بعضي روزها فراموششان ميشود برايم روزنامه بخرند . حل كردن جدول سودوكو را كه قبلا نميدانستم يادگرفته ام . برنامه هاي شبكه هاي يك تا هفت را كامل نگاه ميكنم مخصوصا برنامه به تماشا سوگند و به اغاز كلام كه يك برنامه مشاعره است كه از شبكه هفت يا شبكه اموزش هر شب ساعت 22 براي بار اول و ساعت 14 تكرر ان پخش ميشود در اين برنامه كه مجري ان دكتري ادبيات دارد شركت كنندگان به مشاعره ميپردازند و در اخر كتاب جايزه ميگيرند . شعرهاي خوبي را ياد گرفتم مانند ---- مرا كيفيت چشم تو كافيست -----رياضت كش به بادامي بسازد ----و نيز خواجه به معناي خداي كوچك است . برنامه هاي اشپزي را هم نگاه و يادداشت برداري ميكنم و تعدادي را هم برايم درست ميكنند چون ميدانند مدت دوماه ماندن در خانه مرا دل نازك كرده بيشتر از سابق به حرفم گوش ميدهند . كاش اين گوش دادن را مقداري هم براي زمان پيري ام نگه ميداشتند كه اگر عمري باقي باشد دل نازكتر خواهم شد و زمان بازنشستگي كه واويلاست . انسان در مقاطعي دل نازك ميشود يكي زماني كه از پستي و مقامي كنارش بگذارند ديگري وقتي كه مالي را از دست داده باشد سومي وقتي كه سلامتي اس كنار رفته باشد و چهارمي وقتي كه ...... ماه مبارك رمضان شروع شده است و شبكه سوم هر روز ساعت 2 و 45 بطور مستقيم قرائت قران مجيد را از قم پخش ميكند
قران خواني در سربازي=
به ياد قران خواني هاي روزهاي چهارشنبه عصر در گرگان در سالهاي 61 تا 63 مي افتم كه چه صفايي داشت در مزرعه نمونه در گرگان . خداوند در سوره بقره ميفرمايند كه دنبال ربا نرويد و نيز در هنگام دادن قرض حتما نوشته اي با امضائ دونفر مرد يا يكمرد و دوزن بايد نوشته شود. هر برنامه ترتيل حدود يكساعت طول ميكشد ودر هر روز يك جزئ قران تلاوت ميشود . افراد روشندلي هم هستند كه در تلاوت شركت دارند كه در ولايت ما به انها حافظ ميگويند .
پارك شقايق=
عصر يكي از روزها به همراه دخترم با يك چوب زيربغل به پارك شقايق نزديك منزل رفته بودم فاصله منزل تا پارك كم بود ولي رفتن حدود نيم ساعت طول كشيد . پارك شلوغ بود اندكي ايستاديم در اخر ديدم كه يك نيمكت هست كه در روي ان فقط يكنفر نشسته بود به دخترم گفتم برويم انجا بنشينيم ادم بسيار محترمي كه مسنتر از من بود در روي نيمكت در كنار نشسته بود با كسب اجازه در روي نيمكت نشستيم منرا با چوب زير بغل كه ديد جوياي علت شد توضيح دادم كه ناغافل جلو در اداره ساعت هفت و نيم صبح 17 خرداد 89 پايم سر خورد و افتادم و شكست و بيش از دوماه است گرفتارشم سر صحبت باز شد حدود يكساعتي با هم اختلاط كرديم فرهنگي بازنشسته بود ادم پري بود با تجربه و خوش صحبت و خوش بيان . اشعار نغزي ميگفت از شاعران پارسي گوي . تجارب گرانقيمتي داشت از دنيا و زندگي . از مصاحبت او بسيار لذت بردم . يكمرتبه ديدم وقت اذان شد اصلا گذشت ايام را در اثر شنيدن سخنان نغز ان ادم فاضل احساس نميكردم . در هر صورت همنشيني با ادمهاي بازنشسته و دنياديده بسيار لذت بخش است .
جدول سودوكو = جدول سودوكو كه در زبان ژاپني به معني عددهاي بدون تكرار است را در زمان ماندن در منزل يادگرفتم اين جدول در روزنامه ها چاپ ميشود جداول سرگرم كننده اي است كه نرم افزار انرا ميتوان در گوشي همراه و رايانه هم نصب كرد
حافظ خواني=
كليات ديوان حافظ ي را كه در سال 57 خريده ام در صفحه 262 اين غزل را نوشته است
زان مي عشق كزوپخته شود هرخامي –گرچه ماه رمضانست بياور جامي-روزه هرچند كه مهمان عزيزست ايدل-صحبتش موهبتي دان و شدن انعامي – روزها رفت كه دست من مسكين نگرفت-زلف شمشاد قدي ساعد سيم اندامي-مرغ زيرك به در خانقه اكنون نپرد – كه نهاده است به هر مجلس وعظي دامي – گله از زاهد بدخو نكنم رسم اينست – كه چو صبحي بدمد در پيش افتد شامي – يارمن چون بخرامد به تماشاي چمن – برسانش زمن اي پيك صبا پيغامي – ان حريفي كه شب وروز مي صاف كشد – بود ايا كه كند ياد زدرد اشامي حافظا گرندهد داد دلت اصف عهد – كام دشوار بدست اوري از خودكامي –
بعد از اين غزل ناب كه البته تمام غزلهاي لسان الغيب ناب است غزل ديگري امده است كه يكي از ابيات ان اين است :ساقي بيار جامي وزخلوتم برون بر – تادربدر بگردم قلاش و لاابالي – از چارچيز مگذر گرعاقلي و زيرك – امن و شراب بيغش معشوق و جاي خالي – طبيعيست كه كلمات مي و معشوق و ساقي معاني عرفاني دارد و بديهيست كه بزرگاني چون مولانا و حافظ و... به حقايق نابي رسيده اند .
تلويزيون =
به خاطر ماه مبارك رمضان تغييراتي در برنامه هاي تلويزيون براي كساني كه ماهواره ندارند بوجود امده است انهاييكه گيرنده ماهواره دارند كانال فارسي وان را كه انصافا كانال بي محتوايي است مشاهده ميكنند اين كانال كاملا غير اخلاقي است كه موزيانه مانند موريانه تيشه به ريشه اساس نجابت خانواده ها ميزند متاسفانه اكثر مردم مشتريان ان هستند حتي افرادي را ميشناسم كه سريالها را دوبار در روز ناغافل تماشا ميكنند به نوشته روزنامه عصر اين كانال به مناسبت ماه مبارك رمضان هم برنامه هايي دارد در هر صورت خيلي زرنگ است اين زرنگي را مسئولين تلويزيون ايران متاسفانه ندارند اين مسئولين مامورند كه سريالهاي بي محتوا پخش كنند كه مردم را افسرده كند در اكثر سريالها حتما بايد مرگ يا جنايتي اتفاق بيفتد و تشييع جنازه اي باشد حالا پيشرفت كرده اند مراحل كفن و دفن را هم در سريال ميگنجانند فبل از ماه مبارك سريالي پخش ميشد كه از يك سريال خانوادگي و با محتوا فاصله ها داشت و با كمال تعجب و تاسف بينندگان زيتدي هم داشت . سريال زير هشت هم كه ابروي هنر هفتم را برد . نويسنده سريال اخير باور كرده كه مردم خوششان امده سريالي به نام جراحت را هم نوشته است كه هم اكنون از تلويزيون پخش ميشود . در هر صورت ما كه ريسيور نداريم چشممان كور بايد اين برنامه هاي ابكي را ببينيم والا تماشاي نماز تراويح از كانال عربستان سعودي در ماه مبارك رمضان چه صفايي دارد . يادش بخير سالهايي پيش كه در شهرستان بودم و دستگاه گيرنده امواج ماهواره داشتم ودر شبهاي ماه مبارك رمضان با تماشاي نماز تراويح از كنار خانه كعبه از كانال ماهواره اي عربستان سعودي لذت ميبردم . اين امواج ماهواره هم مانند چاقو ميماند هم ميتوان با ان سر بريد و هم ميتوان عمل جراحي كرد بسته به استفاده كنندش دارد هم برنامه هاي بسيار خوبي دارد و هم برنامه هاي خانمان برانداز مثل كانال فارسي وان كه مزخرف است . كاش ميشد با اندكي چشم پوشي كانالهاي مفيد را براي مردم رله ميكردند و كانالهاي نامفيد را بطوركلي حذف ميكردند . در هرصورت كاش به فكر افرادي هم باشيم كه مجبورند هميشه در منزل باشند و لازم است به نحوي برنامه هاي تفريحي برايشان فراهم كرد . كاش خيابانها- جاده ها كوچه ها خانه ها پله ها فقط مال ادمهاي سالم نبود و براي مريضها هم فكري ميشد كاش .
چوب زير بغل = مدتي است كه به توصيه پزشك معالج يك چوب زير بغل را به كناري گذاشته و تنها با يك چوب حركت ميكنم انهم حكايت جداگانه اي دارد در جاهايي كه شيب اسفالت زياد يا كم ميشود از چوب جا ميمانم بازهم دعا ميكنم براي ان افرادي كه مدتها مجبورند با چوب زير بغل حركت كنند . قطعا حركت با عصا بهتر از چوب زير بغل است و حركت با يك چوب بهتر از دوچوب است و همه اينها بهتر از صندلي چرخدار هستند ادم تا گرفتار اين وسايل نشود قدر سلامتي را نميداند بازهم خدا را شكر كه ميتوانم با يك چوب حركت كنم
بازگشت به اداره = مرخصي استعلاجي دوونيم ماها معادل 75 روز تمام شد و به محل كار برگشتم با يك چوب زير بغل از ديدن همكاران اداري خيلي خوشحال شدم و به همه اطاقها سرزدم و تشكر كردم از عيادت همكاران ارجمندي كه بصورت حضوري يا تلفني عيادت كرده بودند و معذرت خواهي تعداد كمي از همكاران را كه سعادت ديدارشان را در منزل پيدانكرده بودم شنيدم از همه اين بزرگواران تشكر و سپاسگزاري كردم چند نفري هم بازنشسته شده بودند و رفته بودند در اين مدت دوماهي كه در منزل بودم فهميدم كه بيكاري ودر منزل ماندن سخت است مخصوصا اگر بازنشسته هم شوي .